بردن اهل بیت علیه السلام به شام 2

طبری گوید: ابن زیاد دستور داد زنان و فرزندان امام حسین (ع) را آماده سازند. علیّ بن الحسین (ع) را هم غل و زنجیر در گردن افکندند. محفر بن ثعلبه و شمر آنان را حرکت دادند تا نزد یزید آوردند. امام سجّاد (ع) در طول راه با هیچ یک از آن دو حتّی یک کلمه […]
خطابهی حضرت زینب سلام الله علیها 3

طبرسی افزوده است: امام سجّاد (ع) فرمود: عمه جان! ساکت شو! بازماندگان را از گذشتگان عبرت است. خدا را شکر که تو دانای استاد ندیده و فهمیدهی مکتب نرفتهای. گریه و ناله، رفتگان را برنمیگرداند. و او ساکت شد. آنگاه امام فرود آمد و خیمه زد و زنان را فرود آورد و وارد خیمه شد. […]
خطابهی حضرت زینب سلام الله علیها 1

طبرسی از حذیم بن شریک روایت میکند: چون امام سجّاد (ع) را همراه بانوان از کربلا آوردند و بیمار بود، زنان کوفه با گریبانهای چاک به گریه و شیون پرداختند. مردان هم با آنان میگریستند. زین العابدین (ع) با صدایی ضعیف و رنجور گفت: اینان بر ما گریه میکنند!؟ پس چه کسی ما را کشته […]
اهل بیت علیه السلام در کوفه 1

ابن نما گوید: مردم برای تماشای اسرای آل پیامبر جمع شدند. زنی از کوفیان از بالا خانه آنان را دید و پرسید: شما از کدام اسیرانید؟ گفتند: ما اسیران محمّد (ص) هستیم. وی پایین آمد و مقداری لباس و مقنعه جمعآوری کرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند. امام سجّاد (ع) نیز با […]
شنیده شدن ندای امام حسین علیه السلام 2

حسین بن احمد بن مغیره با سند خویش نقل میکند که: امام سجّاد (ع) به زائده فرمود: ای زائده! شنیدهام که گاهی قبر ابا عبدالله الحسین را زیارت میکنی. گفتم: همینطور است. فرمود: چرا چنین میکنی؟ با آنکه تو نزد خلیفه موقعیت والا داری که کسی را با محبّت ما و اعتراف به فضایل ما […]
اسیران اهل بیت علیه السلام 1

ابن سعد گوید: از اهل بیت امام حسین که با او بودند، تنها پنج نفر جان سالم به در بردند: علیّ بن الحسین (که پدر بقیهی فرزندان امام حسین تا امروز است و بیمار بود و همراه بانوان)، حسن بن حسن بن علی (که نسل او ادامه یافت)، عمر بن حسن بن علی (نسل او […]
کوچیدن اهل بیت امام حسین علیه السلام 2

محدّث قمّی گوید: در «کامل بهایی» است: عمر سعد، روز عاشورا و فردایش تا ظهر را ماند، پیران و افراد مورد اطمینان را مأمور امام سجّاد (ع) و دختران امیر المؤمنین و زنان دیگر کرد. آنان بیست زن بودند. امام زین العابدین (ع) آن روز 22 سال و امام محمّد باقر (ع) 4 سال داشت. […]
غارت جامه های امام حسین علیه السلام 8

علّامهی مجلسی به نقل از برخی از منابع، از سعید بن مسیب چنین آورده است: چون سرور و مولایم حسین (ع) شهید شد و مردم سال بعد به حج رفتند، خدمت امام سجّاد (ع) رسیدم و پرسیدم: ایام حج نزدیک است، چه فرمان میدهید؟ فرمود: با نیت خود برو و حج بگزار. حج انجام دادم. […]
غارت جامه های امام حسین علیه السلام 3

شیخ صدوق گوید: از محمّد بن مسلم روایت شده که گوید از امام صادق (ع) دربارهی انگشتر حسین بن علی (ع) پرسیدم که چه شد؟ و گفتم که شنیدهام از انگشتش درآوردند. فرمود: آنگونه نیست که میگویند. حسین (ع) فرزندش امام سجّاد (ع) را وصی خود قرار داد و انگشتر خود را در انگشت او […]
امام سجّاد علیه السلام و دفن امام حسین علیه السلام 4

مقرم گوید: چون امام سجّاد (ع) آمد، بنی اسد را دید که کنار کشتگان گرد آمدهاند و سرگردانند؛ نمیدانند چه کنند و کشتهها را نمیشناسند، چون بین بدنها و سرهای مقدّس جدایی انداخته بودند و گاهی از بستگان آنان میپرسیدند. امام سجّاد به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. آنان […]
امام سجّاد علیه السلام و دفن امام حسین علیه السلام 3

صفار قمی با سند خودش از امام صادق (ع) نقل میکند: چون رسول خدا (ص) درگذشت، جبرئیل همراه فرشتگان و روح که در شب قدر فرود میآیند، فرود آمد. علی (ع) چشم خود را گشود و آنان را در منتهای آسمانها تا زمین دید که همراه وی، پیامبر را غسل میدهند و همراه او بر […]
امام سجّاد علیه السلام و دفن امام حسین علیه السلام 2

علامه مجلسی گوید: از برخی راویان نقل شده که نزد امام رضا (ع) بودم. علیّ بن ابیحمزه و ابن سراج و ابن مکاره وارد شدند. پس از سخنانی که میان آنان و امام دربارهی امامتش گذشت، علیّ بن ابیحمزه گفت: از پدرانت برای ما روایت شده که عهدهدار امر دفن امام، جز امام نمیشود. امام […]
امام سجّاد علیه السلام و دفن امام حسین علیه السلام 1

محدّث قمی گوید: در جای خود ثابت است که امام معصوم را جز معصوم به خاک نمیسپارد، امام را جز امام غسل نمیدهد و اگر امامی در مشرق فوت کند و وصیّ او در مغرب باشد، خدا بین آن دو را جمع میکند. قال القمّیّ: اعلم أنّه قد ثبت فی محلّه أنه لا […]
سیب بهشتی 1

فتال نیشابوری گفته است: امّ سلمه گوید: پیامبر (ص) نزد من بود. جبرئیل نازل شد. آن دو با هم گفتگو میکردند که حسن بن علی (ع) در زد. رفتم تا در را باز کنم. دیدم حسین (ع) هم با اوست. هر دو وارد شدند. چون چشمشان به جدّشان پیامبر خدا افتاد، جبرئیل در نظرشان مانند […]