فلسفه غیبت حضرت ‌ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، در مروری بر خلاصة النظر

پرسش از چرایی یا فلسفه غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)از مهم‌ترین و اساسی‌ترین پرسش‌ها در حوزه باورداشت مهدویت است. چرا امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)برخلاف دیگر اولیاء الهی در متن جامعه و در میان مردم ظاهر نیست و از چشم مردم غیبت فرموده است؟

نکات قابل نقد در تفسیر تاج التراجم

یکی از تفاسیر کهن فارسی است که برای نخستین بار در سال 1375ش با تحقیق نجیب مایل هروی توسط شرکت انتشارات علمی و فرهنگی با همکاری دفتر نشر میراث مکتوب منتشر شده است.
این کتاب، از جهت ادبی و واژگان نکاتی در بردارد که در پژوهش‌های ادبی باید بحث شود. امّا هدف از این یادداشت، بررسی محتوایی آن است. نقد کتاب بر این اساس، فرصتی مبسوط می‌طلبد که فعلا مقدور نیست. لذا در این فرصت کوتاه به درج یادداشت مختصری اکتفا می‌شود که زمانی کوتاه پس از انتشار کتاب نوشته شد.

خطبۀ نبوی پس از نزول آیۀ ولایت

روایت می‌کند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از نزول آیه شریفه { إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا} (مائده، آیه 55) خطبه‌ای بلیغ ایراد فرمود. متن این خطبه راآیت الله سید علی میلانی در کتاب نفحات الأزهار (16 / 352 ـ 355) از کتاب یاد شده آورده و در غالب منابع مربوط به غدیر،کمتر بدان اشاره شده است. متن و ترجمه این خطبه برای بهره‌گیری اهل پژوهش در پی می‌آید.توضیح این که گزیده‌ای از کتاب توضیح الدلائل تحت عنوان فضائل الثقلین من کتاب توضیح الدلائل به تحقیق حسین حسنی بیرجندی چاپ شده (تهران: مجمع تقریب مذاهب اسلامی، 1428) که خطبه یاد شده در صفحات 248 و249 آن آمده است:

پاره‌هایی از دو کتاب قدیمی در غرر الأخبار دیلمی

حسن بن ابی الحسن محمد دیلمی از علمای قرن هشتم است.
صاحب روضات و آقا بزرگ او را معاصر فخر المحققین (م 771ق) و شهید اول (م 786ق) ذکر کرده‌اند. او در کتب خود از کتابهای علامه حلی (م 726ق) نقل کرده و ابن فهد حلی (م 841ق) از کتب او نقل می‌کند.
سه کتاب از وی تاکنون به چاپ رسیده است: ارشاد القلوب، أعلام الدین و غرر الأخبار.

نقش آگاهی از مورد صدور حديث در فهم حديث

دانشمندان علم الحدیث در این زمینه بحث کرده‌اند که دانستن مورد صدور حدیث و زمینه‌هایی که در فهم حدیث دخالت دارد ـ مانند سؤالی که منجر به جواب معصوم شده ـ در فهم معنای صحیح حدیث و دلالت آن، نقش اساسی دارد. و ندانستن آن یا بی توجهی به آن یا تقطیع حدیث سبب می‌شود که به معنای دیگری از حدیث برسیم که گاهی با جهت گیری کلّی دین منافات دارد.
مثالهای متعدّد در این زمینه آورده‌اند، که به یک مثال توحیدی برای تبیین مطلب بسنده می‌کنیم:
شاید بتوان تلاش دشمنان را در کتمان خطبة مفصل غدیر، در همین راستا دانست؛ چرا که هر کس متن کامل خطبه را بخواند، برای او کمترین تردیدی نمی‌ماند که «مولی» در بیان پیامبر، معنایی جز ریاست و سیادت در تمام شؤون دنیا و آخرت ندارد. و راه استوار، منحصر در قبول ولایت اهل بیت و تبرّی از دشمنان است.
ولی با تقطیع حدیث و انحصار آن در یک جمله (من کنت مولاه…) می‌توان آن را به سوی معانی دیگر کلمة مولی کشانید.
باری، این اصل در مورد احادیث مربوط به امامت نیز کاربرد دارد که در اینجا دو نمونه بیان می‌شود.

کتاب الوصیه ابوموسی بجلی

نگارش کتابهایی با موضوع وصایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، پیشینۀ دیرینه دارد. این کتابها با عناوینی همچون «اثبات الوصیة»، «الوصیة» و مانند آن، در فرهنگ اسلامی، نمود بارزی دارد، و می‌رساند که اصالت عقیده به وصایت حضرتش، ورای تحوّلات تاریخیِ نظرهای شیعیان یا تطوّرات سیاسی ـ اجتماعیِ جوامع شیعی است.

نقـدی بر رویکرد طبـری در کتمان و تحریف فضائل اهل بیت علیهم السلام در دو اثر تاریخی و تفسیری خویش

ابوجعفر محمد بن جریر طبری مورخ و مفسر مشهور قرن سوم و از علمای عامه است. در این مقاله بخشی از شواهد روشن اعتماد او به راویان غیر معتمد از سویی و کتمان و تحریف وقایع تاریخی از سوی دیگر به همراه برخی از کاستی‌های محتوایی و عقیدتی، در دو اثر تاریخی و تفسیری وی (تاریخ الأمم و الملوک و جامع البیان عن تأویل آی القرآن)، مرور می‌شود. در ضمن به معرفی شخصیت و عقاید خاص طبری نیز خواهیم پرداخت.

تفویض دین، نزاعی حقیقی یا لفظی

تفویض امر دین به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیه السلام) از بحث‌انگیزترین مسائلی است که از دیرباز معرکۀ آراء میان عالمان و اندیشمندان قرار گرفته و موافقان و مخالفان با طرح مستندات عقلی و نقلی به دفاع از مدعای خود پرداخته‌اند. تبیین درست محل نزاع به پژوهشگران این عرصه کمک می‌کند تا علاوه بر هموار شدن بخشی از مسیر تحقیق، آشنایی دقیق‌تری با موضوع پیدا کنند و در مقام نفی یا اثبات دچار خطا و اشتباه نشوند. در این نوشتار می‌کوشیم با تنقیح و توضیح محدوده بحث در تفویض دین، نقطه کور اختلاف علماء را بررسی کنیم و در همین راستا به اشکال‌هایی که اصل نزاع را باطل دانسته و با توجیه لفظی بودن نزاع، نظریه اثبات حق تشریع برای پیامبر و ائمه را منکر شده‌اند پاسخ دهیم تا در نهایت بدانیم که بسیاری از علماء معتقد به تفویض امر دین به معنای حق تشریع بوده‌اند و هنوز جای بحث علمی دقیق در این مسأله وجود دارد.

تفویض تشریع به معصومان علیهم السلام در رویکرد عالمان امامی

اصطلاح تفویض، گاه به معنایی در مقابل جبر و گاه به معنای واگذاری ‌دست‌كم پاره‌ای امور به انسانی والا از سوی خداوند می‌باشد. اصطلاح دوم به دو گونه كلان تکوینی و تشریعی طبقه بندی می‌گردد؛ و اینكه خداوند جعل حکمی شرعی و کلی را به معصوم و یا معصومانی، سپرده باشد بی‌آنکه وحی یا الهام خاصی در خصوص آن حکم رسیده باشد، گونه‌ای متصور از تفویض در فضای تشریع است که ولایت تشریعی و گاه ولایت بر تشریع نیز خوانده شده است. در این نوشتار این معنا در ساحت رویکردهای عالمان امامی، مورد بررسی قرار گرفته و این نتیجه به دست آمده که در مجموع رویکرد عالمان امامی بدان، سه نظریه را سامان داده که هر یک طرفداران برجسته‌ای داشته و در دو دسته نظریه‌ اختصاص و نظریه‌ اشتراک قابل طبقه‌بندی است. نظریه اختصاص تشریع به خداوند که مبتنی بر نفی هر گونه تفویض تشریعی است بر مستندهای قرآنی استوار است و به نظر می‌رسد نظریۀ اشتراک، که بر عدم تنافی خود با مستندهای قرآنی نظریه اختصاص پای‌ می‌فشرد، نظریه غالب در جامعه علمی امامی باشد. این نظریه که از منظر گسترۀ دو گونه حداقلی و حداکثری دارد، گونه حداقلی آن، تفویض تشریعی را تنها در پیامبر(صلی الله علیه و آله) پذیرفته و بر مستندهای روایی استوار است و گونه حداکثری آن، از اشتراك پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیهم السلام) با خداوند سخن گفته و با منهجی روایی و نیز اصولی، از آن دفاع می‌نماید.

گونه‌های ولايت تشريعی امامان علیهم السلام در روايات

ولایت امامان دارای دو بعد تکوین و تشریع است. هر کدام از این دو بعد را می‌­توان با رویکردهای عقلی، نقلی و تاریخی بررسی کرد. نوشتار حاضر مسألۀ «ولایت تشریعی امامان» را با رویکرد روایی در حوزۀ گونه­‌های ولایت تشریعی مورد بررسی قرار می‌­دهد. محورهای این پژوهش عبارتند از: ولایت بر تشریع یا تفویض تشریع به امامان، ولایت تفسیری یا مرجعیت علمی و دینی، ولایت اجتماعی یا رهبری و سرپرستی جامعه. متون روایی در تمامی این محورها، ولایت تشریعی را برای ائمه ثابت می‌دانند و در نهایت این اصل را اثبات می‌­کنند که امامان جز در رسالت و نبوت در تمامی شؤون مربوط به ولایت با پیامبر مشترکند.

تفویض دین، نزاعی حقیقی یا لفظی

تفویض امر دین به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیه السلام) از بحث‌انگیزترین مسائلی است که از دیرباز معرکۀ آراء میان عالمان و اندیشمندان قرار گرفته و موافقان و مخالفان با طرح مستندات عقلی و نقلی به دفاع از مدعای خود پرداخته‌اند. تبیین درست محل نزاع به پژوهشگران این عرصه کمک می‌کند تا علاوه بر هموار شدن بخشی از مسیر تحقیق، آشنایی دقیق‌تری با موضوع پیدا کنند و در مقام نفی یا اثبات دچار خطا و اشتباه نشوند. در این نوشتار می‌کوشیم با تنقیح و توضیح محدوده بحث در تفویض دین، نقطه کور اختلاف علماء را بررسی کنیم و در همین راستا به اشکال‌هایی که اصل نزاع را باطل دانسته و با توجیه لفظی بودن نزاع، نظریه اثبات حق تشریع برای پیامبر و ائمه را منکر شده‌اند پاسخ دهیم تا در نهایت بدانیم که بسیاری از علماء معتقد به تفویض امر دین به معنای حق تشریع بوده‌اند و هنوز جای بحث علمی دقیق در این مسأله وجود دارد.

بررسی شواهد تاريخی باورمندی شيعه به مقام -مفتـرض الطاعـه بودن امـام – با تأکيد بر سه قرن اوّل

اندیشۀ اطاعت محض از امام، از باورهایی است که شیعه از ابتدا بدان معتقد بوده، و آن را در مقاطع مختلفی تاریخی به شکل‌های گوناگون بروز داده است. شواهدی که از تاریخ ظهور امامت در جامعه حکایت می‌کند، گویای این مطلب است که ماهیت فرمان برداری از امام در هر دورۀ زمانی از حیات ائمه در اذهان شیعیان رسوخ داشته و امری انکار ناپذیر است. حتی انحرافاتی که از مکتب تشیع دیده می‌شود در جوهر این باور نیست؛ بلکه در یافتن مصادیقی است که باید از ایشان فرمان برد و مطیع محض آنها بود. از این رو، سرگذشت، رواج و ارائه این عقیده در شیعه ـ بنابر اقتضائات اجتماعی و سلطه حاکمان ـ با فراز و نشیب‌هایی مواجه بوده است به طوری که تنها در نوع بروز این باور تفاوت دیده می‌شود و نه در اصل آن ـ که مورد پذیرش شیعه و تأیید ائمه بوده است. کاوش شواهدی که به تقویت این مدعا یاری می‌رساند، بر دوش این نوشتار است.

غدير آخرين جايگاه اعلام عمومی جانشيني اميرالمؤمنين علیه السلام

غدیر یادآور امامت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) و انتصاب رسمی ایشان بر این مقام والاست. امامت عهد و پیمانی بسان نبوت است و به دست خدای متعال بوده و هیچ کس بدان مقام نایل نمی گردد، مگر اینکه او اراده کند.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) از آغازین روز رسالت خویش در هر فرصت و موقعیت و در میان هر گروه و جماعت مردم را به امامت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرا می خواند و با عبارات و کلمات گوناگون آن را به امت خویش می رساند؛ تا اینکه در غدیر هر آنچه را که به صورت پراکنده دربارۀ امامت و ولایت علی(علیه السلام) فرموده بود، در یک مجلس بیان کرد.
این نوشتار مراحل اعلام جانشینی امیر المؤمنین(علیه السلام) را از آغاز بعثت در شش مرحله بر شمرده، و غدیر را آخرین جایگاه اعلام عمومی جانشینی آن حضرت می‌داند. سپس با نقل واقعۀ غدیر، به بیان خطبه و معانی واژۀ «مولی» و دلالت آن بر امامت امیر المؤمنین می‌پردازد و در ادامه به تشکیکها و ایرادهای برخی از اهل سنت، پاسخ می دهد.
** مدرس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم و مؤلف آثار متعدد در زمینه امامت.

تفویض تشریع به معصومان علیهم السلام در رویکرد عالمان امامی

اصطلاح تفویض، گاه به معنایی در مقابل جبر و گاه به معنای واگذاری ‌دست‌كم پاره‌ای امور به انسانی والا از سوی خداوند می‌باشد. اصطلاح دوم به دو گونه كلان تکوینی و تشریعی طبقه بندی می‌گردد؛ و اینكه خداوند جعل حکمی شرعی و کلی را به معصوم و یا معصومانی، سپرده باشد بی‌آنکه وحی یا الهام خاصی در خصوص آن حکم رسیده باشد، گونه‌ای متصور از تفویض در فضای تشریع است که ولایت تشریعی و گاه ولایت بر تشریع نیز خوانده شده است. در این نوشتار این معنا در ساحت رویکردهای عالمان امامی، مورد بررسی قرار گرفته و این نتیجه به دست آمده که در مجموع رویکرد عالمان امامی بدان، سه نظریه را سامان داده که هر یک طرفداران برجسته‌ای داشته و در دو دسته نظریه‌ اختصاص و نظریه‌ اشتراک قابل طبقه‌بندی است. نظریه اختصاص تشریع به خداوند که مبتنی بر نفی هر گونه تفویض تشریعی است بر مستندهای قرآنی استوار است و به نظر می‌رسد نظریۀ اشتراک، که بر عدم تنافی خود با مستندهای قرآنی نظریه اختصاص پای‌ می‌فشرد، نظریه غالب در جامعه علمی امامی باشد. این نظریه که از منظر گسترۀ دو گونه حداقلی و حداکثری دارد، گونه حداقلی آن، تفویض تشریعی را تنها در پیامبر(صلی الله علیه و آله) پذیرفته و بر مستندهای روایی استوار است و گونه حداکثری آن، از اشتراك پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیهم السلام) با خداوند سخن گفته و با منهجی روایی و نیز اصولی، از آن دفاع می‌نماید.