اهل بیت علیه السلام در کوفه 2

علّامه مجلسی گوید: در برخی کتاب‌های معتبر دیدم که از مسلم جصاص (گچکار) روایت شده است: ابن زیاد مرا برای تعمیر دار الاماره در کوفه خواسته بود. مشغول گچکاری درها بودم که سر و صداهایی از اطراف کوفه شنیدم. به خادمی که با ما کار می‌کرد، گفتم: چرا کوفه پر سر و صداست؟ گفت: هم […]

اسیران اهل بیت علیه السلام 3

سیّد بن طاووس گوید: اسرا آنان را قسم دادند که ایشان را از کنار قتله‌گاه امام حسین ببرند. چون چشم زنان به کشته‌ها افتاد، شیون کردند و به چهره‌ی خود زدند. گوید: هرگز فراموش نمی‌کنیم زینب دختر علی را که بر حسین (ع) می‌گریست و با صدایی غم‌آلود و دل پر اندوه می‌گفت: وا محمّداه! […]

غارت جامه های امام حسین علیه السلام 6

 سیّد بن طاووس از ابن رباح نقل می‌کند: مرد نابینایی را دیدم که شاهد شهادت حسین (ع) بود. علّت نابینایی‌اش را پرسیدم، گفت: من روز عاشورا شاهد شهادتش بودم ولی نه نیزه‌ای زدم و نه شمشیری و نه تیری افکندم. چون کشته شد، به خانه‌ام برگشتم و نماز عشا را خواندم و خوابیدم. در خواب، […]

امام سجّاد علیه السلام و دفن امام حسین علیه السلام 3

صفار قمی با سند خودش از امام صادق (ع) نقل می‌کند: چون رسول خدا (ص) درگذشت، جبرئیل همراه فرشتگان و روح که در شب قدر فرود می‌آیند، فرود آمد. علی (ع) چشم خود را گشود و آنان را در منتهای آسمان‌ها تا زمین دید که همراه وی، پیامبر را غسل می‌دهند و همراه او بر […]

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 9

سیّد بن طاووس گوید: امام فرمود: خدا بکشد قومی را که تو را کشتند. چقدر بر خدا و هتک رسول خدا (ص) گستاخند. پس از تو خاک بر سر این دنیا باد!     قال السّیّد بن طاووس: أنّه (ع) قال: قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ، مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ (ص)، […]

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 5

 سیّد بن طاووس گوید: نزد پدر برگشت و گفت: پدر جان! تشنگی مرا کشت و سنگینی زره بی‌تابم کرد. آیا آبی هست؟ امام گریست و فرمود: «پسر جان! از کجا آب بیاورم؟ اندکی دیگر بجنگ. به زودی جدّت رسول خدا (ص) را ملاقات می‌کنی و از جام سرشار او سیراب می‌شوی که دیگر پس از […]

ویژگی‌های امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان 1

شیخ صدوق روایت می‌کند: امام سجّاد (ع) فرمود: چون کار بر حسین بن علی (ع) دشوار شد، همراهانش به آن حضرت نگاه کردند. وی برخلاف آنان بود. هر چه کار سخت می‌شد، آنان رنگ می‌باختند و می‌لرزیدند و دلهاشان هراسان می‌شد، ولی حسین (ع) و برخی همراهان ویژۀ آن حضرت رنگ چهره‌هاشان تابان‌تر و اعضایشان […]

گفتگوی امام حسین علیه السلام با کوفیان 1

شیخ صدوق گوید: امام برخاست و تکیه بر شمشیر خود داد و با صدایی رسا ندا داد: شما را به خدا آیا مرا می‌شناسید؟ گفتند: آری، تو پسر و نوادۀ رسول خدایی. فرمود: شما را به خدا آیا می‌دانید جدّم رسول خداست؟ گفتند: آری. فرمود: شما را به خدا آیا می‌دانید مادرم فاطمه دختر پیامبر […]

خطبه امام حسین علیه السلام برای اهل کوفه

خوارزمی با سند خویش از  عبد الله بن حسن نقل می‌کند: چون عمر سعد سپاه خود را برای جنگ با حسین (ع) سامان داد و هر کس را در جایگاه خود قرار داد و پرچم‌ها را در جایگاه‌های خود برافراشت و حسین (ع) هم یاران خود را آراست و آنان را در جناح چپ و […]

امام حسین علیه السلام و سرکشی به تپه‌ها و گردنه‌های اطراف

بهبهانی گوید: شبی امام حسین (ع) از خیمه‌ها بیرون آمد و دور شد. نافع بن هلال شمشیر خود را برداشت و به سرعت خود را به امام رساند. دید که آن حضرت تپّه‌ها و بلندیهای مشرف به خیمه‌گاه را بررسی می‌کند. به پشت خود نگاه کرد و مرا دید. پرسید: کیستی؟ نافع گفت: منم فدایت شوم! […]

اجازۀ امام به اصحاب که برگردند 4

سیّد بن طاووس گوید: مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: آیا تو را این‌گونه واگذاریم و برویم، در حالی که دشمن تو را محاصره کرده است؟ نه به خدا! خدا هرگز مرا چنین نخواهد دید تا آن‌که نیزه‌ام را در سینه‌هایشان بشکنم و تا قبضۀ شمشیر در دست من است، با آنان بجنگم و اگر […]

گریه امام علی علیه السلام

ابن جوزی گوید: امام پرسید: نام این سرزمین چیست؟ گفتند: کربلا؛ به آن نینوا هم می‌گویند. حضرت گریست و فرمود: رنج و محنت! امّ سلمه به من خبر داد که روزی جبرئیل نزد رسول خدا (ص) بود. تو هم با من بودی. گریه کردی، پیامبر فرمود: فرزندم را رها کن. تو را رها کردم. پیامبر […]

دیدار امام حسین علیه السلام با ابن عبّاس و عبدالله بن عمر

ابن اعثم گوید: امام حسین (ع) باقی‌مانده‌ی ماه شعبان و ماه رمضان و شوّال و ذی‌قعده را در مکّه ماند. عبدالله بن عبّاس و عبدالله بن عمر نیز در مکّه بودند. هر دو خدمت حسین بن علی (ع) رسیدند و تصمیم گرفته بودند که به مدینه بازگردند. عبدالله عمر گفت: رحمت خدا بر تو باد […]

دیدار امام حسین علیه السلام با فرشتگان و جنّیان

شیخ مفید با سند خویش از امام صادق (ع) چنین روایت می‌کند: چون امام حسین (ع) از مدینه بیرون شد، گروه‌هایی از فرشتگان نشاندار، با سلاح‌هایی در دست و سوار بر اسبان بهشتی او را دیدار نموده و به او سلام کرده و گفتند: ای حجّت خدا بر مردم پس از جد و پدر و […]