داعش؛ جنایت بدون مرز

«دولت اسلامی عراق» از وقتی داعش شد و به ادبیات سیاسی و حتّی اقتصادی جهان راه یافت که استراتژی حضور خود را با توسعه جغرافیایی و لشکرکشی از عراق به سوریه، به شکل جدیدی مُدون نمود. با گذشت یک سال از شروع بحران در سوریه و بعد از آن‌که نگاه امیدوارانه مخالفانِ بین المللی سوریه از اقدامات جیش الحر و جبه النصره برای سقوط نظام بشار اسد کاملاً به یأس تبدیل شده بود، با پشتوانه مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی دولت‌های مرتجع منطقه و جهان غرب به یک‌باره صحنه درگیری در سوریه دگرگون شد. دولت اسلامی عراق با افزودن پسوند «شام» به آخر عنوان خود و در ظاهر بدون اجازه ایمن الظواهری، با چندین هزار نیرو در استان استراتژیک «رِقّه» واقع در شمال سوریه گسترش داد و به زعم خودشان شد «دولت اسلامی عراق و شام».

مدرنیته داعشی

آیا داعش با تأسیس خلافت خلاف سنّت در سوداری دولت سرمایه‌داری است؟
جهان با ورود به قرن بیستم و عصر اقتدار مدرنیته، خشن‌ترین سده تاریخ را آغاز کرد. تاریخ تمدن بشر را نمی توان یک قرن پیاپی با چنین خشونتی به یاد آورد، سده‌ای که از سال 1901 با قتل عام مردم فیلیپین توسط نیروهای آمریکایی آغاز شد و با جنگ ناتو در «یوگسلاوی» (جنگ کوزوو) در سال 1999 به پایان رسید. قرن 21 نیز از همان روزهای اوّل با کشتار چند هزار نفر در جریان حملات 11 سپتامبر آغاز شد و در سال‌های بعد، جهان حتّی یک روز بدون جنگ به خود ندید. «خشونت» در این سالیان جنسی متفاوت یافته و به اوج خود رسیده است. جنگ‌های جهانی، نبردهای مستعمراتی، جنگ‌های داخلی، انقلاب ها و ضد انقلاب‌ها، همگی بخشی از این خشونت بی‌سابقه هستند؛ خشونتی که به یکی از ارکان بنیادین تاریخ مدرن بدل شده است.

تولد سلفی‌گری لیبرال

جورج گالووی

سیاست‌مدار بریتانیایی و نماینده پارلمان بریتانیا از سال 1987 تا 2010 و 2012 تا 2015 است. وی در سال 2003 از حزب کارگر اخراج شد و یک سال بعد حزب احترام (Respect) را تأسیس کرد. او به طور غیر منتظره‌ای در انتخابات میان دوره‌ای 29 مارس 2012 با اختلاف زیاد نسبت به کاندیدای حزب کارگر پیروز شد. او این پیروزی را «بهار بردفورد» (مشابه بهار عربی و بهار پراگ) خواند. گالووی سال‌ها مسائل خاورمیانه و مسلمانان را مورد بررسی قرار داده و در خصوص آن‌ها موضع‌گیری کرده است. مواضع وی در حمایت از فلسطینیان، موجب ناراحتی و انتقاد حامیان رژشیم صهیونیستی شده است.

دیوید کامنس

استاد تاریخ دانشگاه «دیکینسون» آمریکاست. او تحصیلات دکترای خود را در دانشگاه «کالیفرنیا» به پایان رساند. بعد از آن نیز برای تحقیق در خصوص «مدرنیسم اسلامی» به دانشگاه «عثمان» سوریه رفت. وی سال 2001 برای تحقیق در خصوص وهابیت به عربستان سعودی رفت و هم‌اکنون نیز در دانشگاه‌های آمریکا درس‌هایی همچون «تمدّن اسلامی»، «تاریخ مدرن خاورمیانه» و «درگیری اعراب و اسرائیل» را تدریس می‌ند. از جمله آثار وی می‌توان به «اصلاحات اسلامی»، «فرهنگ تاریخی سوریه» و «مأموریت وهابیت و عربستان سعودی» اشاره کرد. کامنس عضو تحریریه خارجی نعصر اندیشه است.

مروه عثمان

استاد دانسگاه بین المللی بیروت و کارشناس سیاسی- اقتصادی است که تحصیلات دکترای خود را در حوزه مطالعات مدیریّت به پایان رسانده است. وی، کارشناس برنامه سیاسی «میدل ایست استریم» شبکه انگلیسی زبان «اتجاه» و یکی از اعضای «بنیاد لوپیس» است و نظرات و تحلیل‌های او در خصوص مسائل سیاسی، مذهبی و امنیتی خاورمیانه در رسانه‌های منطقه‌ای و بین امللی منعکس می‌شود. از جمله مقالات عثمان می‌توان به «بحران فرامرزی آب در خاورمیانه»، «دین و سکولاریسم میان خاورمیانه و غرب» و «بنیان‌های امپریالیستی بنیادگرایان» اشاره کرد. مروه عثمان عضو دپارتمان پژوهشی «عصر اندیشه» است.

آنارشیسم جنسی؛ پیوندهای پیدا و پنهان سلفیسم و لیبرالیسم

لیبراسم، هم قاتل و هم مقتول

برخلاف تصور عمومی، آنچه در ماه‌ها و روزهای اخیر بر جهان گذاشته است و می‌گذرد، قدرت یافتن بنیادگرایی با ایجاد دولت آنارشیستی در منطقه و جهان نیست، بلکه همان بنیادگرایی قران نوزدهم است که ریشه در بنیادگرایی مسیحی دارد. این بنیادگرایی تلاش بسیاری کرد تا خود را در قرن بیستم نیز زنده نگاه دارد، اما در قرن حاضر نفس‌های آخر خود را می‌کشد و این رفتارهای خشن و کشتارها در آسیای غربی و اروپا- که نمونه اخیر آن در فرانسه روی داد- به مثابه دست وپازدن‌های یک تفکر در حال احتضار است. بنیادگرایی در این سرنوشت تنها نخواهد بود، صدای شکستن استخوا نهای لیبرالیسم هم به گوش می‌رسد. مدرنیسم که بر دو پایه سوسیالیسم و لیبرالیسم بنا نهاده شده بود، به محاق رفته و از خاکستر آن پست مدرن در حال سربرآوردن است؛ حال آنکه برخی معتقدند پست مدرنیسم با لیبرالیسم کنار خواهد آمد، زیرا هر دو غریز همحور هستند.

به هر روی، فلسفه وجودی لیبرالیسم اثبات «حال » و ابطال «گذشته » است؛ گذشته‌ای که ملهم از

مذهب بود و مذهبی که سراسر سخن از بازگشت می‌زد. بر همین اساس بود که مدرنیته انجیل را زیر تیغ جراحی علمِ منقطع از مبدأ و معاد برد. مسیحیان متعصب نیز چنین رویکردی به دین را برنتافته و پایه‌های بنیادگرایی را بنا کردند، اما این وضعیت گویا چندان دوام نداشت، زیرا این‌بار پست مدرنیسم با ابطال گذشته و حال، در پی اثبات آینده است. پست مدرنیسم، نه به دانش -که خاستگاهش «گذشته» است- و نه به بینش -که برآمده از حال است- اعتباری قائل نیست، بلکه به «ایده» می‌اندیشد که همواره رو به سوی «آینده » دارد و این دقیقاً اساسی‌ترین اصل پراگماتیسم است.

بشر امروز با یک تحول عظیم روبه‌روست و به خودآ گاهی رسیده که نتیجه اولیه آن، فروپاشی جهانی در ابعاد فلسفی و عرفانی و بنیادگرایی است؛ چراکه اولاً فلسفه غرب ذات خود را در جنگ جهانی دوم نشان داد، ثانیاً عرفان و بنیادگرایی نیز پایه‌های اخلاق و عقلانیت را همچون موریانه خورد. با شکسته شدن این ابعاد و ساختارها، خودبه‌خود پارادایم‌های دیگری شکل خواهند گرفت، اما چه چیزی جایگزین فلسفه و عرفان خواهد شد؟ به نظر می‌رسد، جایگزین آن‌ها چیزی جز «حکمت» نباشد.

نسبت میان وهابیت و جریان سلفی

باید بین مفهوم سلفی گرایانه و سلفیه تفاوت قائل شد. زیرا بسیاری از مسلمانها تمایل به بازگشت به منشأ ناب اولیه اسلام را دارند اما در جریان سلفی گرایی نمی گنجند. بسیاری فکر می کنند سلفی گرایی از ابن تیمیه شروع می شود و سریع و با پریدن به محمدبن عبدالوهاب میرسند در حالیکه فاصله این دو ۴ قرن است یعنی از قرن ۸ تا ۱۲ هجری قمری که افراد سلفی بسیاری در جهان اسلام پیدا شدند که ما آنان را نادیده می انگاریم. دکتر پاکتچی در این سخنرانی در 28 دی سال 94، که به همت پژوهشکده مطالعات دینی فرهنگِ پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در این پژوهشگاه ایراد شده است، به نسبت میان وهابیت و جریان سلفی پرداخته است.

میزگرد سلفی گری – 2

دومین جلسه از سلسله جلسات سلفیه و بررسی تحولات معاصر مربوط به آن در مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد.
به گزارش دبا حاضران در این نشست که در روز بیست و پنجم بهمن ماه سال 1393 برگزار شد، عبارت بودند از: آقایان سید کاظم موسوی بجنوردی رئیس مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی یونسی، دکتر مجتهد شبستری، دکتر احمد پاکتچی، دکتر فتح الله مجتبایی، دکتر داود فیرحی، دکتر سید جواد طباطبایی، دکتر اسماعیل شمس، اصغر قریشی، علی موجانی ، مهندس علی اکبر رنجبرکرمانی، دکتر علی بهرامیان،حسن موسوی بجنوردی و مسعود تاره.
متن زیر گزارشی است از آنچه که در این جلسه گذشت:

میزگرد سلفی گری – 1

اولین جلسه از سلسله جلسات سلفیه و بررسی تحولات معاصر مربوط به آن در مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد.
به گزارش دبا حاضران در این نشست که در روز یازدهم بهمن ماه سال 1393 برگزار شد، عبارت بودند از: آقایان سید کاظم موسوی بجنوردی رئیس مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی،، حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی یونسی، دکتر مجتهد شبستری، دکتر احمد پاکتچی، دکتر فتح الله مجتبایی، دکتر داود فیرحی، دکتر سید جواد طباطبایی، دکتر اسماعیل شمس، دکتر رضا داوری اردکانی، اصغر قریشی، علی موجانی ، مهندس علی اکبر رنجبرکرمانی، دکتر علی بهرامیان، حسن موسوی بجنوردی و مسعود تاره.
متن زیر گزارشی است از آنچه که در این جلسه گذشت:

معنای مولی از منظر اهل سنت

بعد از اثبات تواتر حدیث غدیر، اثبات دروغگویی جناب ابن تیمیه ، شبهه خروج از اسلام او و ذهبی که به هیچ معنی ای از معانی مولا در حدیث غدیر عمل نکردند، به عنوان کلام پایانی می خواهیم ببینیم مولا به چه معناست؟ آیا مولا به معنی دوست است؟ جناب نووی (شارح مشهور)، مهم ترین […]

معنای حدیث غدیر از نگاه ابن تیمیه!

متاسفانه جریان اسلام اموی در ابتدا حدیث متواتر غدیر را انکار کرد، (هم دروغ گفتند که طریق صحیح ندارند و هم منکر تواتر آن شدند) که به سبب انکار تواتر، ابن تیمیه کافر است. زمانی که ذهبی می گوید: من یقین دارم روایت «مَن کُنتُ مَولاه فَعلی مَولاه» عبارت پیامبر است، او مجبور است یکی […]

معنای «مولا» از منظر ابن تیمیه

همانگونه که درباره حدیث غدیر گفتگو کردیم، اسلام اموی در ابتدا تلاش کرد این حدیث متواتری که حتی ذهبی می گوید: قطعا این جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» کلام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است را انکار کنند. پس زمانی که ثابت شد این حدیث قطعی و متواتر است، شکی نیست […]

دروغ و کفر ابن تیمیه در اثبات حدیث غدیر

اکنون به جناب ابن تیمیه و طرفداران بنی امیه عرض می کنیم شما سه فرصت دارید. «مَن کُنتُ مَولاه فَعَلیّ مَولاه» نمی تواند سه معنا بیشتر داشته باشد. اول اینکه: مولا به معنای امام است. دوم: اینکه مولا به معنای ناصر و نصرت است. سوم: اینکه مولا به معنای محبت است. ما امروز نمی خواهیم […]

ابن تیمیه خودش را کافر می داند!

در جلسه ی گذشته به این مطلب در مکتب بنی امیه پرداختیم که “ابن هضم“ و “ابن تیمیه“ گفتند: به هیچ وجه، حتی یک طریق صحیح هم برای حدیث غدیر وجود ندارد. (طریق یعنی شاگرد از استاد روایتی را بپرسد، او از استادش، او از استادش، تا برسد به پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه […]

اسلام اموی: حدیث غدیر ، سندیت ندارد!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای هدایت مردم روایاتی فرمود. خداوندمتعال نیز در قرآن فرموده است: اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ؛ فرمان پیامبر را اجابت کنید تا زنده بشوید. همچنین روایات و آیات فراوانی داریم که خدای عزوجل فرمود: اگر کسی رسول الله را اطاعت نکند ، کافر است. […]

چرا معاویه لبیک گفتن در مکه را حرام کرد؟

سعید ابن جبیر از علمای برجسته و از روات صحیح بخاری و مسلم است که توسط بنی امیه به شهادت رسید. جرأت نقل واقعه ی پیش رو را کسی جز سعید ابن جبیر نداشت. می گوید: کُنتُ مَع إبن عَباس بِعَرَفات فَقال: مَا لِی لا أسْمَعُ النّاسَ یُلَبُّونَ. چرا نمی شونوم مردم در عرفات لبیک […]