امام حسن – برگه 24

خورشيد به رويت نگران است حسن

خورشيد به رويت نگران است حسن لب تشنه‌ي آن چشمه‌ي جان است حسن از حُسن تو خواستم بگويم ديدم حُسن تو ز نام تو عيان است حسن شاعر: سید محمد رستگار

خورشيد حريم اهلبيت است حسن همواره نديم اهلبيت است حسن کس از در خانه‌اش نرفته نوميد زيرا که کريم اهلبيت است حسن شاعر: سید محمد رستگار

ريحانه‌ي زهرا و علي بود حسن دُردانه‌ي زهرا و علي بود حسن قربان جمالش كه گل سرسبدِ گلخانه‌ي زهرا و علي بود حسن شاعر: سید محمد رستگار

فرزند بزرگ علي و فاطمه است بر عرش خداي ذوالمنن قائمه است از هر چه که خوبي‌ست بوَد خوبتر او نامش حَسن است و حُسن را خاتمه است شاعر: سید محمد رستگار

اي چهره دل‌گشاي تو جان بهشت وي موي دلاويز تو ريحان بهشت در باغ جنان محور عشّاق تويي اي سيّد و سرور جوانان بهشت شاعر: سید محمد رستگار

در خانه غريب آشنا بود حسن لب تشنه ي يک جرعه وفا بود حسن آن شب که تمام زهر را مي نوشيد هفتاد و دو بار کربلا بود حسن شاعر: مژگان محمدی تل سرخی

زخم جگر تو بس که کاري شده است چشمان من از غصه بهاري شده است خوني که ز داغ کوچه بر دل کردي! از گوشه ي لبهاي تو جاري شده است … شاعر: هادی ملک پور

زان طرفه مرامي که حسن پيشه گرفت بر قطع وجود اجنبي تيشه گرفت پيداست که نخل نهضت کرببلا از صلح مقدس حسن ريشه گرفت شاعر: سید رضا مؤید

مهر حسن و حسين دين است مرا خاک در اين دو نور عين است مرا با عشق دو آقاي شباب الجنّة اميد دو بين الحرمين است مرا شاعر: سید رضا مؤید

اي بر کرمت چشم کريمان روشن با دست تهي سوي تو رو کردم من شايسته بود چون که تهي دستان را در پيش کريم دست خالي رفتن شاعر: سید رضا مؤید

من آينه‌ي کرامت پنج تنم من صاحب سُفره‌ي مدينه حَسَنم مجموعه‌ي اهل بيت، نورند ولي نوري که کريم اهل بيت است مَنم شاعر: سید رضا مؤید

مستوره ي حلم حي سر مد حسن است رخشان در گنجينه ي احمد حسن است آرام دل فاطمه و جان علي زيبا گل گلزار محمد، حسن است شاعر: عباس محمدی (آزرده)

فرياد اگرچه در تو پنهان بودست خورشيد تکلمت فروزان بودست صلح تو براي نهضت عاشورا آرامش پيش پاي طوفان بودست شاعر: مصطفي محدثي خراساني

نه گرد توو نه گرد من مي چرخد عالم به مدارپنج تن مي چرخد ديري است تمام ذره هاي ملکوت پروانه صفت دور حسن مي چرخد شاعر: محمود سنجری