دعای سفر

بیان کرده اند که پیامبر صلّی الله علیه و آله از رنج سفر و اندوه حضر و دیدِ بد در اهل و مال به خدا پناه برد.

داستان ازدواج زینب با رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

یکی از مأموریت های پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله شكستن سنّت ها و آداب جاهلی آن زمان بود. یكی از رسم های جاهلی در آن زمان این بود كه اشراف زاده ها و صاحبان مقام، با افرادی كه «برده» و یا «آزاد شده» بودند ازدواج نمی كردند. ولی آن حضرت با خواستگاری از زینب بنت جحش كه از خانواده ای بزرگ و صاحب مقام بود، برای زید بن حارثه كه غلام آزاد شده بود، این سنّت جاهلی را شكست. بنا به دلایلی زندگی مشترک آن دو دوام نیافت و به طلاق منجر شد. یكی دیگر از سنّتهای جاهلی آن زمان این بود كه هیچ كس حق نداشت با زن طلاق داده شده ی، پسر خوانده اش ازدواج كند و این کار را بر خود حرام می دانستند تا اینكه خداوند این برنامه را هم نسخ كرد. در این نوشتار در ابتدا به روایات مختلفی که درباره ی این ماجرا نقل شده است اشاره ای می کنیم و در ادامه به نقد و تحلیل این روایات می پردازیم.

تلاش مخالفان برای انکار انتساب حسنین به پیامبر علیهم السلام

امویان و عبّاسیان در مواضع گوناگون تلاش فراوانی از خود به خرج دادند تا فرزندی حسنین سلام الله علیهما را انکار کنند؛ از این‌رو از سوی اهل بیت و شیعیان آن‌ها و دیگر افراد منصف، با احتجاجات و استدلال‌های قوی و شکننده‌ای مواجه شدند. در این نوشتار به علت این مخالفت و نمونه هایی از تلاش برای انکار فرزندی حسنین علیهما السلام به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و موضع اهل بیت علیهم السلام نسبت به این مسئله اشاره می کنیم.

تبرّک جستن در محضر پیامبر و عدم نهی ایشان

جواز یا عدم جواز تبرّک از روایاتی گرفته می‌شود که از معصوم به ما رسیده است و نتیجه یا تحکم عقل نیست؛ تبرّک یعنی درخواست نمو و زیادت و خیر از راه تقدیم وسیله‌ای که محبوب خداوند متعال است. در نتیجه خداوند به واسطه این وسیله، آنچه را فرد می‌خواهد، به او می‌دهد. اگر خداوند و رسول او به ما خبر دهد که برکت در شخص رسول خدا، یا ولی او، یا در قرآن کریم، یا در حجرالاسود حاصل می‌شود و یا خبر دهد که این برکت قابل انتقال و اکتساب است؛ باید که بپذیریم و قبول کنیم و حق نداریم با قیاس‌های عقلی ناقص یا حدس و گمان‌های بیهوده رد کنیم. ماجرای تبرّک جستن صحابه و افراد مختلف به آثار پیامبر که چه بسا انجام این امور در محضر پیامبر واقع می شد و رد و نهی پیامبر را هم در پی نداشت که تعداد آن ها کم هم نبوده است، همه دلالت بر مشروعیت تبرّک جستن می کند.

پیغمبر و علم غیب

در کتب تاریخی نقل شده است که روزی ناقه ی پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله گم شد و عده ای به دنبال آن روانه شدند و آن را پیدا نکردند. عده ای از منافقان گم شدن ناقه حضرت، را دستاویزی برای تشکیک در نبوّت قرار ‌دادند و شبهه‌افکنی کردند که نمی‌داند، شترش کجاست و همین جهل را به زعم خود، دلیل آن می‌شمردند که ایشان پیامبر نباشد! در این نوشتار به شرح این ماجرا و نکاتی در مورد علم پیامبر و استفاده پیامبر از این ماجرا جهت شناخت منافقان می پردازیم.