خوارج و حکم خدا

حضرت در نهج البلاغه میفرماید: «أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ»[1] هامه یعنی سر، سر شما سبک است، چطور داخل سر سبک میشود؟ مخ را جدا فروختند، مخ در آن نیست، لذا سر سبک است، به شدّت اهل جدل بودند. امیر المؤمنین میفرمود: با اینها نروید آیهی قرآن بخوانید. چون ظاهر آیهی قرآن اجمالاتی دارد که اگر […]
خشک مغزی خوارج

آدم وقتی تعقّل را کم رنگ کند، دچار مشکلاتی میشود. مثلاً در ماجرای خوارج یک اتّفاقی افتاده است، مسیحیها خندیدند. آن هم این بود که یک بنده خدایی با همسر باردار خود عبور میکرد، او را گرفتند. میخواستند به حکومت امیر المؤمنین زهر چشم نشان دهند. امیر المؤمنین فرموده بودند تا اینها خونی نریختند –ماجرای […]
تکریم غلام در حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام

پدر و پسری به خانهی امیر المؤمنین آمدند، حضرت به رسم مهماننوازی، آن موقع مثل الآن دستشویی نداشتند، رسم این بود یک ظرف میآوردند و یک آفتابه مانند، دست میهمان را میشستند. چون قنبر غلام بود، آمد، این مرد مهمان کشیده خوابیده بود، پدر او هم پای خود را دراز کرده بود. دست خود را […]
آثار باقی حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام بر کوفه

«وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هَذِهِ»[1] اینقدر این لباس و کفش خود را دادم وصله زدند «حَتَّى اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا» دیگر خجالت میکشم این را برای وصله ببرم. این را خطیب بغدادی در کتاب خود که برای امیر المؤمنین نوشته است، میگوید: «راقِعَ مِدْرَعَتِهُ»[2] مدرعهی خود را، کفش خود را، لباس خود را به پینهدوز […]
شیوه ی حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام

آقا به کوفه آمد، درالحکومه را دیدند، فرمودند: من به اینجا نمیآیم. گفتند: اینجا دیگر ساخته شده است، بودجهی آن از بیت المال خرج شده است. کاخ شده بود، کاخی که مغیره قبل از امیر المؤمنین در آن زندگی میکرد، کاخی که سعد بن ابی وقّاص در آن زندگی میکرد. دار الحکومهی آبرومند ساختند، حاکم […]
خوارج پس از شکست حکمیت

ماجرای حکمیّت رخ داد، همه فهمیدند تقلّب شده است. چون حرف دو حکم فرق کرد. یک نفر گفت: من هر دو را عزل میکنم. ابو موسی اشعری گفت: -در یک نقل- به شورای مسلمین واگذار میکنم در یک نقل عبدالله بن عمر را خلیفه میکنم. عمرو عاص هم گفت: من علی را عزل میکنم، همانطور […]
عاقبت دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام

هر کسی دشمن امیر المؤمنین بوده است، در آخر عمر خود این ابراز تأسّف را کرده است. خلیفهی اوّل گفت: ای کاش من فضلهی گنجشکها بودم «وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا»[1] هیچ کسی من را نمیشناخت. خلیفهی دوّم گفت: کاش مدفوع گوسفند بودم یا مدفوع انسان بودم. عایشه گفت: «یا لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ […]
عبدالله بن عمر و بیعت با امیرالمؤمنین علیه السلام

حقوقی که امیر المؤمنین برای حیوان، برای بُز قبول دارد امروز حقوق بشر برای بشر قبول ندارد. با همه فرق داشت، علی کسی نیست که ظلم بکند، زد و بند کند. متأسّفانه ماجرای حکمیّت پیش آمد. اینها گفتند ما در جنگ شرکت نمیکنیم، فتنه است، ما در یک گوشه مینشینیم، از فتنهها حذر میکنیم. ابوموسی […]
خوارج و حکمیت

ماجرای حکمیّت که شد، حضرت مجبور شد آتش بس را اعلام بکند و بلکه بعضی از اینها مثل اشعث ماجرای حکمیت را کمک کردند رخ بدهد، برای اینکه سهمخواهی بکنند. دیدند الآن دعوا بین معاویه است که عرب قریش است و امیر المؤمنین که قریشی است. گفتند: حالا اگر در این جنگ یک نفر پیروز […]
نفهمی مردم در صفین

ماجرای حکمیّت که شد، حضرت مجبور شد، آتش بس را اعلام کردند. آتش بس را که اعلام کردند، یک عدّهای حکمیّت را قبول نکردند و گفتند «لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ»[1] ۱۲ هزار نفر قهر کردند. حالا مشکلات امیر المؤمنین شروع میشود. گفتند: حکم برای خدا است، حقّ حکمیّت نداری. قبل از اینکه خیانت آشکار شود، […]
حکمیت و جهل مردم

چه شد که وسط صفّین حکمیّت اتّفاق افتاد؟ ماجرای حکمیّت که شد یک فرصت مناسبی شد، دو دسته بودند که این دو دسته از نظر قبیله نزدیک هم بودند، از این فرصت استفاده کردند. گفتند: ما تا به حال با یک کافر زندیق میجنگیدیم، با یک اهل بغی میجنگیدیم حالا اینها میگویند: ما میخواهیم به […]
علت حکمیت در صفین

چه اتّفاقی افتاد که وسط صفّین حکمیّت رخ داد، چرا حکمیّت رخ داد؟ چرا مردم عراق تن به حکمیّت دادند؟ شامیها مجبور شدند، معاویه در این شرایط سعی میکرد آدمها را بخرد، به ابن عبّاس نامه نوشت. میخواهم این موضوع برای شما روشن بشود، اگر شبههای در جامعهی اسلامی مطرح بشود، باید آن کسانی که […]
خواص و جهل جامعه

در شرایطی که خواصّ جامعه که حق را می شناسند، ساکت بشوند، جهل هم بر جامعه مستولی بشود، جنگ شروع شد، جنگی که مثل جمل نبود، صد روز بلکه بیشتر طول کشید. سپاه معاویه ۱۲۰ هزار نیرو تا دندان مسلّح است. گاهی آنها پیروز میشدند، گاهی اینها پیروز میشدند. در عملیاتهای کوچک کوچک چند روزه. […]
حدیث عمار و جنگ صفین

صفّین که شد، عمار کشته شد. یعنی جهل چه کار میکند؟ اهل شام به شدّت از عمار بیزار بودند، چون او را قاتل عثمان میپنداشتند. ولی هر طرفی که میرفت بجنگد، فرار میکردند. چون به تواتر میدانستند عمار در هر جنگی کشته بشود، سپاه مقابل او جهنّمی است، به تواتر این را هم شیعه قبول […]