شهادت اصحاب – زهیر بن قین 1

خوارزمی گوید: پس از او زهیر بن قین به میدان آمد، در حالی که این‌گونه رجز می‌خواند: من زهیرم، پسر قین، با شمشیر از حسین (ع) در برابر شما دفاع می‌کنم. حسین (ع) یکی از دو سبط پیامبر و از عترت نیکو و پرهیزکار، و زینت و آراستگی است و آن بی‌شک رسول خداست. با […]

شهادت اصحاب – حبیب بن مظاهر

طبری گوید: حصین بن نمیر بر یاران امام حمله کرد. حبیب بن مظاهر با او رویاروی شد و با شمشیر بر صورت اسبش زد و او از اسب افتاد. یارانش شتافته او را نجات دادند. حبیب، رجز می‌خواند و خود را حبیب پسر مظاهر، تک‌سوار نبرد و باوفا و صبور می‌خواند و گروه خود را […]

شهادت اصحاب – سعید بن عبد الله حنفی

سیّد بن طاووس گوید: هنگام نماز ظهر شد. امام حسین (ع) به زهیر بن قین و سعید بن عبد الله فرمود: همراه با نیمی از یاران باقیمانده جلو بایستند. با آنان نماز خوف خواند. تیری به سوی حسین (ع) آمد. سعید بن عبد الله جلو رفت و همچنان خود را سپر تیرها ساخت تا آن‌که […]

شهادت اصحاب -ابو ثمامة صائدی

طبری گوید: پیوسته از یاران امام کشته می‌شدند و با شهادت هر یک نفر یا دو نفر، آشکار می‌شد، ولی دشمنان بسیار بودند و هر چه کشته می‌شدند معلوم نمی‌شد. ابو ثمامه که چنین دید، به امام عرض کرد: یا ابا عبد الله! می‌بینم که اینان به تو نزدیک شده‌اند. به خدا تا من زنده‌ام […]

شهادت اصحاب -شدّت نبرد

طبری گوید: تا نیمروز، جنگ به شدّت ادامه یافت. سپاه عمر سعد جز از یک ناحیه نمی‌توانستند حمله کنند، چون خیمه‌های یاران امام یک‌جا و نزدیک هم بود. عمر سعد که چنین دید، کسانی را مأمور کرد تا از چپ و راست حمله کنند تا آنان را به محاصره کشند. سه چهار نفر از اصحاب […]

شهادت اصحاب – عمرو بن قرظة انصاری 2

طبری گوید: عمرو بن قرظۀ انصاری برای نبرد در رکاب حسین (ع) بیرون آمد. رجز می‌خواند و می‌جنگید تا آن‌که کشته شد. او از یاران امام حسین بود و برادرش در سپاه عمر سعد بود. برادرش صدا زد: ای حسین! ای دروغگو پسر دروغگو! برادرم را گمراه کردی و او را به کشتن دادی. امام […]

شهادت اصحاب – عمرو بن قرظة انصاری 1

سیّد بن طاووس گوید: عمرو بن قرظۀ انصاری بیرون آمد. از امام حسین (ع) اذن طلبید. امام به او اجازۀ میدان داد. نبردی شایسته و مشتاقانه به بهشت نمود. گروه زیادی از حزب ابن زیاد را کشت. هیچ تیری به سوی امام نمی‌آمد جز آن‌که با دستش جلو آن را می‌گرفت و سینه در برابر […]

شهادت اصحاب – مسلم بن عوسجه

طبری از زبیدی نقل می‌کند: وقتی عمرو بن حجاج به یاران حسین (ع) نزدیک شد، شنیدند که می‌گفت: ای کوفیان! در اطاعت و همبستگی باشید؛ در کشتن کسی از دین بیرون رفته و با حاکم مخالفت کرده، تردید نکنید. امام حسین (ع) به وی فرمود: ای عمرو! آیا مردم را بر ضدّ من می‌شورانی؟ آیا […]

شهادت اصحاب – حرّ بن یزید 3

ابن نما با سند خود ذکر می‌کند که حرّ به امام حسین (ع) گفت: چون ابن زیاد مرا به سوی تو فرستاد، از قصر او بیرون آمدم، از پشت سرم ندایی شنیدم که می‌گفت: ای حر! تو را مژده باد به نیکی! چون برگشتم، کسی را ندیدم. پیش خود گفتم: به خدا که این مژده […]

شهادت اصحاب – حرّ بن یزید 2

خوارزمی می‌گوید: چون حرّ به حسین (ع) پیوست، مردی از بنی تمیم به نام یزید بن سفیان گفت: به خدا اگر حرّ را ببینم، با نیزه در پی او خواهم رفت. در همان هنگام که او می‌جنگید و گوش و پیشانی اسبش زخم برداشته و خون از آن جاری بود، حصین بن نمیر به وی […]

شهادت اصحاب – حرّ بن یزید 1

طبری گوید: چون عمر بن سعد آمادۀ حمله شد، حرّ به او گفت: آیا با این مرد می‌جنگی؟ گفت: آری به خدا جنگی که آسان‌ترین آن افتادن سرها و جدا شدن دست‌ها باشد. گفت: آیا به هیچ‌کدام از آنچه پیشنهاد کرد، راضی نمی‌شوید؟ عمر سعد گفت: اگر کار دست من بود چنان می‌کردم، ولی امیر […]

شهادت اصحاب- عبد الله بن عمیر 4

سیّد محسن الامین پس از نقل داستان عبد الله بن عمیر کلبی و همسرش امّ وهب گوید: در حاشیۀ «لواعج الأشجان» گفته‌ایم که بین داستان عبد الله بن جناب کلبی و داستان ابن وهب، از مورّخان اشتباهی پیش آمده و درست همان است که این‌جا ذکر کردیم. احتمال است که هر دو نفر، یکی باشند […]

شهادت اصحاب- عبد الله بن عمیر 3

محمّد بن ابی طالب گوید: حدیثی دیدم که ابن وهب، مسیحی بود. او و مادرش به دست امام حسین (ع) مسلمان شدند. در جنگ، 24 پیاده و 12 سواره را کشت، آن‌گاه اسیر شد. او را نزد عمر سعد بردند. گفت: سخت می‌جنگیدی! آن‌گاه دستور داد گردنش را زدند و سر او را به طرف […]

شهادت اصحاب- عبد الله بن عمیر 2

طبرانی گوید: همسر عبد الله بن عمیر از خیمه‌گاه بیرون آمد و به طرف شوهرش رفت و بر بالین او نشست و خاک از چهره‌اش می‌زدود و می‌گفت: بهشت گوارایت باد! شمر به غلامی به نام رستم گفت: با گرز بر سر آن زن بزن. او هم گرز بر سر او زد و همان‌جا به شهادت […]