نقد و بررسي بهره گيري از استخاره، معجزه و خواب در ادله مدعي يماني بصري

يکي از مدعيان معاصر، به نام «احمد بن اسماعيل بصري»، ادعاهايي مانند يماني و نوه امام مهدي عج بودن، امامت جهانيان بعد از وفات حضرت مهدي عج و موارد ديگر را به خود نسبت داده و مريدانش با تمسک به معجزاتي که به اين فرد نسبت داده شده و با تحريف برخي از روايت ها، در اثبات امامت و حقانيت او با استفاده از استخاره با قرآن و رويا و خواب تلاش دارند.
بهره گيري از استخاره و خواب، جهت تشخيص حجت الاهي، علاوه بر عدم دليل در اثبات، دلايلي بر خلاف آن، وجود داشته و به گونه اي از سوي علماي دين بر بي اعتباري اين روش اجماع مي باشد. از طرف ديگر، بيان مکان دفن حضرت زهرا ص از جانب اين فرد، نه تنها با معناي اصطلاحي معجزه همخواني ندارد، بلکه روايات معصومين ع خلاف آن را بيان کرده اند.
روش اين مقاله توصيفي – تحليلي بوده و به هيچ عنوان نمي توان امامت يک فرد را توسط استخاره با قرآن و رويا اثبات کرد.

مهدويت؛ فرجام تنازع حق و باطل

از جمله موضوعات مهم مهدويت که در قالب «مباني مهدويت» قرار مي گيرد، بحث «تنازع حق و باطل» است. نوشتار پيش رو با عنوان «مهدويت؛ فرجام تنازع حق و باطل»؛ به اين موضوع اختصاص داشته و با بيان مقدمه اي به تبيين تنازع حق و باطل و کيفيت تعامل مهدويت با آن، پرداخته است. بعد از مقدمه، نظريه و ديدگاه سه گانه اي در موضوع تنازع حق و باطل به ميان آمده است. بر اساس نظريه اول که به عنوان «نظريه تکاملي تاريخ و پيروزي حق»؛ مطرح است؛ خوش فرجامي بشر مورد بحث و بررسي قرار گرفته و با دلايل عقلي و نقلي، همراه با نظريات و اقوال انديشمندان و فلاسفه، تقرير و تثبيت شده است.
نظريه دوم که «نظريه ادواري تاريخ با ميدان داري باطل» است؛ به ادواري و دوري بودن تاريخ نظر داده است. بر اساس اين نظريه، تاريخ به مثابه موجودي زنده داراي مراحل کودکي، جواني، پيري و مرگ مي باشد و پايه اثباتي و چاشني اين نظريه، ظهور و سقوط تمدن ها است که مورد استناد صاحبان اين نظريه قرار گرفته است. نظريه سوم که «نظريه برچيدگي تاريخ و اضمحلال نسل بشر» عنوان مي گيرد؛ با نگرش افراطي، اضمحلال نسل بشر را مطرح مي کند و انسان را نسبت به آينده و فرجام تاريخ مأيوس و سرخورده کرده و به طور کلي آينده و فرجام تاريخ بشر را از اساس نفي مي کند. بعد از طرح ديدگاه هاي سه گانه و تبيين دلايل و مستندات آن ها، به اصالت ديدگاه اول پرداخته، و منجي گرايي و مهدويت به عنوان غايت سير اجتماعي بشر و نيز به عنوان نماد خوش فرجامي تاريخ با رويکرد ديني مطرح مي شود. و در نهايت مقاله به ذکر خلاصه و نتيجه به پايان مي رسد.

تحليل شرک انگاری اعتقاد به مقامات الهی امامان علیهم السلام بر پايه اوصاف قرآنی مشرکان

استفاده نابهجا از آيات قرآني درباره فضايل ماورايي و خارق العادة امامان علیهم السلام ـ و درنتیجه شرکانگاری نسبت به آن بزرگواران ـ یکی از مشكلات اعتقاديست كه برخي آن را مبناي نفي بسياري از فضايل ائمه علیهم السلام قرار دادهاند.
در این مقاله ابتدا ادعای شناسایی قرآنی ـ تاریخی عقايد مشرکان صدر اسلام و اعتقاد ایشان به خداوند به عنوان تنها خالق و قدرت مستقل (به نقل از كتاب مكتب در فرآيند تكامل) طرح ميشود. سپس اين ادعا با آیاتی كه از آنها شرک ذاتی و ربوبی مشرکان ثابت ميشود نقد ميشود و از طریق حمل به لسان فطرت، تفسيری صحيح درباره آیاتی که از آنها به نوعی توهم توحید ذاتی و ربوبی مشرکان برداشت میشود ، ارائه می گردد. در نهایت به این نتیجه میرسیم كه نمیتوان مشرکان را در توحید ذاتی یا ربوبی موحد برشمرد و شرک ایشان را در اعتقاد به قدرتهای خاص آلهة خود ـ در عین حفظ نظام طولی ـ منسوب نمود؛ در ادامه روشن ميشود كه تعابیر مشركان در شفاعت و تقرّب به خداوند، در تقابل با مفاهیم اسلامی و قرآنی «شفاعت» و «تقرّب الی الله» است. به این ترتیب قیاس میان مشرکان و مسلمانان، قیاسی مع الفارق است. همچنين بیان خواهد شد که چهرة ترسیمشده از مشرکان و باورهای ایشان در قرآن، با مفاهیم کلامی شرک و ملاک بودن استقلال در آن، سازگاری کامل دارد.

فرايند آگاهی شيعيان از علم غیب امامان

این که محیط اجتماعی، حقایق معارف دینی را به تدریج درک می کند، امری روشن است؛ به تعبیر دیگر تلقی جامعه از دین، امری تاریخی است. این روند را در موضوعات مختلف می توان پی گیری کرد. نوشتة حاضر نشان می دهد که اطلاع از غیب در جامعة جاهلی، به ملائک یا جن منحصر بوده است؛ از این رو نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در آغاز دعوت با این پرسش مواجه می شدند که چرا مَلَک نیستند و یا متهم به جادوگری و کهانت می شدند؛ تا این که در اثر کثرت آیات و معجزات، نبوت ایشان پذیرفته شد و در نتیجه، آگاهی از غیب ـ در نظر جامعه ـ به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم منحصر شد. این زمینة تاریخی موجب شد امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در اخبارات غیبی خود، به ویژه در ایام خلافتشان، با اتهام های دعوی نبوت، علم غیب و کهانت مواجه شوند. این مشکل، در طول دوران امامت برقرار بود؛ اما در میان شیعه، تحقق بسیاری از پیش بینی های امیرالمؤمنین علیه السلام زمینه را آماده کرد تا شیعیان با مقولة امکان آگاهی از غیب ـ بدون کهانت و نبوت ـ آشنا شوند . ائمه علیهم السلام این موضوع را به تدریج به شیعیان آموزش دادند.[1]

عصمت امامان و تقدیر الهی

آیا عصمت امامان و انبیاء براساس تقدیر الهی بوده است و یا این‌که مقام عصمت را با اختیار خود کسب کرده‌اند؟

امامان و علم طب

آیا امامان (علیهم السلام) که دارای تمامی علوم بوده‌اند، نمی‌توانستند به برخی از یارانشان درمان بیماری‌های خاص مثل سرطان و… را آموزش دهند؟

اسامى معصومین

لمس كردن نام نبى اكرم صلى الله علیه و آله وسلم، امامان علیهم السلام و حضرت زهرا علیهاالسلام بدون وضو چگونه است؟

استمداد از امامان (علیهم السّلام)

با توجه به آيه شريفه «إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعِينُ»، استمداد از امامان (علیهم السّلام) در شفاى ناخوشى ها و… چه معنايى دارد؟

حديث امامان اثنا عشر در منابع اهل سنت

اين حديث از گروهي از صحابه پيامبر (ص) نقل شده است كه بيشترين اسناد آن به «جابر بن سمره» مي‏رسد،

و سپس به «عبداللّه بن مسعود» و «عبداللّه بن عمر» و «عبداللّه بن عمر و بن عاص» و «عبدالملك بن عمير» و «ابي‏الجلد» و «ابي جحيفه» (و حداقل هفت نفرند)