بگو که یک شبه مردی شدی، برای خودت

بگو که یک شبه مردی شدی، برای خودت و ایستاده‌ای امروز، روی پای خودت نشان بده به همه، چه قیامتی هستی و باز، در پی اثبات ادّعای خودت از آسمانی گهواره، روی خاک بیفت بیفت مثل همه مردها به پای خودت پدر قنوت گرفته تو را برای خدا ولی هنوز تو مشغول «ربّنا»ی خودت که […]

بستند چون به عترت «ختمی مآب»، آب

بستند چون به عترت «ختمی مآب»، آب رفت از زمین به اوج فلک، بانگ آب، آب در حیرتم که خاک نشد از چه ناپدید؟ روزی که خواست زاده‌ی «اُمّ الکتاب»، آب سوز حرارت عطش و سوز آفتاب جا دارد ار روان شود از آفتاب، آب طغیان چو کرد سیل سرشک مخدّرات گفتی روان شده است، […]

به بر گرفت ز گهواره، طفل زارش را

به بر گرفت ز گهواره، طفل زارش را بدید زرد ز تاب عطش، عذارش را نهان به زیر ردا کرد، شد سوی میدان مگر که خصم دهد آب، شیرخوارش را برون زیر ردا کرد و بُرد بر سر دست که کرد ناظر خود، خصم بی‌شمارش را گشود لب به نصیحت، به آن گروه تباه ولی […]

دردم ز کودکی است که با روی هم‌چو ماه

دردم ز کودکی است که با روی هم‌چو ماه ازخیمه شد به یاری آن شاه بی‌سپاه بی‌تاب چون دل، از برِ زینب فرار کرد آمد چو طفلِ اشکِ روان، در کنار شاه کای عمّ تاج‌دار! به خاک از چه خفته‌ای! برخیز از آفتاب، بیا تا به خیمه‌گاه نشنیده‌ای مگر سخن عمّه را چو من؟ تنها […]

ای عمو! ناله‌ی «هَلْ مِنْ مُعینت» را شنیدم

ای عمو! ناله‌ی «هَلْ مِنْ مُعینت» را شنیدم   از حرم تا قتلگاه، با شور جان‌بازی دویدم آن چنان دل بُرد از من بانگ «هَل مِنْ ناصِر» تو کآستینتم را ز دست عمّه‌ام زینب، کشیدم جای تکبیر اذان ظهر، در آغوش گرمت بانگ مادر مادرِ زهرا ،در این صحرا شنیدم گرچه طفلی کوچکم اما قبولم کن، […]

سلام باد به عبدالله! آن صغیر دگر

سلام باد به عبدالله! آن صغیر دگر                                  که بود در صدف کرببلا، یکی گوهر تمام نور که بُد، نور دیده‌ی زهرا تمام حُسن که بودش، حَسَن یگانه پدر تمام عشق که شد کشته ،در برِ معشوق تمام دل که نکرد او، جدایی از دلبر بنازم آن همه غیرت! که هم‌چو پروانه به گِرد شمع وجود […]

شد چو بی یار و معین سبط رسول مدنی

ای سینه ی شکسته دلان نینوای تو لبریز نینوای وجود از نوای تو   جان حسین و نجل حسن عشق زینبین آغوشِ گرم حضرت عبّاس، جای تو   قرآن پاره پاره ی پاشیده بر زمین! گلبوسه ی عمو به همه آیه های تو   سر تا سر وجود تو مثل حَسن، حَسن خُلق تو، خوی […]

لباس رزم ندارد، هنوز جنگ، ندیده

لباس رزم ندارد، هنوز جنگ، ندیده هنوز هیچ رکابی، ندیده باش به دیده کلاه‌خُود به سر دارد از کُلاله و کاکل ز حُسن، روی حسن را پدید کرده، پدیده ز نوک هر مژه دارد به جان خصم، خدنگی دو ابروان خمیده، دو تا کمان کشیده ز عمر سرو قدش، سیزده بهار گذشته به گَرد ماه […]

ای سینه ی شکسته دلان نینوای تو

ای سینه ی شکسته دلان نینوای تو لبریز نینوای وجود از نوای تو   جان حسین و نجل حسن عشق زینبین آغوشِ گرم حضرت عبّاس، جای تو   قرآن پاره پاره ی پاشیده بر زمین! گلبوسه ی عمو به همه آیه های تو   سر تا سر وجود تو مثل حَسن، حَسن خُلق تو، خوی […]

چه خوش است رنج و محنت، به ره وفا کشیدن!

چه خوش است رنج و محنت، به ره وفا کشیدن! چه خوش است ناز جانان، همه را به جان، خریدن! چه خوش است جان سپاری، به قدوم چون تو یاری! به منای کربلای تو، شها! به خون تپیدن چه غمی ز بی‌پناهی؟ به حضور چون تو شاهی که خوش آیدم به راه تو، شها! بلاکشیدن […]

سیزده آیینه می‌رویید از تابیدنش

سیزده آیینه می‌رویید از تابیدنش غنچه می‌شد آسمان، در لحظه‌ی خندیدنش گونه‌های خشک او وقت وداعِ با عمو جرعه‌جرعه تشنگی نوشید از بوسیدنش مرگ را می‌گفت «اَحلی مِن عسل»، آن نازنین می‌رسید، ای عشق! هنگام عسل نوشیدنش دیدنی بود اشتیاقش، دیدنی‌تر گشته بود روی مرکب رفتن و جوشن به تن پوشیدنش شوقِ در آغوش بگْرفتنِ […]

ز فرط شوق، شد آن خسته، مرتعش بدنش

ز فرط شوق، شد آن خسته، مرتعش بدنش شرار عشق خدا، شعله زد به جان و تنش میان معرکه آن سرو بوستان حسن شکفته بهر رجز گشت، غنچه‌ی دهنش به روی خاک فتاد ازرق و چهار پسر ز ضرب دست مخالف‌کشِ عدوفکنش چو تیغ حیدر صفدر، همی درید از هم صفوف لشگر خون‌خوار، تیغ صف‌شکنش […]

اگرچه لعل تو، آب و تن تو، تاب ندارد

اگرچه لعل تو، آب و تن تو، تاب ندارد دلت هوای دگر، غیر روی باب ندارد تو آن نه‌ای که جواب عموی خویش نگویی لَبت ز بی‌رمَقی، نیروی جواب ندارد نمی‌رسید اگر بر رکاب، پای تو، جا داشت که چشمِ قابلِ پای تو را رکاب ندارد دو نرگس تو به خوابند و مادر تو نداند […]

سلام باد به ماهی که در مُحاق افتاد!

سلام باد به ماهی که در مُحاق افتاد! گُل مدینه که در دامن عراق افتاد سلام بر حسن بن علی و قاسم او! که بین این پدر و این پسر، فراق افتاد در آرزوی شهادت برای اذن جهان به دست و پای عمویش به اشتیاق افتاد دریغ ز آن گُل و ریحانه‌ی رسول خدا! که […]