ورزش باستانی با زندانیان!

آمدیم مرخصی. گفت: «برویم زندان شهر.» زندانیها آوازهاش را شنیده بودند. دعوتش کردند به ورزش باستانی. علی آقا هم رفت وسط گود و شد میاندار. تن همه که توی عرق نشست، وسط گود ایستاد و یک صحبت گرم با زندانیها کرد. ته حرفش این بود که اگر ایّام حبستان تمام شد و جنگ بود، بیایید […]
بدون تکبر

غروب با بچّههای جدید، فوتبالی زدیم و صفایی کردیم. شب پس از شام، برادر کزازی را دعوت کرده بودند. این فرد به حدی ساده و بیریاست که حد ندارد. میگویند ایشان کونگفو کار هستند. کلّ کونگفو، هیجده خط دارد. ایشان بیست و پنج خط اختراع کردهاند. طبع شعر هم دارد. میگفت از سال 58 تا […]
بین دو نیمه

بین دو نیمه، نشسته بودند دور هم. ـ «پاشید بریم جبهه، ماندید اینجا چی کار؟ توپ بازی؟!» هر دفعه میآمد مرخصی، دو ـ سه روز بیشتر نمیماند؛ ان هم یا میرفت نفت و کوپن خانوادهی شهدا را میگرفت یا دوستانش را بسیج میکرد، میبرد جبهه. منبع: کتاب رسم خوبان 7. ورزش صفحهی 56/ روی برگههای […]
رزمی کار

پایش یکجا بند نمیشد. از این روستا به آن روستا تیم آموزشی را میبرد و به اهالی اموزش نظامی میداد. اسلحهشناسی میگفت. تاکتیک درس میداد. همه کاره بود، امّا بیشتر با روستاییها کار رزمی میکرد و کونگفو، ناچیگو و پرتاب کارد و از این جور چیزها. توی روستای «حسن قشلاق» کار و بار علی آقا […]
پا طلایی

فوتبال که بازی میکردیم، رضا خط حملهمان بود. به او می گفتیم «پا طلایی.» تا تنگ غروب بازی میکردیم. اصلاً هم سیر نمیشدیم. اذان مغرب که میشد، توپ را شوت میکرد طرف ما و خداحافظ! رضا میرفت مسجد. ما هم یکی یکی وِل میکردیم میرفتیم دنبالش. از سر شب رضا خودش نشست پشت فرمان. صبح […]
لباس فوتبال

مغازهی کوچکی داشتم که بازیکنان تیم فوتبال هر روز آنجا جمع میشدند. ناصر کاظمی همیشه در میان جمع حضور داشت و باهم بودیم. تا اینکه به عضویت سپاه درآمد و منتقل شد به پاوه. یک روز آمد و گفت: «در شهر پاوه تیم فوتبال درست کردم. حالا هم آمدهام که پیراهن بچّهگانه برای من بدوزی.» […]
چه کسی مقاوم است؟

شهید سیّد علی اکبر ابوترابی: «در زندان وزارت دفاع، یکی از افسران چترباز عراقی هم، زندانی بود. آن افسر ورزیده دربارهی وضعیت خوب نیروهای عراقی و پایین بودن توان رزمی نیروهای ایرانی صحبت میکرد. او میگفت: اگر نیروهای ایرانی با این انگیزهای که دارند، آموزش و آمادگی رزمی نیز داشتند، یک ارتش قوی تشکیل میدادند. […]
کادر کوهستان

ماه مبارک رمضان بود. قرار شد از چند نفر از بچّههایی که توانایی جسمی خوبی دارند، آزمایش قدرت بدنی گرفته شود تا از هر گروهان و گردانی، چند نفر را برای کادر کوهستان انتخاب کنند. با توجّه به این کار در ماه رمضان بودیم، تعدادی از بچّهها از جمله خودم، آزمایشهای گوناگونی از جمله دو، […]
آخرین بازی

یک روز آمد تهران. پرسید: «امروز بازی نگذاشتی؟» گفتم: «چرا! فردا ظهر بازی است،ساعت دو بازی داریم.» گفت: «خیلی خوب، فردا نمیروم. احتمالاً شنبه یا یکشنبه میروم.» فردا که رفتیم توی زمین، پست بازی ناصر کاظمی با پسر من یکی بود. گفت: «امروز آمدم که نگذارم فرهاد برود توی زمین. میخواهم خودم بازی کنم.» بعد […]
با کلاش، میل گرفتند!

فاو که فتح شد، ادامهی عملیات بود و مرحلهی دوم کار توی جادهی فاو ـ بصره و فاو ـ امّالقصر. علی از فرماندهی لشکر ابلاغ داشت که روی خط امّالقصر کار کند. گروه جلوتر از ما ـ از بچّههای تدارکات ـ یک مقر دمِ جادّهی امالقصر، حوالی رأس البیشه برای بچّههای واحد آماده کرده بودند. […]
ورزش و نماز جماعت

در ایّام نوجوانی به همراه عدّهای از دوستان، تیم فوتبالی تشکیل داده بود که خودش بهترین بازیکن و کاپیتان بود و در زمین چمنی در اطراف روستا، بازی میکردند. او در بازیهایی که با اذان همراه میشد، اعضای تیم را به نماز جماعت دعوت میکرد و با شور و شوق وصفناپذیری نماز را بر پا […]
هدف مقدّس دینی

از چند روز پیش دوباره به پیشنهاد حبیب، ورزش صبحگاهی را آغاز کردیم. ما شش نفر بودیم که در این ورزش شرکت میکردیم. یادآوری میکنم که ما پارسال با همین تعداد، ورزش صبحگاهی را انجام میدادیم و این کار را پاییز 1358 شروع کرده بودیم و تا بهار 1358 ادامه دادیم. آن وقتها باشگاه هم […]
ورزش صبحگاهی

یکی از برنامههای او، ورزش صبحگاهی برای اعضای بسیج بود. در ابتدا نفرات بسیار زیاد بودند و خود ایشان هر روز صبح بعد از نماز میآمد و همهی ما را صدا میکرد. ابتدا دور باغ بسیج چند دور میزدیم، تا جایی که همه خسته میشدند. امّا او دست بردار نبود. بعد حلقه میزدیم و نرمش […]
از ورزش غافل نشویم

شهید محمّد علی روحیّهای پرنشاط و پرجنب و جوش داشت. از تنبلی و کاهلی بیزار بود. هرگز دوست نداشت رزمندهای را کِسِل و بیحال ببیند. دلش میخواست رزمندگان اسلام شاد و پر تحرّک باشند. لذا برای رفع خستگی نیروهای خودی، تعدادی از همرزمان را دور خود جمع میکرد و پیشنهاد بازی دسته جمعی میداد. فوتبال، […]