بررسي و نقد روش ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغ

يکي از شرح هاي نهج البلاغه، «شرح نهج البلاغه» ابن ابي الحديد معتزلي است. مولفه هايي که شارح، در جهت تفسير و شرح کلام امام بهره جسته در خور توجه است، اما با وجود اين، وي همچون ديگر شارحان نهج البلاغه از آسيب هايي در برخورد با کلام امير مومنان مصون نبوده؛ از همين رو، نقدهايي جدي به شرح وي وارد است. تاثيرپذيري کلامي و برخوردهاي فرقه گرايانه را مي توان مهم ترين نقد وارد به او برشمرد؛ مساله اي که از تعصب اعتقادي و عناد با مذهب شيعه سرچشمه مي گيرد. توجيهات و تاويلات ناصواب، قياس و مغالطات ناصحيح، عدم توجه به روايات شيعي در مناقشات کلامي، ابطال اعتقاد شيعه توسط کلام امام، از جمله ابزارهايي است که وي در شرح عنادگونه در جهت برخورد شخصي و فرقه گرايانه مذهبي خويش به کار گرفته است. اين پژوهش بر اين اساس، به چنين آسيب هايي در حوزه فقه الحديثي شارح روي کرده، و پس از بيان نقادي هاي شارحان برجسته نهج البلاغه در حوزه هاي متعدد به ابن ابي الحديد، آنها را نقل و تجزيه و تحليل نموده است.
تحليلي بر مذهب تشيع کارکيا خان احمد دوم گيلاني (975-943 و 985-1000ق)

شخصيت کارکيا خان احمد دوم در فراز و فرود حوادث سياسي گيلان بسيار تاثيرگذار بوده است. وي مردي حادثه آفرين، جاه طلب و سياستمداري زيرک و شاعري چيره دست بود و در ظاهر تعصب زيادي به تشيع امامي نشان مي داد.
اين پژوهش مي کوشد با بررسي ابعاد مختلف شخصيت کارکيا خان احمد دوم و حکومتش در گيلان (943-975 و 985-1000ق)، اعتقادات ديني وي را مورد تجزيه و تحليل قرار دهد. بسياري از منابع تاريخي او را معتقد به تشيع اعتقادي و متعصب به آن مي دانند، در حالي که با توجه به عملکرد وي مي توان ثابت کرد که تشيع او بيشتر جنبه سياسي داشته و تعصبش نيز در همين راستا بوده است.
سادات در عصر تيمور

سادات در عصر تيمور به عنوان يک قشر مطرح و مهم اجتماعي جلوه گر شدند. تيمور لنگ يکي از بزرگ ترين جهان گشايان تاريخ ايران، به اين قشر اعتنا و اعتبار خاصي قايل بود. او از سادات براي مقاصد مختلف سياسي، فرهنگي و غيره نهايت بهره برداري را نمود. بسياري از سادات براي تيمور نقش هايي همچون سفير، جاسوس، راهنما، مرشد و معلم اخلاق را ايفا نمودند. در عوض، تيمور نيز نه تنها تيغ قتل عام خود را از سر سادات برداشت، بلکه در مواردي امکانات ويژه اي نظير سيورغال و متولي گري اوقاف را به آنها اختصاص داد. سادات در بين مردم اعم از شيعه و سني بسيار محترم و معزز بودند. الطاف فراوان تيمور نسبت به سادات باعث تلطيف موضع آنها نسبت به تيمور و حکومت او و به تبع آن، موضع مطلوب تر مردم نسبت به حکومت او شد. بي ترديد، منزلت فراوان سادات در دوره تيمور از علل گسترش مذهب شيعه اثناعشري در آن عصر محسوب مي شود.
بررسي رابطه سلطان مراد چهارم و شاه صفي پيرامون شکل گيري صلح زهاب و شيعيان عراق؛ انگيزه ها و پيامدها

نبردهاي بين امپراتوري عثماني و سلطنت صفوي پيرامون شهرهاي شيعي عراق و ايروان در زمان سلطان مراد چهارم و ده سال کوشش و کشاکش در جهت استيلاي نظامي و سياسي بر عراق عرب و ايروان بين شاهان صفوي و سلاطين عثماني، بخش مختصر، اما قابل توجه در فراز و فرود روابط عثماني و صفوي محسوب مي شود. در اين زمان است که صفويان هيچ تلاشي براي بازگرداندن گستره دولت خود بر حوزه شهرهاي شيعي عراق انجام نمي دهند و حتي حاضر به پذيرش صلحي مي شوند که منافع رقيب در آن لحاظ شده است.
در اين ميان، جامعه شيعيان هزينه منفعت طلبي اقتصادي- نظامي مراد چهارم در بسط ثغور شرقي و عافيت طلبي و راحت انگاري شاه صفي را با خون خود و از دست دادن شهرهاي مقدسشان پرداخت مي نمايند.
ابتکار عمل معاهده زهاب توسط عثماني، حرکت نظامي سلطان مراد را در بستر سياسي تثبيت نمود و با حذف عتبات عاليات و انضمام رسمي عراق عرب به عثماني، در بستر ايدئولوژيک نيز براي صفويه خسارت به بار آورد. و در نگاه اقتصادي، علاوه بر خروج مسيرهاي تجاري غربي ايران از کنترل صفويه، منافع عثماني را در تسلط بر منابع اقتصادي شيعيان عراق تضمين نمود. نظريه تعدادي از مستشرقان همچون برناردلوئيس و رودي مته نيز پيرامون عدم لحاظ جنبه مذهبي و ايدئولوژيک شهرهاي مقدس عراق براي شيعيان، قابل تصحيح و تکميل است.
بررسي تطبيق مساله رنج در بودا و امامان شيعه

يکي از آموزه هاي مهم آيين بودا، اصل رنج است. بر اساس آن، بودا مهم ترين خصيصه زندگي انسان را رنج در زندگي مي داند و براي رهايي از اين مساله راه هايي مطرح مي کند. در آموزه هاي اسلام و امامان شيعه نيز هر چند وجود مصائب و مشکلات در زندگي براي همه بشر پذيرفته شده است، اما رنج بردن حاصل از مصيبت را وابسته به نگاه آدمي به مصائب و مشکلات مي داند؛ ضمن آنکه اساسا در نگاه ائمه هدي رنج کشيدن با مصيبت ديدن يکسان تلقي نشده است. در اين پژوهش به تطبيق هر دو ايده خواهيم پرداخت و همسويي ها و ناهمسويي هاي دو ايده را بررسي مي کنيم.
احکام حکومتي و مصلحت در فقه شيعه

قاعده مصلحت در فقه شيعه، مبتني بر نظريه فقهي احکام حکومتي است که بسياري از فقها آن را در اجراي امامت نيابي در زمان غيبت پذيرفته اند و به تعبيري دقيق تر، اسلام مباني، اصول، ارزش ها و چارچوب هاي ضابطه مندي براي سامان دادن مصلحت ارائه داده است که قابليت سامان يافتن تحت قواعد کلي را دارد. ساماندهي مصلحت در فقه شيعه در سه شکل صورت گرفته است:
.1 احکام حکومتي؛
.2 احکام اولي؛
.3 احکام ثانوي.
در فقه اهل سنت نيز مصلحت در آموزه هاي زير قالب بندي شده است: حفظ اسلام، حفظ جان، حفظ نسل، حفظ عقل و حفظ مال (با عنوان کلي مصالح مرسله).
با توجه به مباني و اصول احکام حکومتي، تشخيص مصلحت در ديدگاه فقهي به صورت شرعي و با معيارها و شاخص هاي برگرفته از شريعت اسلام انجام مي گيرد و مشکلات اداره جامعه اسلامي را برطرف مي نمايد. در اين تحقيق به بررسي احکام حکومتي و مصلحت مي پردازيم.
پروپاگانداي بني اميه؛ عليه خاندان پيامبر

پروپاگاندا را بايد از جمله مفاهيمي در نظر گرفت که با مباني و مبادي حوزه هايي چون فرهنگ، جامعه، ارتباطات، سياست و تبليغات مرتبط بوده، علاوه بر غناي نظري، خصوصا در دهه هاي اخير، استعمال گسترده اي در گستره تاريخ به خود اختصاص داده است. اين مبنا نه تنها در حوزه علمي غرب، بلکه در قلمرو اسلامي نيز در برخي از ادوار تاريخي قابل توجه و البته تامل برانگيز است. در اين ميان، دوره نسبتا کوتاه خلافت امويان به ويژه خلافت معاويه بن ابوسفيان از نظر اهميت و تاثيرگذاري آن، به عنوان انحرافي بزرگ از خط مشي اسلام ناب نبوي و علوي بايد مورد نظر قرار گيرد. شيوه هاي پروپاگانداي معاويه در تقابل با اهل بيت خصوصا اميرالمومنين، نه تنها نمايانگر فضاي ابهام آميز و جهل مفرط مسلمانان از جريان هاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي آن روزگار است، بلکه نشان از عمق اثرگذاري پروپاگاندا در چنين فضايي نيز دارد؛ چه اينکه جهل جامعه و تاثير پروپاگاندا در هر عصر و مصري دو روي يک سکه اند که ضرورت شناخت و پرداخت اين موضوع را در عصر حاضر نيز دو چندان مي نمايد.
گرايش هاي شهيد ثاني به تصوف و عرفان اسلامي

رابطه بين فقها و عرفان اسلامي همواره از موضوعات بحث برانگيز بوده است. در طول تاريخ اسلامي عالماني همت خود را مصروف مبارزه با عرفان کرده اند. در اين ميان، برخي ديگر در جهت تقويت عرفان حقيقي تلاش کرده اند. از جمله اين عالمان، شهيد ثاني است. از اين رو، اين پژوهش عهده دار بررسي انديشه ها و گرايش هاي عرفاني اين شهيد بزرگوار شده است.
در اين جستار، عنايت شهيد به عارفان مسلمان مورد توجه قرار گرفته، و تجلي عرفان عملي و نظري در آثار و احوال ايشان در ابعاد محتوايي و روشي نشان داده شده است. نيز سعي شده است تاثير و تاثرات عرفاني وي مورد بازکاوي قرار گيرد.
اين بررسي نشان خواهد داد که فقيهي صاحب نام با تصوف و عرفان اسلامي همسو بوده و علي رغم مخالفت عده اي از علما، وي متمايل به عرفان اسلامي است. اين امر نشان از ظرفيت بالا و ناشناخته عرفان اسلامي براي عالمان دارد. مي توان از رهگذر اين گونه پژوهش ها عرفاني را که فقهاي اماميه به آن توجه داشته اند به طالبان عرفان حقيقي شناساند.
چگونگي گرايش واليان کرد اردلان به تشيع از صفوي تا قاجار (1025-1284ق)

خاندان اردلان، از جمله خاندان هاي کرد مي باشند که مدت هاي مديدي، قبل از روي کار آمدن صفويان تا اواخر دوره قاجار بر قسمت هايي از مناطق کردنشين ايران حکومت مي کردند. اين خاندان همچون ساير خاندان هاي کردتبار، ابتدا بر مذهب اهل سنت بودند، اما در اواسط دوره صفويه و با وصلت خان احمدخان از شاهزادگان اردلان با خواهر شاه عباس و ارتقاي جايگاه بزرگان اين خاندان از حاکمان محلي به مقام والي نشين که در نظام سياسي و اداري روزگار صفويه اهميت زيادي داشت، سران اين خاندان براي سهيم شدن در قدرت و نزديکي بيشتر به دربار صفوي به تشيع گرايش يافتند. گرچه اين تغيير مذهب در ابتدا جنبه ظاهري داشت، اما بعدها و با گذشت زمان پايبندي به مذهب تشيع در ميان برخي از سران و حکمرانان اردلان عمق بيشتري يافت؛ به طوري که مي توان گفت بيشتر بزرگان اين خاندان در عصر قاجاريه کاملا بر مذهب تشيع بودند. اين پژوهش در صدد است روند و دلايل گرايش خاندان اردلان به تشيع را از وراي منابع اصلي، بررسي نمايد.
بررسي حوزه حديثي سمرقند و کش

توجه بيشتر پژوهشگران عرصه حديث پژوهي به برخي مراکز حديثي، موجب شده شناخت کمتري نسبت به مراکز ديگر ارائه شود و يا به ورطه فراموشي سپرده شوند. نمونه آن حوزه علمي- جغرافيايي، سمرقند و کش در منطقه خراسان قديم و ماوراالنهر است. اهميت اين مرکز هنگامي آشکار مي شود که وابستگي هاي علمي مراکز حديثي شيعي به آن از يک سو و تربيت دانشمندان و عالمان بزرگ شيعي در طول ساليان متمادي که نام هر يک از ايشان زينت بخش مجاهدت هاي علمي شيعيان است، از سويي ديگر، مورد مداقه قرار گيرد. با توجه به اين مهم، نوشتار حاضر عهده دار معرفي کاملي از ابعاد اين حوزه نشر معارف شيعي است و با استفاده از منابع مختلف رجالي و حديثي و کتب تاريخ و جغرافيا، سعي دارد ابعاد مختلف آن، از جمله دوران شکل گيري و پيشينه حضور علمي شيعيان، اوج و افول و همچنين آثار علمي، استادان و شاگردان و کارکردهاي اين مرکز را شناسايي کند.
نقش علويان در گسترش تشيع در نيشابور

درباره شهر نيشابور که زماني يکي از مراکز مهم علمي و جمعيتي اهل سنت بود و در حال حاضر هيچ اثري از تسنن در آن نيست، اين پرسش مطرح است که چه عواملي تشيع را در اين ناحيه گسترش داده است؟ در پاسخ به اين پرسش، مي توان گفت: بي ترديد عوامل متعددي در اين زمينه نقش داشته اند. آنچه در اين مقاله مورد بررسي قرار گرفته، نقش «علويان» در گسترش تشيع در نيشابور است. در اين زمينه گفتني است با توجه به جايگاه ممتاز علويان در فرهنگ و معارف اسلامي و به تبع آن برخورداري ايشان از محبوبيت و نفوذ اجتماعي از سويي و حضور نسبتا پر حجم شان در ناحيه نيشابور و پايبندي ايشان به مذهب تشيع و ترويج آن، علويان نقش چشمگيري در گسترش تشيع در اين منطقه داشته اند.
شيعيان ساکن در هورهاي جنوب عراق

در بين شيعيان عراق، گروهي وجود دارد که در هورهاي جنوب عراق زندگي مي کنند. اين گروه که با عنوان «اعراب مرداب ها» نيز مشهورند، افرادي هستند که با اتکا به محيط آبي خود، عمدتا به کارهاي سنتي از قبيل کشاورزي، ماهيگيري و پرورش گاوميش مشغولند. منطقه مرداب ها يا هورهاي جنوب عراق، اگر چه از نظر اقتصادي از غني ترين بخش هاي کشور به حساب مي آيد، اما در نتيجه اهمال عمدي و هدفمند دولت هاي حاکم بر عراق، ساکنان آن همواره دچار فقر و محروميت اند. اين محروميت ها به دنبال اقدامات سرکوب گرايانه حزب بعث در چارچوب تجاوزهاي هدفمند و گسترده تشديد شد. توجه به اهميت اقتصادي هورها و شرايط شيعيان ساکن در آن، در کنار بررسي سياست هاي حزب بعث در قبال اين منطقه، اساس مقاله پيش روي را تشکيل مي دهد.
بررسي نقش قبيله مراد در تاريخ اسلام و تشيع تا سقوط امويان (132ق)

قبيله مراد يکي از شاخه هاي معروف قبيله بزرگ يمني و قحطاني مذحج است. اين قبيله طوايف متعددي دارد که با شناخت آنها سهم اين قبيله در تاريخ اسلام مشخص مي شود. قبيله مراد در زمان حيات رسول اله (ص) مسلمان شدند و در طي فتوح اسلامي، در مناطق مفتوحه عراق و مصر سکنا گزيدند و در تحولات سياسي، نظامي و اجتماعي و فرهنگي و علمي تاريخ اسلام در قرن نخست هجري حضور داشتند. حضور اين قبيله به ويژه در تاريخ صدر اسلام پر رنگ تر است. رجال مرادي در طي دوران امويان، در مديريت اداري، مالي و قضايي مشارکت داشتند، ولي اين مقوله در دوران عباسي محدود، و مستندات موجود بيانگر سهم ويژه آنان در علوم اسلامي و برخورداري از مناصب اجتماعي چون قضاوت است. رجال مرادي در تحولات و جنبش هاي اجتماعي چون حرکت شيعه و خوارج حضور فعال داشته، داراي رويه هاي متفاوتي بودندکه بخش مهمي، برگرفته از ساختار قبيله اي مراد و گرايش هاي سياسي، انگيزه هاي مذهبي و عصبيت هاي قومي اين قبيله بوده است، اما در عين حال يکي از کارکردهاي مهم قبيله مراد، وجود رجال علمي و مذهبي است که از اين قبيله برخاستند و بسياري از آنها از صحابه مشهور اهل بيت (ص) به شمار مي آمدند و منابع روايي و رجالي اين دوران بارها از آنها سخن گفته اند. اويس قرني، هاني بن عروه مرادي و عبدالرحمن بن ملجم مرادي، از جمله معاريف رجال قبيله مراد هستند.
بررسي رجالي شرطه الخميس

«شرطه الخميس» يکي از اصطلاحاتي است که در علم رجال شيعه شناخته شده است. شرطه الخميس جزو گروه هاي انتظامي اي است که در دوران امام علي (ع) تشکيل شد. عمده فعاليت اين گروه در حوزه داخلي خلافت امام بوده است. دو رويکرد متفاوت نسبت به اين گروه قابل مشاهده است: رويکرد نخست، به اين گروه نگاهي تاريخي دارد و ارزش منفي يا مثبتي براي آن قائل نيست؛ ولي رويکرد دوم نگاهي خاص و ويژه به اين گروه دارد که برخاسته از نوعي نگاه تقدس آميز به اعضاي شرطه الخميس است. رويکرد دوم که با فراز و فرود بسيار در تاريخ رجال اماميه همراه بوده، در بين رجال نگاران معاصر، برجستگي بيشتري يافته است. نوشته حاضر، نخست نگاهي گذرا به چارچوب تاريخي شکل گيري اين سازمان کرده است و ساختار، ويژگي ها و کارکردهاي آن را به صورت گذرا بررسي کرده است. سپس به واکاوي دو رويکرد تاريخي و تقدس آميز شرطه الخميس در آثار رجالي اماميه پرداخته است.