علاقه ویژه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حسنین علیهما السلام

برگرفته از کتاب «الطبقات الکبری» جزء 1 ص 266
توسل به امام صادق علیه السلام

برگرفته از کتاب «ارشاد السالک» جزء 1 ص 587
امام صادق علیه السلام از منظر «نووی»

برگرفته از کتاب «تهذیب الاسماء و اللغات» ج 1 ص 149 و 150
دو عامل هدایت

برگرفته از کتاب «صحیح سنن ترمذی» ج 3 ص 542 و 543
صحابی ملعون

برگرفته از کتاب «المطالب العالیه» ج 18 ص 265
توسل به ائمه بقیع

برگرفته از کتاب «ارشاد السالک» جزء 1 ص 586 و 587
امامت و طهارت اهل بیت علیهم السلام

برگرفته از کتاب «الطبقات الکبری» جزء 1 ص 318
اهمیت تبلیغ محبت امام حسن علیه السلام

برگرفته از کتاب « الطبقات الکبری» جزء 1 ص 259 و 260
ممانعت مروان از زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

برگرفته از کتاب «المستدرک» جزء 4 ص 560 و کتاب «الغدیر علامه امینی» ج 5 ص 219
اعتراف به ولایت تکوینی اهل بیت علیهم السلام

برگرفته از کتاب «سیرأعلام النبلاء» و کتاب «الأصابة»
نقد بازخوانی تشیع

محسن کدیور یکی از پژوهشگران نوگرای معاصر است. یکی از دغدغه های ایشان (و از مباحث ممتاز در فضای روشنفکری) چگونگی استناد به دین است. در این نوشتار، نحوة استدلالها و نیز قوت و کارایی استنادات آقای کدیور، در مبحث ذکرشده، مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. نویسنده ـ در مقام نقد ـ ابتدا شاخص های صحیح امامت و تعریف تشیع را از دیدگاه کدیور بررسی می کند و سپس به نقد آنها از دیدگاه امامت، علم علوی و توصیف اهل بیت (علیهم السلام) در نهج البلاغه، تحلیل تأکید امیرالمؤمنین بر افضلیت خویش و… می پردازد. وی در ادامه، نحوة مواجهه کدیور با نهج البلاغه را نقد کرده و ادعاهای ایشان را بی دلیل می داند و در نهایت، با بیان ضرورت توجه به شرایط اجتماعی در زمان صدور هر سخن، مقاله را به پایان می رساند.
واژگان کلیدی: کدیور، نحوه استناد به دین، امامت امیرالمؤمنین، نهج البلاغه.
در میان پژوهشگران دینی نوگرای معاصر ـ در ایران ـ آقای دکتر محسن کدیور، با توجه به پیشینة مباحث نظری اش، ویژگیهای خاصی دارد. البته این ویژگیها، به مرور زمان دچار تغییراتی شده اند که امیدواریم به نقطه پیشین بازگردند. یکی از مباحث وی، که قطعاً در فضای روشنفکری، امتیاز مهمی محسوب می شد «دغدغة استناد» بود. دکتر کدیور در مصاحبه منتشر شده ای با همین عنوان، [2] پس از تقسیم بندی نوگرایان مذهبی معاصر می گوید:
دغدغه ای که من الان دارم، دغدغة خلوص است؛ نحوه استناد به دین است؛ یعنی هرکدام از این اندیشه های مختلف، چقدر از آن چه را که بدان رسیده اند می توانند به دین واقعی نسبت بدهند. (شخصاً قائلم که فقط یک دین واقعی هست؛ این گونه نیست که در طول زمان دین تولید بشود و تکوین بیابد و تحول بیابد و هیچ امر ثابتی در میان نباشد.) مشکل اصلی به نظر من نحوة استناد آن ها به دین است؛ یعنی به چه میزانی این ها خودشان را دین دار می دانند؛ به عبارت دیگر چقدر از مقوّمات، ذاتیات و محورهای اصلی را حفظ می کنند که ما بتوانیم آن ها را جزو ارزش های دینی حساب بکنیم؛ چون گاهی وقتها خیلی کمرنگ است. بحث جدی من این است که به چه دلیل این اندیشه را می توان دینی نام نهاد؟
وصیت جاودان

برگرفته از کتاب «المسند» جزء 18 ص 114
توهین مروان به اهل بیت علیهم السلام

برگرفته از کتاب «المطالب العالیه» ج 18 ص 265
علم بی مانند امیرالمؤمنین علیه السلام

برگرفته از کتاب «المسند» جزء 3 ص 247