مدیریت ایدئولوژیک افکار عمومی در عصر سلجوقیان با تأکید بر مسئله مشروعیت

افکارعمومی به معنای نوعِ نگرش گروههای مختلف، همچون نیرویی مؤثّر در عرصه سیاست و اجتماع ایفای نقش میکند. لذا هر نظامی، لاجَرَم اقدام به جلب حمایت افکارعمومی مینماید. پژوهش حاضر در پی آن است تا ساز و کار دولت سلجوقی را برای مدیریت ایدئولوژیک افکار عمومی جامعه در جهت مشروعیتبخشی به قدرت غالب خود معلوم سازد. لذا با عنایت به دادههای تاریخی و توصیف و تحلیل آنها، به شناسایی و استخراج ابزارها و تلاشهای سلجوقیان در این زمینه خواهیم پرداخت. سلجوقیان که نزد افکارعمومی فاقد منزلت بودند اقدام به استخدام مدیران ایرانی و کسب اعتبار از نزدیکترین راههای ممکن نمودند. آنها با مدیریت افکارعمومی در دو حوزه ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک، در حوزه ایدئولوژیک سه مؤلّفه حیاتی را دنبال کردند. اهم این تلاشها کسب مشروعیت از طریق نمادهای دینی، ملّی و رهبران نفوذمند فکری بود که محور اصلی این پژوهش بررسی زوایای این حوزه میباشد.
اثر سطح طبقاتی و معیشتی پیروان مذاهب در نیشابور بر تأسیس مدارس در سدههای 6 ـ 4 ق

وضع اقتصادی نیشابور در سدههای 6 ـ 4 ق بر وضع علمی ـ آموزشی آن اثرگذار بود و توانگرانش مهمترین نقش را در پایه گذاری مدارس داشتهاند. هزینههای بالای تأسیس مدرسه بهویژه اختصاص اوقاف برای آن، تنها از ایشان برمیآمد. پیروان سه مذهب غیر شیعی موجود در نیشابور نیز در این زمان از سطح معیشتی و طبقاتی متفاوتی برخوردار بودند. در پژوهش توصیفی ـ تحلیلی حاضر، یافتهها حاکی از آن است که در دوره مورد بحث، وضع معیشتی پیروان مذاهب غیر شیعی در نیشابور بر شمار مدارس وابسته به هر مذهب اثر گذاشته بود. بیشتر توانگران نیشابور در این زمان شافعی بودند و به همین نسبت بیشترین مدارس نیز بدیشان تعلق داشت. حنفیان از جایگاه معیشتی نازلتری نسبت به شافعیان برخوردار بودند و مدارس ایشان نیز کمتر از مدارس شافعی بود. کرّامیان نیز که بیشتر توده محروم نیشابور بدیشان وابسته بودند، از کمترین مدارس بهره میبردند.
دلایلِ غلبه گفتمانِ شیخیه در ابتدای دوره قاجاریه و چرایی تلاقی تفکر آن با فرقه بابیه

فرقه بابیه از انحرافات مهم اجتماعی در تاریخ ایران است که با فرهنگ و عقاید مردم ارتباط تنگاتنگی داشته. پیدایش و ظهور هر جنبش یا نهضت ملی یا مذهبی به عوامل اجتماعی و سیاسی عصر پیدایش آن بستگی دارد. در برههای از تاریخ معاصر ایران، در پی بسطِ اندیشههای مکتب شیخیه و متعاقب آن ادعای جوانی جویای نام، موسوم به «سید علی محمد باب» به شیوع فرقه بابیه و شروع منازعاتی در عرصه اجتماعی ـ مذهبی دوران قاجار انجامید. این پژوهش که با عنوان چگونگی تلاقی فکری مکتب شیخیه و فرقه بابیه انجام گرفته است، دلایل برتری پارادایم شیخیگری و زمینههای اجتماعی این گفتمان غالب را در آن مقطع تاریخی مورد بررسی قرار میدهد. فرضیه پژوهش عبارت است از: «ظهور پدیده بابیه ناشی از پارادایم غالب دوره ابتدایی قاجاریه و نفوذ گفتمان اخباریگری درحوزه علمیه نجف بود.» این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانهای تهیه و تدوین گردیده است.
تأملی بر مذهب سراینده «علی نامه» تنها بازمانده میراث حماسی شیعه قرن پنجم

منظومه علی نامه که هویت سراینده آن نامعلوم، ولی با تخلص «ربیع» شناخته میشود در ۴۸۲ ق سروده شده و کهنترین منظومه شیعی است که به همت استاد شفیعی کدکنی با مقدمهای عالمانه به جامعه علمی عرضه شده است. هرچند بیشتر پژوهشگران حوزه ادبیات فارسی آن را مورد توجه قرار دادهاند، اما با توجه به محتوای این منظومه که شجاعتها و دلاوریهای امیرالمؤمنین علیه السلام در دو جنگ جمل و صفین براساس روایات مورخ مشهور ابومخنف (م. 157) به نظم کشیده، از زاویه تاریخی نیز بسیار حائز اهمیت است. آنچه در مرحله نخست درباره این میراث مکتوب کهن شیعه اهمیت دارد، مذهب شاعر است. آنچه که برخی در این موضوع نوشتهاند تشیع ربیع را به صورت کلی اثبات میکند که با تسنن محب اهل بیت علیهم السلام نیز قابل جمع است. این نوشتار با ارائه مولفههای مهم اندیشههای تشیع اعتقادی و انطباق آنها بر منظومه علی نامه، تشیع امامی سراینده آن را ثابت کرده است.
واکاوی تأثیر متقابل نظام اداری و ساختار قدرت در دوره امویان و مقایسه آن با عصر اول عباسی

نهاد اداری بهعنوان یکی از ملزومات تداوم ساختار سیاسی حکومت، در تثبیت اقتدار خلافت اموی و عباسی (عصر اول) نقش داشته است. با توجه به تکوین نظام اداری در دوره اموی و استمرار قدرت بنیامیه تا حدود یک قرن و نیز تکامل این نظام در دوره عباسی، پژوهش حاضر به واکاوی نقش، تأثیر و رابطه متقابل دیوانسالاری و اقتدار سیاسی در استمرار قدرت خلافت اموی و عباسی میپردازد. یافتههای این پژوهش که به شیوه توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از مفهوم اقتدار سنتی وبر انجام شده است، نشان میدهد که حکومت اموی با الگوبرداری از نظام اداری امپراتوریهای ساسانی و بیزانس، مشخصات پاتریمونیالیسم یافت، اما مشکلات داخلی، اختلافهای مذهبی و نابرابری اجتماعی از موانع عمده ارتقای دیوانسالاری در این دوره بود. درحالیکه حکومت عباسی با اقتدار خلیفه، تقسیم وظایف، گسترش دواوین، تمرکز نظام اداری و کنترل دیوانسالاران توسعه یافت؛ شیوه حکومتیای که وبر آن را نظام پاتریمونیال ـ بوروکراتیک نامیده است.
سیر تکاملی مقتل نگاری با تکیه بر مقتل نگاران اصحاب امامان معصوم علیهم السلام

مقتلنگاری از شاخههای مهم تاریخنگاری و مورد اعتنای همه فرق اسلامی است، که با تلاشی همگانی و رویکردهایی متفاوت بالنده شد. پژوهش حاضر مقتلنگاری را با رویکردی علمی ـ تحلیلی تا قرن سوم و با تکیه بر نقش اصحاب امامان شیعه^ بررسی مینماید. در این آمایش با استفاده از شیوه تاریخی، ذهنشناسی مؤلفان (بهمعنای نوعی راهیابی به آرا و تفکرات آنان، با مطالعه آثار و شرح حالها برای گمانهزنی درباره شیوه نگارشی و رویکرد مؤلفان به مسائل تاریخی) و مقایسه آثار آنان، دو جریان حدیثنگر و تاریخنگر مطالعه شده است و براساس منابع و اسناد مکتوبِ موجود به مسائلی مانند بنیانگذاری یا استمراربخشی مقتلنگاری صحابیان، جایگاه و بستر حرکت علمی آنان، گونهشناسی فکری، صنفشناسی نگارشی، نوعشناسی تعامل آنان با دیگران و فرایندشناسی انتقال آن به آیندگان پرداخته و سرانجام با آمیزهای از توصیف نقلی و تحلیل عقلی، دامنه تحقیق را جمع کرده است.
بازخوانی سند نوروز در روایات اسلامی مطالعه موردی: روایت مُعَلّی بن خُنَیس

آیین سنتی نوروز، بهعنوان میراث زنده فرهنگی، با اعتقادات مذهبی درآمیخته و یکی از مؤلفههای پیوند هویت ملّی و دینی ایرانیان بدل محسوب میشود. از اینرو، بررسی منابع روایی و فقهی نوروز، بهعنوان بزرگترین جشن ملی بازمانده از ایران باستان، بسیار بااهمیت است. از آنجا که مبنای همه منابع و مصادر حدیثی و فقهی درباره نوروز روایت مُعَلّی بن خُنَیس، به نقل از امام صادق×، است، در این پژوهش ضمن اشاره مختصری به سیر تطوّر نوروز، با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی روایت معلّی و صحت و سقم آن میپردازیم. یافتههای تحقیق حاکی از این است که روایت معلی درباره نوروز پذیرفتنی نیست؛ چراکه این روایت با وقایع تاریخی مطابق نیست. همچنین در نسخههای نخست مصباح المتهجدِ شیخ طوسی، نخستین اثر مورد استناد منابع پسین، چنین روایتی دیده نمیشود و در نسخههای پسین به آن افزوده شده است.
سیر تحول تبیینهای مورخان مسلمان از قرن چهارم تا هشتم هجری

«تبیین» بهعنوان مسئلهای مهم از مسائل فلسفه تاریخ، علم تاریخ و نیز تاریخنگاری با همه انواع، مدلها و الگوهایی که دارد، عهدهدار بیان رابطه منطقی میان رویدادها، تغییرات و تحولات تاریخی از یک سو و چرایی و چگونگی آنها از سوی دیگر است. توجه به روشها و الگوهای تاریخنگاری مورخان مسلمان میتواند مبادی افکار و ایدههای مربوط به تبیینها در ارتباط با رخدادهای تاریخ اسلام را بنمایاند. چنانکه توجه به انواع تبیین میتواند سیر تحول تبیینها در تاریخنگاری اسلامی را که درسایه رشد و دگرگونی علمی، عقلی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، توسعه چشمگیری داشته، نشان دهد. در این نوشته با روش تحلیلی تلاش شده است انواع تبیینها در آثار مورخان برجسته همچون: طبری، مسعودی، مقدسی، مسکویه، ابنکثیر و ابنخلدون از قرن چهارم تا هشتم، مورد توجه قرار گیرد. نتیجه آنکه میتوان از تحول تبیینها از روایی صرف بهسوی تبیین عقلی و پیجویی علل و عوامل رخدادها و چراییها و چگونگیها سخن گفت.
کارکرد سیاسی پزشکی در عصر اول عباسی (237 ـ 132)

راهیابی پزشکان به دربار برای درمان خلیفه و درباریان، زمینهساز ورودشان به عرصه قدرت و سیاست بود. بررسی نحوه ارتباط خلفا و پزشکان، جایگاه ممتازشان در نزد خلفا و درباریان، تأثیرگذاری در عرصه سیاست و موقعیت مالی آنها ازجمله مباحث مغفول مانده در حوادث عصر اول عباسی است. این مقاله میکوشد بر اساس رویکرد ارتباط سلامت،[1] در نگاهی کارکردی به توضیح و تبیین حضور پزشکان در دربار خلفای عباسی بپردازد و نشان دهد پزشکان چگونه بر برنامههای سیاسی خلفا تأثیر میگذاشتند. نیز نشان دهد بهرغم نفوذی که پزشکان در دربار داشتند و گاه فرامینی صادر میکردند، یا به مناصبی دست مییافتند، از گزند منازعات سیاسی به دور نبوده و نفوذ سیاسیشان فارغ از همدلی و همراهی با خلیفه، ناپایدار و بسته به نظر شخص حاکم بوده است.
بررسی دانستههای طبی صاحب بن عباد بر پایه منابع پزشکی معاصر او

ابن عباد ملقب به کافی الکفاه، ادیب و سیاستمدار سده چهارم هجری، توانمند در کشورداری و نظم و نثر عربی بوده است. گزارشهایی از مخالفت وی با پزشکان و دانش پزشکی وجود دارد، اما در عینحال نامهای در دیوان رسائل الصاحب مشتمل بر مطالب طبی است و نشاندهنده آشنایی نهچندان اندک صاحب بن عباد با مبانی طب و اسباب و علامات بیماریها. این مقاله با بررسی محتوای رساله یاد شده و تطبیق با منابع پزشکی سدههای میانه، دانستههای طبی صاحب بن عباد را میسنجد و دلیل مخالفتهای وی با پزشکان و دانش پزشکی را نیز جستجو مینماید. یافتهها نشان میدهد نویسنده این رساله آگاه از مبانی طب در عصر خویش بوده و نظرات خویش را مبتنی بر منابع پزشکی موجود در آن عصر ارائه کرده است. بهنظر میرسد مخالفت وی با پزشکان و دانش پزشکی نیز ریشه در گرایشها و مطالب فلسفی پزشکان و دانش پزشکی داشته است.
بررسی جایگاه دولت آلعُیون و نقش آن در گسترش تشیع در بحرین

در بحرین قدیم، تشیع قدمتی دیرینه دارد و از اواخر قرن سوم هجری به بعد شاهد شکلگیری دولتهای مختلف شیعی بوده که از میان آنها، آل عیون از حیث دیرپایی و تأثیرگذاری در گسترش شیعه اهمیت بیشتری داشته است. در این تحقیق ضمن نمایاندن جایگاه دولت شیعی آلعیون در بحرین، نقش آنان در گسترش تشیع مورد بررسی قرار میگیرد. یافتههای تحقیق حاکی از ریشهدار بودن تشیع در آن سرزمین است. زمینهها و عواملی از قرن نخست هجری موجب توسعه تشیع در بحرین بوده و با ضعف عباسیان، شیعیان این منطقه موفق به تشکیل دولت شدند. ساخت مکانهای مذهبی مثل مساجد و مدارس، تربیت علما دینی و آثار علمی آنان، وجود شاعران دوستدار اهل بیت^، ارتباط آلعیون و اندیشوران بحرینی با کانونهای علمی و مقدس در عراق و ضرب سکه به نام اهل بیت^ را میتوان ازجمله محورهای مهم فعالیت این دولت برای گسترش تشیع دانست. شیوه پژوهش در این نوشتار، توصیفی ـ تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانهای است.
آسیبشناسی کیفیت بهکارگیری تاریخ در تفاسیر قرآن

بخش وسیعی از گزارههای موجود در تفاسیر، مرتبط با حوزه تاریخ است. اما ناظر به اینکه مفسران قرآن، خود را مورخ نمیپندارند، معمولاً در نقل وقایع تاریخی سبکی واحد را اتخاذ میکنند. این سبک که از سنت علمی تفسیر نگاری پیشینیان الگوگیری شده است، موجب گشته که نمود مسائل تاریخی در تفاسیر ـ حتی در دوران حاضر ـ به شکل تکرار پیوسته و یکنواخت روایات تاریخی باشد. زمانی که این نگرش سنتی به تاریخ با رویکردهای امروزین علم تاریخ مقایسه میگردد بهسادگی عقبماندن تفسیر در این حوزه خاص که توأم با برخی از آسیبهاست نتیجه گرفته میشود. در این مقاله با نگاهی انتقادی به نگرش تاریخی مفسران، به دنبال بیان آسیبهای موجود در این نگاه و همچنین ایجاد حس نیاز به شکلگیری تحولاتی اساسی در نحوه بهکارگیری تاریخ در تفاسیر قرآن هستیم.
بررسی سیر افزایش کمی مزارات شهر تبریز با استناد به کتابهای روضات الجنان، روضه اطهار، اولاد الاطهار و منظرالاولیاء از قرون اولیه اسلامی تا اواخر صفوی

اهمیت شهر تبریز در دوره ایلخانی به دلایل اقتصادی، سیاسی، مذهبی و به تبع آن توجه به هنر باعث گسترش حضور عرفا، شعرا، اولیا و امرا در سرتا سر شهر شده و نمود بارز این امر، تکریم، توسعه و اهمیت مزارات تا اواخر صفوی است. از اینرو هدف این مقاله بررسی سیر افزایش کمی این مزارات از قرون اولیه اسلامی تا اواخر صفوی میباشد. در این تحقیق گردآوری اطلاعات به روش تاریخی ـ اسنادی با دید توصیفی و پدیدارشناسانه و تجزیه و تحلیل اطلاعات آن به شیوه تحلیلی ـ تطبیقی صورت پذیرفته است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که تعدد عرفا از سایر افراد نامی در تمام شهر و در تمام دورهها بیشتر بوده و این امر تأثیرات مهمی در ساخت و سازمان فضایی ـ کالبدی شهر در طول دورههای تاریخی داشته است.
دولت پهلوی اول (رضاشاه) و تحدید علمای دینی

مقابله با علمای دینی و محدود کردن حوزه عمل و نظر آنان و درنهایت، مذهب زدایی از حوزههای سیاست و حکومت و مبارزه با مظاهر و مجامع مذهبی در عرصه اجتماع، یکی از اهداف سلاطین زورمدار و دینگریز در طول تاریخ سیاسی ایران بوده است. رضاشاه در این میان بیشتر از همه، خود را درگیر چنین مسائلی کرد. وی در سال ۱۳۰۴ش پادشاه ایران گردید و بهتدریج بر آن شد تا بنیاد روحانیت و مذهب تشیع را ویران و یا حداقل سست و لرزان کند. جدا از اعمال و رفتارهای مقابلهآمیز با مذهب تشیع و مظاهر اساسی آن، کوششهای او در محصور کردن علمای دینی از اهمیت بسزایی برخوردار است. پس از بررسی اقدامات پهلوی اول (انجام اصلاحات آموزشی، تأسیس محاکم عرفی و تشکیلات دادگستری و غیره) یافتههای پژوهش حاکی از آن است که رضاشاه به دنبال تضعیف مذهب تشیع در ایران و به حاشیه راندن علمای دینی از سیاست و جامعه بود.