ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ تیره ﺧﺎﮎ، ﻭﺍﺩﯼ ﮐﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ‌ﺳﺖ

ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﯿﺮه ﺧﺎﮎ، ﻭﺍﺩﯼ ﮐﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ‌ﺳﺖ «ﻫﺮﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﻠﻘﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﻓﺎﺭﻍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍﺳﺖ» ﺻﺤﺒﺖ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺟﺎﻧﺪﺍﺩﻥ ﺍﺳﺖ «ﺳﻠﺴﻠﻪ ﯼ ﻣﻮﯼ ﺩﻭﺳﺖ، ﺣﻠﻘﻪ ﯼ ﺩﺍﻡ ﺑﻼ‌ﺳﺖ» ﺍﺻﻐﺮ ﻭ ﺍﮐﺒﺮ ﺍﮔﺮ، ﺩﺭ ﺑﺮِ ﻣﻦ ﺟﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪ «ﺣﯿﻒ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ، ﺩﻭﺳﺖ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺳﺖ» ﺯﯾﻨﺐ ﮐﺒﺮﯼ ﮐﺸﺪ، ﺑﺎﺭ […]

الا یاران من، میعاد گاه داور است، این جا

الا یاران من، میعاد گاه داور است، این جا بدن ها غرق خون، سرها جدا از پیکر است، این جا   ملک قرآن بخوان در خاک روح انگیز این وادی که هفتادو دو گل از باغ عترت پرپر است، این جا   نیازی نیست گل ریزد، کسی در مقدم مهمان که صحرا لاله گون از […]

فرود آیید، یاران! وعده‌گاه داور است، اینجا

فرود آیید، یاران! وعده‌گاه داور است، اینجا بهارستان سرخ لاله‌های پرپر است، اینجا   چه غم؟ گر از منا و وادی مشعر، سفر کردید خدا داند که بهتر از منا و مشعر است، اینجا   زیارتگاه کلّ انبیا تا دامن محشر مزار و قتلگاه عاشقان بی‌سر است، اینجا   فرود آیید، ای یاران! در این […]

هلال ماه عزا از افق دمیده، خمیده

هلال ماه عزا از افق دمیده، خمیده کدام بار غمش بوده تا خمیده دمیده؟   به یاد فرق علی اکبر و خمیده قد شه جبین ماه گرفته، قد هلال خمیده   به سرخی شفق از چشم اعتبار نظر کن که خون شده جگر چرخ و آید از ره دیده   چه نوبتی زده بر بام […]

ای در غم تو ارض و سما خون گریسته!

ای در غم تو ارض و سما خون گریسته! ماهی در آب و وحش به هامون گریسته   وی روز و شب به یاد لبت، چشم روزگار نیل و فرات و دجله و جیحون گریسته!   از تابش سرت به سنان، چشم آفتاب اشک شفق به دامن گردون گریسته   در آسمان ز دود خیام […]

ای در غمت، همین نه دو عالم گریسته!

ای در غمت، همین نه دو عالم گریسته! چندین هزار عالم و آدم گریسته   عالم چگونه بر تو نگرید؟ کز این عزا جدّ تو، مهتر همه عالم گریسته   نامت کنایتی است که تا رفته بر زبان سنگ ار شنیده زار، نم غم گریسته   تنها نه روح نوح بُوَد بر تو نوحه‌گر کارواح […]

محرم آمد و شد موسم عزای حسین

محرّم آمد و شد موسم عزای حسین سیاه‌پوش فلک گشت از برای حسین   گر از خدا طلب خون‌بهای حسین به جز خدا، به خدا! نیست خون‌بهای حسین   تو، ای دو دیده‌ی من! مرهمی ز اشک بساز که مرهمی ننهد کس به زخم‌های حسین   ستاره بار چرا چشم آسمان نشود؟ که از ستاره […]

از کودکی به نام حسین، آشنا شدم

از کودکی به نام حسین، آشنا شدم تا کم کَمَک به درد غمش، مبتلا شدم   مادر نهاد بر لب من مُهر کربلا تا وارث محبّت خون خدا شدم   شیرینی و طراوت این عشق ناب را از شیر او چشیدم و چون غنچه، وا شدم   تا دستِ درد، پیرهن عافیت درید با مرهم […]

مرا به جاده‌ی بی‌انتهایتان ببرید

مرا به جاده‌ی بی‌انتهایتان ببرید به سمتِ روشنی ناکجایتان ببرید   کنار سفره اگر میلتان، تمایل داشت دو تکّه سیب، برای گدایتان ببرید   سوار بال قنوت فرشته می‌گردم اگر که نام مرا، در دعایتان ببرید   برای آن که به توحید چشمتان برسم مرا به سمتِ اذانِ صدایتان ببرید   مرا شبیه نسیم سحر، […]

به هر که می‌نگرم چشم پُر نمی‌دارد

به هر که می‌نگرم چشم پُر نمی‌دارد کشیده سر به گریبانِ ماتمی دارد   اگرستاره بُوَد، اشک حسرتی بارد گر سپهر بُوَد، قامت خمی دارد   اگر محیط بُوَد، شور و شیونی سازد وگر سحاب بُوَد، چشم پُر نمی‌دارد   به قدسیان گذری، هر که نوحه‌ای گوید به انسیان نگری، هر کسی غمی دارد   […]

کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد

کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد   هر کجا مُلک خدا هست، حسینیه ی توست هر که را می‌نگرم، شور محرّم دارد   نه محرّم، نه صفر، بلکه همه دوره‌ی سال کعبه به یاد غمت، جامه‌ی ماتم دارد   روضه‌خوانِ تو خدا، گریه‌کنِ تو آدم […]

عطری که از حوالی پرچم، وزیده است

عطری که از حوالی پرچم، وزیده است مارا به سمتِ مجلسِ آقا کشیده است   از صحن ابن حسینیه تا صحن کربلا صد کوچه وا کنید، محرّم رسیده است دست ازل، دو چشم مرا، وقف گریه کرد اصلاً مرا برای همین آفریده است   آقا! ببین برای عزای تو، مادرم پیراهن سیاه، برایم خریده است […]

دلا! بسوز که هنگام اشک و آه شده است

دلا! بسوز که هنگام اشک و آه شده است دو ماه، جامه‌ی احرام ما، سیاه شده است   حکایت دل ما و غم غریبِ حسین حدیث جاذبه‌ی کهربا و کاه شده است   نگاه مضطرب دختری، به روی پدر طلوع عاطفه از اوّل پگاه شده است   برای آن که بنگرید، کودکان آرام حسین، سایه‌ی […]

مرا هلال محرم چو داس خونین است

مرا هلال محرم چو داس خونین است که ماه غرقه به خون گشتنِ شه دین است   زمان شادی آل زیاد و مروان است اوان گریه و اندوه آل یاسین است   گه امیری خار است و شادمانی خس دم اسیری گل، وقت قید نسرین است   ز خار نیست عجب، پاره‌پاره کردن گل چه […]