تحليلي کارکردگرايانه بر آموزه هاي متعالي مهدويت از نگاه آينده پژوهي

آينده پژوهي، حوزه نسبتا جديدي است که به لحاظ گستردگي و تنوع حوزه هاي مرتبط، دستاوردهاي بسيارمهمي براي کشورها و جوامع داشته؛ به گونه اي که امروزه به يکي از مهم ترين ابزارهاي تصميم سازي تبديل شده است. هم اينک در اين زمينه از سوي كشورهاي قدرتمند به منظور كسب مزيت هاي رقابتي و سلطه بر جهان مطالعات گسترده اي صورت مي گيرد. اين رويداد، بر اهميت دستيابي به رويکردهاي توانمندتر در عرصه آينده پژوهي مي افزايد. بي شك، منظومه فکري اسلام، بويژه منابع شيعي، برتر از هر مکتب فكري بشري، توان تبيين راهبردي ترين مسائل آينده انديشانه را داراست. يكي از بسترهاي متعالي در اين منظومه، انديشه مهدويت است. همان گونه که مي دانيم، اعتقاد به منجي آخرالزمان، مطلوب بيش تر اديان بوده؛ اما ظرفيت بهره مندي از آموزه هاي آينده نگرانه مبتني بر وحي، جز در تشيع و آموزه هاي مهدويت، در توان ديگر نحله ها نيست. پس، جادارد در نظام آينده پژوهانه مهدويت بررسي هاي جامعي صورت گيرد. نوشتار حاضر بررسي تحليلي جامعي است در زمينه مهدويت و کارکردهاي آينده پژوهانه آن، مبتني بر منابع معتبر شيعي. اين پژوهش، در حيطه مباحث علم شناسي فلسفي مشتمل بر ابعاد پنج گانه «معرفت شناسي»، «روش شناسي»، «هستي شناسي»، «ارزش شناسي» و «نشانه شناسي» خواهد بود. همان گونه که نتايج تحقيق نشان خواهد داد، نظام معرفت شناختي آينده پژوهي، متضمن مفاهيم، روش ها و ابزارهايي است که برخي از آن ها براي مطالعات گسترده و فهم آموزه هاي الاهي و وحياني مهدويت كاربرد مناسبي دارند.

بررسي شاخصه هاي جامعه زمينه ساز ظهور با تاکيد بر روايات نصرت

در اين مورد که آيا زمينه سازي براي ظهور و حکومت امام مهدي لازم است، يا بالعکس، اين که وظيفه ما زمينه سازي نيست و از ما فقط عمل به دستورات ديني را خواسته اند؛ دو ديدگاه وجود دارد. بررسي اين دو ديدگاه به طور مبسوط، مجالي وسيع مي طلبد. نيز زمينه سازي را از ادله و راه هاي گوناگوني مي توان اثبات کرد. در اين مقاله، به اثبات ضرورت زمينه سازي با استفاده ازآيات و روايات و همچنين نصرت و ياري امام زمان عج مي پردازيم و شاخصه هاي نصرت الاهي را بيان مي کنيم.
در اين نوشتار، پس از معنا کردن واژه «نصرت» و واژه هاي همگون با آن؛ و نيز تعريف زمينه سازي و مراتب آن؛ به بيان ارتباط نصرت با زمينه سازي (به سه بيان) و ضرورت زمينه سازي مي پردازيم. سپس به اثبات ضرورت زمينه سازي با استفاده از روايات نصرت خواهيم پرداخت.

تاملي در روايات اسرار غيبت

علت غيبت، از مباحث مهم، در مورد ويژگي هاي امام عصر است که ذهن تمام دوستداران آن حضرت را به خود مشغول کرده است. از سوي ديگر، يکي از مباحث مهمي که مورد غفلت واقع شده و از اطراف متن نصوص وارد شده، فراتر نرفته؛ بحث علل غيبت است. اهل بيت در مقابل ذهن پرسش گر صدها ميليون شيعه در طول تاريخ قرار دارند که در اعصار مختلف با تکنولوژي هاي پيشرفته هر عصر به دنبال گمشده خود مي گردند. بنابراين، بديهي است که آن بزرگواران از زواياي گوناگوني به اين پرسش، پاسخ گويند و علت حقيقي را رازي غير قابل فاش بدانند و علت هاي ظاهري را تبيين بفرمايند. بنابراين، به نظر مناسب نمي آيد براي پاسخگويي به ذهن هاي پرسشگر تنها به يک جواب بسنده شود. از طرفي هم چنان که مضمون روايات بازگو مي کند برخي از اين احاديث در جو تقيه صادر شده است و همه اين موارد، گوياي تنوع پاسخ ها در بيان علت غيبت است. در اين مقاله از دو منظر اسرار غيبت و علل غيبت به موضوع پرداخته ايم.

سير تاريخي استفاده از عنوان «مهدي» در نگاه اسلام شناسان غربي

از آن جا که اعتقاد به مهدي موعود، همزاد اسلام بوده و بارزترين تجلي را در بشارت هاي پيامبر ص داشته است؛ فرقه هاي اسلامي در پذيرش آن اتفاق نظر دارند. بديهي است سو استفاده برخي از مدعيان که نوعا براي کسب قدرت و مشروعيت، به اين آموزه ديني اصيل تمسک جسته اند، نبايد به عنوان دليلي بر نادرستي اصل مهدويت تلقي شود. متاسفانه بيش تر مستشرقين، توان تفکيک ميان حقيقت مهدويت و سو استفاده هاي صورت گرفته از آن را نداشته و در پژوهش هاي تاريخي خود، اين دو را به هم آميخته اند.البته اين موضوع تا حدي طبيعي است؛ زيرا کم نبوده اند کساني که در طول تاريخ، سخن از مهدويت گفته و آن را در جهت مقاصد خود به کار بسته اند؛ به گونه اي که مستشرقين به اين ذهنيت رسيده اند که اين بحث پيش از آن که يک واقعيت باشد، دسيسه و بهانه اي در دست معترضين و مخالفين سياسي بوده است. مقاله پيش رو کوشيده است با بررسي و نقد برخي اظهارات اسلام شناسان غربي، که در دايره المعارف هاي معتبر درج گرديده، در جهت رفع ابهامات و تصحيح نگرش آنان اقدام کند.

تحليل و بررسي روايات سن حضرت مهدي

بسياري از روايات منابع دست اول شيعه و برخي روايات اهل سنت، به سن ظاهري حضرت مهدي هنگام ظهور، اشاره کرده و حضرت را در 30، 32، 40 و کم تر از 40 سال دانسته؛ يا در مورد آن حضرت، تعابير متفاوتي همچون غلام (کودک)، شاب (جوان)، شاب حدث (جوان در ابتداي جواني)، شاب موفق (جوان کامل)، فتي (مرد کامل) وارد شده است.
هرچند به ظاهر، اين روايات داراي تعابير متفاوتي است که دستاويز بهائيت، خصوصا ابوالفضل گلپايگاني در کتاب «فرائد» قرار گرفته است؛ با دقت در مدلول اين روايات و تحليل و بررسي آن ها و آن تعابير در لغت و استعمال اين تعابير در زبان عربي، به ضميمه روايات طول عمر حضرت، عدم تعارض و اتحاد مضمون همه روايات روشن و تبيين مي شود که همه روايات حاکي از اين است که طول عمر آن حضرت بر ظاهر ايشان تاثيري نداشته و ايشان در سن جواني ظهور خواهند کرد.

بازکاوي ضرورت هاي فرهنگي و ادبي انتظار و ارزيابي ميزان آشنايي جوانان با مباني مهدوي و معيارهاي مربوطه منصور نيک پناه

انديشه ظهور منجي در بيش تر فرق و ملل به گونه اي خاص منعکس گرديده تا جايي که ترسيم زواياي آينده بشر، يکي از دغدغه هاي دايمي انسان عصر امروز گرديده است. ضرورت بيان اين مسائل براي قشر جوان و وظيفه اي که بر عهده آن هاست، از اهم واجبات تلقي مي گردد. دين اسلام از آيين هايي است که براي آينده بشر چهارچوب و فضاي روشني ترسيم کرده است. نگراني آحاد جامعه اسلامي، غفلت نسل جوان، که سکانداران آينده جامعه بشري هستند، از زمينه سازي ظهور است. در اين پژوهش تلاش بر اين است تا با طرح سوالات متنوع، ميزان آگاهي قشر جوان را بر مباني فرهنگ مهدوي و انتظار بسنجيم. از طرف ديگر، بر آنيم تا تهديدها و آسيب هاي مباحث ظهور را در ميان جوانان به ارزيابي بنشينم و همچنين بدانيم آيا در نوع نگاه پسران و دختران به اين مسايل تفاوتي وجود دارد، يا نه.

نقد و بررسي بهره گيري از استخاره، معجزه و خواب در ادله مدعي يماني بصري

يکي از مدعيان معاصر، به نام «احمد بن اسماعيل بصري»، ادعاهايي مانند يماني و نوه امام مهدي عج بودن، امامت جهانيان بعد از وفات حضرت مهدي عج و موارد ديگر را به خود نسبت داده و مريدانش با تمسک به معجزاتي که به اين فرد نسبت داده شده و با تحريف برخي از روايت ها، در اثبات امامت و حقانيت او با استفاده از استخاره با قرآن و رويا و خواب تلاش دارند.
بهره گيري از استخاره و خواب، جهت تشخيص حجت الاهي، علاوه بر عدم دليل در اثبات، دلايلي بر خلاف آن، وجود داشته و به گونه اي از سوي علماي دين بر بي اعتباري اين روش اجماع مي باشد. از طرف ديگر، بيان مکان دفن حضرت زهرا ص از جانب اين فرد، نه تنها با معناي اصطلاحي معجزه همخواني ندارد، بلکه روايات معصومين ع خلاف آن را بيان کرده اند.
روش اين مقاله توصيفي – تحليلي بوده و به هيچ عنوان نمي توان امامت يک فرد را توسط استخاره با قرآن و رويا اثبات کرد.

مهدويت؛ فرجام تنازع حق و باطل

از جمله موضوعات مهم مهدويت که در قالب «مباني مهدويت» قرار مي گيرد، بحث «تنازع حق و باطل» است. نوشتار پيش رو با عنوان «مهدويت؛ فرجام تنازع حق و باطل»؛ به اين موضوع اختصاص داشته و با بيان مقدمه اي به تبيين تنازع حق و باطل و کيفيت تعامل مهدويت با آن، پرداخته است. بعد از مقدمه، نظريه و ديدگاه سه گانه اي در موضوع تنازع حق و باطل به ميان آمده است. بر اساس نظريه اول که به عنوان «نظريه تکاملي تاريخ و پيروزي حق»؛ مطرح است؛ خوش فرجامي بشر مورد بحث و بررسي قرار گرفته و با دلايل عقلي و نقلي، همراه با نظريات و اقوال انديشمندان و فلاسفه، تقرير و تثبيت شده است.
نظريه دوم که «نظريه ادواري تاريخ با ميدان داري باطل» است؛ به ادواري و دوري بودن تاريخ نظر داده است. بر اساس اين نظريه، تاريخ به مثابه موجودي زنده داراي مراحل کودکي، جواني، پيري و مرگ مي باشد و پايه اثباتي و چاشني اين نظريه، ظهور و سقوط تمدن ها است که مورد استناد صاحبان اين نظريه قرار گرفته است. نظريه سوم که «نظريه برچيدگي تاريخ و اضمحلال نسل بشر» عنوان مي گيرد؛ با نگرش افراطي، اضمحلال نسل بشر را مطرح مي کند و انسان را نسبت به آينده و فرجام تاريخ مأيوس و سرخورده کرده و به طور کلي آينده و فرجام تاريخ بشر را از اساس نفي مي کند. بعد از طرح ديدگاه هاي سه گانه و تبيين دلايل و مستندات آن ها، به اصالت ديدگاه اول پرداخته، و منجي گرايي و مهدويت به عنوان غايت سير اجتماعي بشر و نيز به عنوان نماد خوش فرجامي تاريخ با رويکرد ديني مطرح مي شود. و در نهايت مقاله به ذکر خلاصه و نتيجه به پايان مي رسد.

تحليل شرک انگاری اعتقاد به مقامات الهی امامان علیهم السلام بر پايه اوصاف قرآنی مشرکان

استفاده نابهجا از آيات قرآني درباره فضايل ماورايي و خارق العادة امامان علیهم السلام ـ و درنتیجه شرکانگاری نسبت به آن بزرگواران ـ یکی از مشكلات اعتقاديست كه برخي آن را مبناي نفي بسياري از فضايل ائمه علیهم السلام قرار دادهاند.
در این مقاله ابتدا ادعای شناسایی قرآنی ـ تاریخی عقايد مشرکان صدر اسلام و اعتقاد ایشان به خداوند به عنوان تنها خالق و قدرت مستقل (به نقل از كتاب مكتب در فرآيند تكامل) طرح ميشود. سپس اين ادعا با آیاتی كه از آنها شرک ذاتی و ربوبی مشرکان ثابت ميشود نقد ميشود و از طریق حمل به لسان فطرت، تفسيری صحيح درباره آیاتی که از آنها به نوعی توهم توحید ذاتی و ربوبی مشرکان برداشت میشود ، ارائه می گردد. در نهایت به این نتیجه میرسیم كه نمیتوان مشرکان را در توحید ذاتی یا ربوبی موحد برشمرد و شرک ایشان را در اعتقاد به قدرتهای خاص آلهة خود ـ در عین حفظ نظام طولی ـ منسوب نمود؛ در ادامه روشن ميشود كه تعابیر مشركان در شفاعت و تقرّب به خداوند، در تقابل با مفاهیم اسلامی و قرآنی «شفاعت» و «تقرّب الی الله» است. به این ترتیب قیاس میان مشرکان و مسلمانان، قیاسی مع الفارق است. همچنين بیان خواهد شد که چهرة ترسیمشده از مشرکان و باورهای ایشان در قرآن، با مفاهیم کلامی شرک و ملاک بودن استقلال در آن، سازگاری کامل دارد.

فرايند آگاهی شيعيان از علم غیب امامان

این که محیط اجتماعی، حقایق معارف دینی را به تدریج درک می کند، امری روشن است؛ به تعبیر دیگر تلقی جامعه از دین، امری تاریخی است. این روند را در موضوعات مختلف می توان پی گیری کرد. نوشتة حاضر نشان می دهد که اطلاع از غیب در جامعة جاهلی، به ملائک یا جن منحصر بوده است؛ از این رو نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در آغاز دعوت با این پرسش مواجه می شدند که چرا مَلَک نیستند و یا متهم به جادوگری و کهانت می شدند؛ تا این که در اثر کثرت آیات و معجزات، نبوت ایشان پذیرفته شد و در نتیجه، آگاهی از غیب ـ در نظر جامعه ـ به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم منحصر شد. این زمینة تاریخی موجب شد امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در اخبارات غیبی خود، به ویژه در ایام خلافتشان، با اتهام های دعوی نبوت، علم غیب و کهانت مواجه شوند. این مشکل، در طول دوران امامت برقرار بود؛ اما در میان شیعه، تحقق بسیاری از پیش بینی های امیرالمؤمنین علیه السلام زمینه را آماده کرد تا شیعیان با مقولة امکان آگاهی از غیب ـ بدون کهانت و نبوت ـ آشنا شوند . ائمه علیهم السلام این موضوع را به تدریج به شیعیان آموزش دادند.[1]

عصمت امامان و تقدیر الهی

آیا عصمت امامان و انبیاء براساس تقدیر الهی بوده است و یا این‌که مقام عصمت را با اختیار خود کسب کرده‌اند؟