بار دوم، کنار قبر پیامبر

ابن اعثم نوشته است: سحرگاه امام حسین به خانه‌اش برگشت. شب دوم باز هم به زیارت پیامبر رفت. دو رکعت نماز خواند. پس از نماز چنین می‌گفت: خداوندا! این قبر پیامبرت محمّد است. من هم پسر دختر محمّدم. کاری پیش آمده است که می‌دانی. خدایا! من معروف را دوست دارم و از منکر بیزارم. ای […]

امام حسین علیه السلام در کنار قبر پیامبر 2

طبری گوید: ابو مخنف با سند خویش از ابوسعید مقبری نقل کرده است: به حسین نگریستم که وارد مسجد مدینه می‌شد و پیاده بود و به دو نفر تکیه داده بود، گاهی به این و گاهی به آن و این شعر یزید بن مفرغ را می‌‌خواند: سپیده‌دمان، ستوران را نَرَمانم و مرا یزید نخوانند، آن […]

امام حسین علیه السلام در کنار قبر پیامبر 1

 ابن اعثم گوید: شبی حسین از خانه‌اش بیرون شد و در کنار قبر جدّش آمد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا! من حسین بن فاطمه‌ام؛ فرزند تو و پسر فرزند تو و نواده‌ی تو و آن وزنه‌ای که در امّت خویش بر جای گذاشتی. ای پیامبر خدا! بر آنان گواه باش که مرا […]

نامه‌ی یزید درباره‌ی کشتن امام حسین علیه السلام

ابن اعثم گوید: ولید به یزید نامه نوشت و از وضع مردم مدینه و پسر زبیر و فرمان زندان به او خبر داد و افزود که حسین بن علی نه اطاعت می‌کند نه بیعت. نامه‌ی او که به یزید رسید، به شدّت غضبناک شد (و هر گاه خیلی خشمگین می‌شد، چشمانش می‌گردید و لوچ می‌شد) و […]

برخورد امام با مروان

 ابن اعثم گوید: صبح فردا حسین از خانه‌اش درآمد تا خبرها را بشنود. در راه به مروان حکم برخورد. مروان به او گفت: ای ابا عبدالله! من خیرخواه تو هستم، از من اطاعت کن تا به نجات و نیکی برسی. حسین فرمود: چه می‌گویی تا بشنوم؟ مروان گفت: می‌گویم که دستور می‌دهم با یزید بیعت […]

امتناع امام حسین علیه السلام از بیعت با یزید 4

شیخ مفید گوید: آن شب را که شب شنبه بیست و هفتم رجب سال 60 هجری بود، امام حسین (ع) در خانه‌اش ماند. ولید هم به نامه‌نگاری به پسر زبیر درباره‌ی بیعت و امتناع او از بیعت با یزید مشغول بود. پسر زبیر همان شب از مدینه به سوی مکّه رفت. صبح که شد، ولید […]

امتناع امام حسین علیه السلام از بیعت با یزید 3

شیخ مفید گوید: حسین (ع) همراه یارانش بیرون آمد و به خانه‌اش رفت. مروان به ولید گفت: به حرفم گوش نکردی. به خدا که دیگر هرگز به او دست نخواهی یافت. ولید گفت: وای بر تو ای مروان! راهی پیش پایم نهادی که تباهی دینم در آن است. دوست ندارم که در مقابل کشتنِ حسین، […]

امتناع امام حسین علیه السلام از بیعت با یزید 2

 ابن اعثم گوید: حسین رو به ولید کرد و گفت: ای امیر! ما خاندان نبوّت و سرچشمه‌ی رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و جایگاه رحمتیم. خدا با ما آغاز کرده و با ما به پایان برده است و یزید، مردی تبهکار و شراب‌خوار و کشنده‌ی انسان‌های بی‌گناه است که آشکارا گناه می‌کند. همچون […]

وصیت معاویه به فرزندش درباره ی امام حسین علیه السلام 2

 ابن اعثم افزوده است: و امّا حسین بن علی، اوه! اوه! ای یزید! درباره‌ی او چه بگویمت؟ مبادا متعرّض تو شود. برای او ریسمانی بلند بکش و بگذار هر جای زمین که می‌خواهد بچرخد و آزارش مده، ولی تهدیدش کن. مبادا با او درافتی و شمشیر و نیزه به میان آید! به او عطا کن، […]

وصیت معاویه به فرزندش درباره ی امام حسین علیه السلام 1

شیخ صدوق با سند خویش از عبدالله بن منصور روایت کرده که گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: درباره‌ی شهادت پسر رسول خدا (ص) برایم بگو. فرمود: پدرم از پدرش روایت کرده که چون مرگ معاویه فرا رسید، پسرش یزید ملعون را فراخواند و پیشِ روی خود نشاند و گفت: پسرم! من همه‌ی گردنکشان را […]

وقایع نهضت امام حسین علیه السلام

 شیخ مفید از سیره‌نویسان چنین نقل کرده است: چون امام حسن (ع) درگذشت، شیعیان عراق به جنبش درآمدند و درباره‌ی خلع معاویه و بیعت با امام، به او نامه نوشتند. حضرت نپذیرفت و یاد کرد که میان او و معاویه عهد و پیمانی است که نمی‌تواند آن را نقض کند تا آن‌که مدّت بگذرد. چون […]

وصیت های امام حسین علیه السلام 5

شیخ صدوق با سند خویش از احمد بن ابراهیم چنین نقل کرده است: در سال 262 خدمت حکیمه، دختر امام جواد (ع) رسیدم و از پشت پرده با او سخن گفتم. از مذهبش پرسیدم. او امامان خود را نام برد تا به امام دوازدهم رسید و نام او را نیز گفت. گفتم: فدایت شوم! او […]

وصیت های امام حسین علیه السلام 4

راوندی از امام زین العابدین (ع) چنین روایت کرده است: روزی که پدرم شهید شد، در حالی که خون‌ها می‌جوشید، پدرم مرا به سینه‌ی خود چسباند و می‌گفت: پسرم! دعایی را که مادرم به من آموخته است و رسول خدا (ص) به مادرم آموخته و به آن حضرت نیز جبرئیل آموخته است، حفظ کن. دعا […]