نگاهی به شعر ميرزا حبيب خراسانی

این جستار، ابتدا استحکام کلام میرزا حبیب خراسانی را در سطوح مختلف زبان و ادبیات می سنجد و سپس به مضامین شعری او می پردازد. با توجه به مرجعیت دینی میرزا حبیب، تعداد اشعار مذهبی وی نسبت به اشعار متفرقه کمتر از حد انتظار است. شادی در شعر او به طرز معناداری محسوس است و مرثیه در شعر او جایی ندارد. همچنین به راه و رسم عارفان ـ و حتی شدیدتر از بسیاری از آنان ـ به ظواهر شرع تاخته است؛ امری که دربارة یک مرجع تقلید شگفت می نماید. در این پژوهش بیشتر به این موارد پرداخته شده است: شاخصه های پایبندی به شریعت، سرسپردگی به عرفان، میزان دغدغه های اجتماعی و نوع نگاه شاعر به مدیحه پردازی دینی.
اين غزل گريه ها که می بينی ؛ نگاهی به جریانهای شعر آیینی پس از انقلاب

این مقاله، شعر آیینی را ـ چنانکه میان شعرای معاصر مرسوم است ـ به مدایح و مراثی خاندان وحی مختص می داند و توحیدیه ها، مناجات ها و … از موضوع این نوشتار خارجند.
براساس پژوهش انجام شده، شعر آیینی فارسی که سابقه ای به قدمت شعر فارسی دارد، در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی روندی رو به رشد داشته است. شعر آیینی تا پیش از دوران مورد بررسی، غالباً به مضامین عاشورایی محدود بود و کمتر به دیگر مضامین آیینی می پرداخت؛ اما در دوران مورد بررسی ـ که سالهای 1357 تا 1390ش را در برمی گیرد ـ درمورد چهره های آیینی مختلف شعر سروده شد و شاعران آیینی سرا فصول جداگانه ای به هریک از معصومان و چهره های آیینی شیعی اختصاص دادند. در دهة سوم مورد بررسی، گونه ای از آیینی سرایی با رویکرد عرفانی شکل گرفت که مورد استقبال گستردة مخاطبان قرار گرفت. جریان دیگری که در سالهای پایانی دوران مورد بررسی در اشعار آیینی دیده شده، بهره گیری از طنز است که به صورت چشم گیری در حال گسترش است. گونة زبانی اخیر شاید به دلیل بی سابقه یا کم سابقه بودن آن ،مورد توجه و علاقة بخش قابل توجهی از مخاطبان قرارگرفته است.
کلیدواژه: شعر آیینی، شعر معاصر ایران، شاعران آیینی، شعر آیینی دورة انقلاب اسلامی
معرفی منظومه غزوات

در گنجینۀ گهربار ـ امّا ناشناختۀ ـ ادب فارسی، حماسه های دینی که به دلاوری های مولای متقیان علی علیه السلام پرداخته اند، فراوان ند که بسیاری از آن ها با نام عام «حملۀ حیدری» سروده و تدوین شده اند. در این مقال به معرفی منظومه «غزوات» اثر میرزا ابوطالب فندرسکی پرداخته ایم.
در معرفی این منظومه دو نكته قابل ذكر است: اوّل آنكه تا قبل از تصحیح این اثر، همه ادب پژوهان آن را با عنوان«تكمله حمله حیدری» اثر «باذل مشهدی» می شناختند؛ حال آنكه اثری مستقل بوده كه سال ها قبل از حمله حیدری سروده شده است. نکتۀ دوّم، اهمیت اثر از جهت تاریخی است؛ صحت و انطباق مطالب آن با منابع معتبر تاریخی، كم نظیر ـ بلكه بی نظیر ـ است و به همین دلیل با بسیاری از حماسه های دینی كه به افسانه و خرافه گرایش دارند، تفاوت دارد.
معنای امام در معنويت شيعی

پروفسور هانرى كربن (Henry Corbin) فيلسوف و پژوهشگر فرانسوى است كه [1]مطالعات مفصلى در مورد تشيع انجام داده است. كربن در دانشكده زبان هاى شرقى به فراگيرى زبان هاى شرقى چون عربى و سانسكريت پرداخت. او در آغاز تحصیل به فلسفه روی آورد و در آلمان از شاگردان مارتين هايدگر بود و روش پديدارشناسانة خود در مطالعة عرفان و فلسفة شيعى را از كسانى چون هايدگر ـ كه از پديدارشناسان غيركلاسيک به شمار مى رودـ فراگرفت. بعدها تحت تأثیر استادش اتین ژیلسون به مطالعه در تفکر قرون وسطایی و شرق شناسی و به تشویق لویی ماسینیون، به تحقیق دربارة سهروردی پرداخت. كربن در سال 1945م در مدرسه مطالعات عالى سوربن فرانسه، جايگزين لويى ماسينيون در كرسى اسلام شناسى و اديان سرزمين عربستان (Islamisme et religions de I›Arabie) شد و در دانشگاه سوربن در حدود ربع قرن، به بيان انديشة انديشمندان ايرانى ـ كه بسيارى از آنان براى غرب كاملاً ناشناخته بودند ـ پرداخت. او براى تحقيق در مورد فلسفه و عرفان شيعى به ايران سفر كرد و براى اين منظور، ساليانى را در ايران به سر برد و با صاحب نظران و ميراث داران زندة فلسفه و عرفان اسلامى، مانند علامه طباطبايى، ملاقات و جلسات متعدد علمى داشت. او در كتاب چهار جلدى خود با عنوان اسلام ايرانى (en Islam Iranien) ـ كه در سال1971ميلادى در پاريس به چاپ رسيد ـ به جلسات بحثى كه در اقامت پاييزى خود در تهران با علامه طباطبايى داشت، اشاره كرده است.
نقد بازخوانی تشیع

محسن کدیور یکی از پژوهشگران نوگرای معاصر است. یکی از دغدغه های ایشان (و از مباحث ممتاز در فضای روشنفکری) چگونگی استناد به دین است. در این نوشتار، نحوة استدلالها و نیز قوت و کارایی استنادات آقای کدیور، در مبحث ذکرشده، مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. نویسنده ـ در مقام نقد ـ ابتدا شاخص های صحیح امامت و تعریف تشیع را از دیدگاه کدیور بررسی می کند و سپس به نقد آنها از دیدگاه امامت، علم علوی و توصیف اهل بیت (علیهم السلام) در نهج البلاغه، تحلیل تأکید امیرالمؤمنین بر افضلیت خویش و… می پردازد. وی در ادامه، نحوة مواجهه کدیور با نهج البلاغه را نقد کرده و ادعاهای ایشان را بی دلیل می داند و در نهایت، با بیان ضرورت توجه به شرایط اجتماعی در زمان صدور هر سخن، مقاله را به پایان می رساند.
واژگان کلیدی: کدیور، نحوه استناد به دین، امامت امیرالمؤمنین، نهج البلاغه.
در میان پژوهشگران دینی نوگرای معاصر ـ در ایران ـ آقای دکتر محسن کدیور، با توجه به پیشینة مباحث نظری اش، ویژگیهای خاصی دارد. البته این ویژگیها، به مرور زمان دچار تغییراتی شده اند که امیدواریم به نقطه پیشین بازگردند. یکی از مباحث وی، که قطعاً در فضای روشنفکری، امتیاز مهمی محسوب می شد «دغدغة استناد» بود. دکتر کدیور در مصاحبه منتشر شده ای با همین عنوان، [2] پس از تقسیم بندی نوگرایان مذهبی معاصر می گوید:
دغدغه ای که من الان دارم، دغدغة خلوص است؛ نحوه استناد به دین است؛ یعنی هرکدام از این اندیشه های مختلف، چقدر از آن چه را که بدان رسیده اند می توانند به دین واقعی نسبت بدهند. (شخصاً قائلم که فقط یک دین واقعی هست؛ این گونه نیست که در طول زمان دین تولید بشود و تکوین بیابد و تحول بیابد و هیچ امر ثابتی در میان نباشد.) مشکل اصلی به نظر من نحوة استناد آن ها به دین است؛ یعنی به چه میزانی این ها خودشان را دین دار می دانند؛ به عبارت دیگر چقدر از مقوّمات، ذاتیات و محورهای اصلی را حفظ می کنند که ما بتوانیم آن ها را جزو ارزش های دینی حساب بکنیم؛ چون گاهی وقتها خیلی کمرنگ است. بحث جدی من این است که به چه دلیل این اندیشه را می توان دینی نام نهاد؟
اهل سنت و حدیث سلسله الذهب

حدیث «سلسله الذهب» ـ منقول از امام رضا علیه السلام در جریان ورود تاریخی آن حضرت به نیشابور ـ در منابع شیعی با دلالت «حصن» نقل شده و از جایگاه و اعتبار ویژه ای نیز برخوردار است. اما این حدیث در منابع اهل سنت، گاه با دلالت «حصن» و گاه با دلالت «ایمان» نقل شده است که این امر، حاصل نگاه اهل سنت به حدیث «سلسله الذهب» است. این مقاله می کوشد با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی به اسانید وطریق های حدیث «سلسله الذهب» در منابع اهل سنت و نیز دو نگاه متفاوت آنان به این حدیث، چهره واقع بینانه ای از نگاه اهل سنت به این حدیث شریف را ترسیم نماید. همچنین با نقد نگاهی که حدیث را منحصر در اباصلت هروی می داند، دو فرضیه تواتر حدیث سلسله الذهب و مستفیض بودن آن با دلالت حصن نزد اهل سنت ـ با تکیه بر منابع آنها و نقل بدون واسطه ـ اثبات می شود.
منبع شناسی ترجمه های نهج البلاغه به برخی زبان های غير عربی

نهج البلاغه، شامل سخنرانی ها، نامه ها و کلمات قصار امیرالمؤمنین به زبان عربی است. این کتاب علاوه بر زبان های فارسی و اردو ـ که شیعیان بسیاری از قدیم الایام به این زبان ها سخن می گفته اند ـ به زبان های دیگری نیز ترجمه شده است. نگاهی به ترجمه های صورت گرفته از نهج البلاغه نشان می دهد که این آثار به نسبت برخی آثار دیگر ادیان و مذاهب، کمتر، قرن ها بعد از جمع آوری این کتاب، به دست مترجمین غیر حرفه ای و در مواردی اهل شبه قاره هند، بسیاری از اوقات بدون بازنگری و به صورت افست، بدون تبعیت از برنامه ای جامع در برگردان و نیز در انتخاب زبان های مقصد، توسط ناشران شیعی و کمتر معتبر در سطح جهان، بدون نقد جدی و در نمونه های بسیار از زبان واسطه ترجمه شده اند. حل این مسائل و ارائة ترجمه های بدون اشکال، نیازمند برنامه ریزی اولیای امور است.
بررسی منابع کتاب اسلام شناسی شريعتی

دکتر علی شریعتی(1312 ـ 1356 ش) یکی از شخصیت های مؤثر فکری در نیم قرن اخیر در میان روشنفکران دینی بوده و کتاب اسلام شناسی او نیز یکی از آثار پر مراجعه وی در میان اقشار مورد اشاره بوده است. در مقاله حاضر، روش شناسی تألیف این اثر، عمدتاً از حیث اعتماد به مصادر تاریخی بررسی و نقد شده است. مؤلف با استناد به منابع تاریخی افزون تر و دقیق نشان داده که شریعتی با استناد به منابع غیرمتقن، به نتایج مباین با واقع تاریخی دست یافته است.
نگاهی تحليلی به تکاپوهای فکری شريعت سنگلجی

شریعت سنگلجی از مشهورترین مروّجین اندیشه اصلاح دینی در ایران معاصر (عصر رضاشاه پهلوی) است. این نوشتار با نگاهی گذرا به زندگانی فکری شریعت سنگلجی، دیدگاه های او را درباره آموزه های توحیدی و امامتی شیعه مورد مداقه قرار می دهد. در راستای این هدف، نویسنده پس از بیان زندگانی و شیوه های تبلیغی شریعت سنگلجی، آموزه های اصلاح دینی و اصول تعالیم او از جمله مبارزه با خرافات را مطرح می کند. نگاه حکومت پهلوی به آموزه های شریعت وی و خاستگاه فکر اصلاح دینی او از طریق معرفی اساتیدش و عقایدشان از جمله شیخ حسن سنگلجی و سید اسدالله خرقانی و نیز ارتباط تفکر اعتقاد دینی شیخ هادی نجم آبادی با تفکر اصلاح دینی او، از دیگر مباحث مطرح در مقاله حاضر می باشند. در نهایت، نویسنده مقاله خویش را با بیان ارتباط فکر اصلاح دینی شریعت با آموزه های وهابیت و ذکر اسامی درس آموختگان او، به پایان می رساند.
نقد نظريه ناسازگاری خاتميت نبی با ولايت امام

سخنرانی آقای دکتر سروش با عنوان «تشیع و چالش مردم سالاری» در آبانماه 1384ش (در دانشگاه سوربُن) واکنش هایی را میان قشر دانشگاهی و حوزوی در پی داشت که مهمترینِ آنها، نامه های حجۀ الاسلام دکتر محمد سعید بهمن پور در نقد سخنان ایشان بود.
نوشتار حاضر در نقد مباحث ایشان حاوی دو بخش می باشد؛ ابتدا تئوری و نظریه آقای دكتر سروش و رأی ایشان در باب ولایت امامان و نسبت آن با ختم نبوت، طبقه بندی و مطرح شده است. در این بخش تلاش شده تا مقوّمات و تفصیلات این رأی، از سایر آثار ایشان استخراج و ارائه شود. در بخش دوم ضمن طرح اشكالات این نظریه، روشن شده است که در یك بحث تحلیلی دقیق، هیچ منافاتی میان ختم نبوت و دوام ولایت در امامان وجود ندارد. پس از آن نیز ـ به اختصار ـ پشتوانه های نقلی و كلمات بزرگان در این مورد ارائه شده است.
ملاحظاتی درباره گفتمان تفويض در نخستين سده های اسلامی

پس از انقلاب اسلامی ایران، تشیع كانون توجّه شرق شناسان شد و آنان به «تحلیل تاریخی عقاید شیعه» پرداختند. رویکرد یادشده باعث شد که برخی معتقدین به تشیع ـ به پیروی از شرق شناسان ـ مدّعی تحوّل تاریخی تفكّر شیعی حتی در اصلی ترین مبانی اعتقادی آن شده اند. نمونه ای از این نگاه، در كتاب مكتب در فرایند تكامل؛ نظری بر تطوّر مبانی فكری تشیع در سه قرن نخستین؛ نگاشته سیدحسین مدرّسی طباطبایی انعكاس یافته است.
نویسنده در مقاله حاضر، سعی می کند با ارائه گزارشی از تاریخ تطور اندیشه امامیه ـ بدون پرداختن به بحث های هنجاری و کلامی ـ تا حدی غبار از چهره آن بزداید. وی در راستای این هدف، ملاحظاتی درخصوص اندیشه دکتر مدرسی طباطبایی در باب مفوضه ارائه می دهد؛ در ملاحظه اول به تلقی متقدمان امامیه از مفهوم تفویض اشاره کرده است؛ در ملاحظه دوم، افزون تر و عمیق تر به این مسأله می پردازد؛ در ملاحظه سوم، سوء تفاهم تاریخی درباره عقیده مفضّل بن عمر جعفی (در خصوص مسأله تفویض) را مورد کنکاش قرار میدهد و در ملاحظه چهارم با ارائه برساخته های مفوّضه در سده های نخست هجری، مقاله را به پایان می رساند.
تحليل شرک انگاری اعتقاد به مقامات الهی امامان علیهم السلام بر پايه اوصاف قرآنی مشرکان

استفاده نابهجا از آيات قرآني درباره فضايل ماورايي و خارق العادة امامان علیهم السلام ـ و درنتیجه شرکانگاری نسبت به آن بزرگواران ـ یکی از مشكلات اعتقاديست كه برخي آن را مبناي نفي بسياري از فضايل ائمه علیهم السلام قرار دادهاند.
در این مقاله ابتدا ادعای شناسایی قرآنی ـ تاریخی عقايد مشرکان صدر اسلام و اعتقاد ایشان به خداوند به عنوان تنها خالق و قدرت مستقل (به نقل از كتاب مكتب در فرآيند تكامل) طرح ميشود. سپس اين ادعا با آیاتی كه از آنها شرک ذاتی و ربوبی مشرکان ثابت ميشود نقد ميشود و از طریق حمل به لسان فطرت، تفسيری صحيح درباره آیاتی که از آنها به نوعی توهم توحید ذاتی و ربوبی مشرکان برداشت میشود ، ارائه می گردد. در نهایت به این نتیجه میرسیم كه نمیتوان مشرکان را در توحید ذاتی یا ربوبی موحد برشمرد و شرک ایشان را در اعتقاد به قدرتهای خاص آلهة خود ـ در عین حفظ نظام طولی ـ منسوب نمود؛ در ادامه روشن ميشود كه تعابیر مشركان در شفاعت و تقرّب به خداوند، در تقابل با مفاهیم اسلامی و قرآنی «شفاعت» و «تقرّب الی الله» است. به این ترتیب قیاس میان مشرکان و مسلمانان، قیاسی مع الفارق است. همچنين بیان خواهد شد که چهرة ترسیمشده از مشرکان و باورهای ایشان در قرآن، با مفاهیم کلامی شرک و ملاک بودن استقلال در آن، سازگاری کامل دارد.
صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات

پروفسور محمد علی امیر معزی، از شیعه پژوهان معاصر غربی است که در مباحث مربوط به امام شناسی شیعی، تحقیقات گسترده ای انجام داده است. وی استاد مدرسه مطالعات عالی سوربن است و كرسي شيعه شناسي كوربن در مدرسه عالي سوربن زير نظر او اداره مي شود.
وی رويکردی پديدارشناسانه نسبت به تشيع داشته و نخستين بار اين شيوه را در تأليف رسالة دکتری خود ـ به زبان فرانسه ـ با عنوان رهنمای الوهی در تشیع نخستین، [1] به کار گرفته است. او در این کتاب کوشيده است برای امام شناسی شيعی، با عنایت به احادیث موجود در منابع اصیل امامیه، ساختاری منظم و هماهنگ ارائه کند و البته برای اين منظور از رويکرد پديدارشناسانه بهره گرفته است. نظريه امام شناسی شيعی، به عنوان کانون منظومة اعتقادی شيعه، مورد توجه امير معزی است که در اين راستا از مکتب هانری کوربن تأثیر گرفته است.
یکی از مقالات مهم و قدیمی امير معزی، دربارة صفار قمي است که در سال 1992م به نگارش درآمده است. کتاب بصائر الدرجات (تألیف صفار) معمولاً محور درس های دکتر امیرمعزی در سوربن است. او بعد از این مقاله، مباحث خود را در مقالات و کتب دیگر از جمله کتاب مذهب راز در خصوص امام شناسی از دیدگاه شیعه پیگیری کرده است
گستره علم امام از منظر کلينی و صفار

از مباحث مهم امامت، علم و گسترة دانش امام است؛ بحثی که در طول تاریخ، همواره مورد توجه دانشمندان شیعه بوده و کتابهای متعددی نیز در این زمینه تألیف شده است. دو کتاب بصائر الدرجات (صفار) و الحجلآ (از مجموعة الکافی کلینی) از تألیفات مهم عصر غیبت صغرا بوده و بررسی دیدگاه های مؤلفان آن، در شناخت فکری حوزه حدیثی قم بسیار مهم و مؤثر است.
صفار و کلینی که میراثداران حوزه حدیثی قم هستند، با جمع آوری روایات این موضوع، دانش امام را در گسترة خلقت و تقدیرات معرفی کرده اند.
این پژوهش، با نفی اختلاف میان کافی و بصائرالدرجات، بر این نکته تأکید می کند که کلینی نه تنها از گفتمان حوزة حدیثی قم دست برنداشت، بلکه آن را به گونه ای نظام مند و در قالبی جدید ارائه کرد.
در این پژوهش ـ همچنین ـ تلاش شده چینشی جدید از روایات این بحث (گسترة علم امام) بر مبنای متعلق های علم ارائه گردد. این چینش که برگرفته از روایات گسترة علم است، معیار واحدی برای مقایسه باب ها و روایات دو کتاب فراهم می نماید.
کلید واژه ها: گستره علم امام، علم امام، دیدگاه صفار در بصائر الدرجات، دیدگاه کلینی در الکافی، مقایسه دیدگاه کلینی و صفار در گستره علم امام