نظریۀ استيلاء در فرايند نصب امام از ديدگاه اهل سنت و جماعت

سه شیوۀ انتخاب اهل حلّ و عقد، استخلاف و قهر و غلبه، در اندیشۀ سنّتی اهل سنّت و جماعت بهعنوان راههای استقرار حاکم و انعقاد حکومت در نظر گرفته شده است. شیوۀ قهر و غلبه در استقرار حاکم در حالی ازنظر برخی اندیشمندان اهل سنّت بدون هیچ قید و شرطی با استناد به برخی احادیث و سیرۀ برخی صحابه پذیرفته شده که به نظر میرسد این نظر با آیات قرآن، احادیث نبوی و سیرۀ برخی دیگر از بزرگان صحابه و تابعین منافات دارد. بعضی متفکران اهل سنّت برای توجیه شیوۀ قهر و غلبه، به قاعدۀ «الضرورات تُبیح المحظورات» و یا قاعدۀ «لا ضرر» تمسّک نمودهاند؛ اما به نظر میرسد استناد به این قواعد نیز ناتمام است. علاوه بر آن، معتزله نیز این شیوه را در نصب امام نپذیرفتهاند. بر این اساس، در این مقاله تلاش خواهد شد ضمن اشاره به ادلۀ مورد استناد برای توجیه شیوۀ قهر و غلبه در اندیشۀ سنّتی اهل سنّت، این ادلّه مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد.
بررسی محتوايی احاديث حضور اهلبيت علیهمالسلام در هنگامـۀ احتضار و نقد برخی از ديدگاه ها

احادیث حضور اهلبیت علیهمالسلام در هنگامۀ احتضار، در حجم گستردهای از میراث مکتوب امامیّه انعکاس یافته و سند آنها در نگاه بسیاری از دانشمندان امامیّه معتبر است و در گونه شناسی احادیث، در دستۀ «متواتر معنوی» طبقهبندی میشوند؛ امّا از دیرباز دربارۀ محتوای این احادیث، دیدگاههای ناهمگونی وجود داشته است که نمونۀ آن را در اتخاذ رویکرد تأویلی به این روایات توسط شیخ مفید و سیّد مرتضی رحمهماالله میتوان یافت. بررسی محتوای احادیث احتضار میتواند در برداشت صحیح از آنها که از سویی بیانگر نتایج فراوان برای محتضر و از سویی دیگر، نشانگر منزلت پیشوایان شیعه است، مفید واقع شود.
در این پژوهش با رویکردی توصیفی_ تحلیلی، با استناد بهتصریح واژگانِ موجود در روایات و شواهد ارائهشده، مشاهده و حضور اهلبیت علیهمالسلام در هنگامۀ احتضار مؤمن و کافر، ثابت گردیده و دیدگاههای دیگر نقد و بررسی شده است.
علل اختلاف شيعيان عصر حضور در تشخيص مصداق امام

مطالعۀ تاریخ شیعه در عصر حضور اهلبیت علیهمالسلام نشان میدهد در زمان شهادت هر یک از ائمه علیهمالسلام برخی از افراد جامعۀ شیعی در تشخیص مصداق امام دچار سرگردانی شده و این سرگردانی بستری برای بروز گرایشهای مختلف در این خصوص میگردیده است. برخی گفتهاند این سرگردانی و اختلافات حاکی از مجعول بودن نصوص دالّ بر اسامی ائمه است؛ لکن در ردّ این استدلال باید گفت این نصوص وجود داشته، اما به دلیل تقیّه مخفی بوده است و همین امر بستری برای تأثیر سایر عوامل در بروز این اختلافات فراهم کرده است؛ عواملی همچون نقشآفرینی خواص، آموزههای مهدویت و چالشهای مرتبط با آن، نوع نگرش جامعۀ شیعی به ملاکهای مطرح در خصوص تشخیص امام و درنهایت فاصله داشتن برخی شیعیان از مرکز رهبری جامعۀ شیعی.
بررسی تعريف امامت در مدرسۀ بغداد

تعریف امامت، اساس و پایۀ بحثهای امامت پژوهی است. در تفکّر شیعه، تعریف سامانمند و منطقی از امامت برای اولین بار از سوی متکلّمان مدرسۀ بغداد مطرح شده است. نویسنده در این نوشتار، تعریف امامت را از دیدگاه مهمترین شخصیتهای مدرسۀ بغداد موردبررسی قرار داده و ویژگیهای این تعاریف و نسبت آنها با مفهوم نبوّت و رسالت از منظر متکلّمان مدرسۀ بغداد و تفاوت این تعاریف را به بحث گذاشته و در پایان به ارزیابی عام رویکرد مدرسۀ بغداد در تعریف امامت پرداخته است. از نظر نویسنده، به لحاظ روشی، رویکرد متکلّمان مدرسۀ بغداد در تعریف امامت موردپذیرش است، ولی به لحاظ محتوا و جامعومانع بودن و تناسب آن با معارف قرآنی و روایی در ارتباط با امامت، با اشکالاتی مواجه است. به همین جهت تعریف امامت با توجه به جایگاه آن در قرآن و روایات، نیازمند تکمیل و بازبینی است.
منبع شناسیِ موضوع «رجعت»

رجعت در لغت به معنای بازگشت، و در اصطلاح به معنای بازگشت جماعتی از افراد به زندگی دنیا قبل از قیامت است. رجعت یکی از اعتقادت شیعیان است که اهل سنت به آن باورمند نیستند. شیخ صدوق در کتاب اعتقادات میگوید: «اعتقاد در باب رجعت این است که برگشتن به دنیا حق است»[4]. قرآن و روایات هرکدام بهنوعی به مسئلۀ رجعت اشاره دارند. ازجمله آیات معروف در باب رجعت، آیۀ 83 از سورۀ نمل است:<وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ>؛ «و روزی که از هر امّتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کردهاند محشور میگردانیم، پس آنان نگاه داشته میشوند تا همه به هم بپیوندند».
سپاه اسامه و تأثير آن در شکلدهی تاريخ سياسی اسلام

در این مقاله ابتدا متن گزارشهای مرتبط با تشکیل سپاه اسامه بررسی شده و سپس چرایی تشکیل سپاه، علت تأکید پیامبر بر حرکت سپاه و دلیل عدم حرکت آن، مورد بررسی قرار گرفته است. این بررسی یکی از دقیقترین سیاستهای حکومتی رسول خدا صلیالله علیه وآله را آشکار میسازد و از آنجاییکه تحلیل علل فوق مبتنی بر تذکار وقایع چند ماه آخر عمر ایشان و نیز بررسی روزشمار تشکیل سپاه بوده، به این دو جهت بهاختصار پرداخته شده است.[2]
اعتبارسنجی «حديث امان» در روايات اهل سنت

در «حدیث امان»، رسول خدا صلیالله علیه وآله با تشبیه اهلبیت علیهمالسلام به ستارههای آسمان، وجود آنان را سبب امنیت امت خواندهاند. متن مشهور این حدیث «النجوم امان لاهل السماء و اهلبیتی امان لامتی» است. باوجوداینکه این حدیث در روایات اهل سنت از طریق پنج راوی از رسولالله صلیالله علیه وآله گزارششده، ولی مورد تضعیف برخی نویسندگان قرار گرفته است. بر اعتبار مشهورترین نقل آن، دلایل چندی وجود دارد؛ اما به فرض اگر آنها را نیز نپذیریم، میتوان گفت کثرت طرق نقل، جبرانکنندۀ ضعف برخی رجال آن بوده و صدور این حدیث را از پیامبر صلیالله علیه وآله به اثبات میرساند؛ زیرا محدثان اهل سنت روایاتی با این شرایط را پذیرفتهاند. درنتیجه این حدیث بر اساس قواعد رجالی اهل سنت حجت خواهد بود.
عصمت امام و خاستگاه آن در قصص قرآن کريم

«عصمت امام» یکی از مهمترین مباحث کلامی است که از دیرباز تاکنون در میراث کلامی امامیه ذیل شرایط امامت واکاوی شده است؛ لیکن استنادات متکلمان در این باب علاوه بر استنادات روایی و عقلی، بیشتر در ارتباط با آیاتی چون آیات تطهیر، اولی الأمر و آیاتی ازایندست بوده است؛ حالآنکه در قصص قرآن کریم آیاتی وجود دارد که دستهای از آنها، بر عصمت امام دلالت دارد و گروهی دیگر به خاستگاه عصمت امام اشاره میکند که هر دو دسته، کمتر مورد استناد متکلمان امامی قرار گرفته است. در این نوشتار تلاش شده است بر پایۀ روش توصیفی_ تحلیلی، ظرفیت قابل توجه این دست از آیات قصص در موضوع عصمت امام، معرفی و تبیین شود. برای این منظور، مقاله در دو بخش ادلۀ عصمت امام و خاستگاه عصمت امام سامان یافته است.
نصّ جلی بر امامت اميرالمؤمنين علیهالسلام در شب معراج

یکی از مهمترین مباحث امامت، گفتگو پیرامون راههای تعیین امام است. در این میان، بهترین راه تعیین امام، نصّ بوده که موردپذیرش اندیشمندان مذاهب اسلامی است. نصّ از جهت وضوح دلالت به دو قسم «نصّ جلی» و «نصّ خفی» تقسیم میشود. نصّ جلی بدون واسطه، امامت را اثبات خواهد کرد؛ و از همین رو دارای اهمیت ویژهای است.
در این پژوهش نصّ جلی بر امامت بلافصل حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در شب معراج، از منابع اهل سنّت موردبررسی قرار خواهد گرفت و صحّت سند آن با توجه به مبانی ایشان در علوم حدیث اثبات خواهد شد. از آنجاکه این نصّ، از نصوص جلیه است، با اثبات صحّت سند و بدون ضمیمه شدن مقدمهای دیگر، امامت بلافصل امیرالمؤمنین علیهالسلام ثابت خواهد شد.
بازخوانی گزارش دسّ و تحريف غاليان در پرتو کارکرد فرهنگی نهاد امامت

یکی از دشواریهای پیش روی میراث حدیثی شیعه، ادعای وضع و جعل در نگاشتههای کهن شیعی است. از جمله دستاویزهای این ادعا، دو گزارش در رجالکشّی است.
بر پایۀ این دو گزارش، دورهای کموبیش 70 ساله از تاریخ حدیث شیعه، یعنی از زمان شهادت امام باقر علیهالسلام در 114 ق. تا زمان به امامت رسیدن امام رضا علیهالسلام در 183 ق. با اتهام بزرگ وضع و جعل روایات به دست مغیرة بن سعید و ابوالخطاب و پیروان این دو، رویارو شده است؛ پدیدهای ویران گر که سرانجام توسط یونس بن عبدالرحمن، متوقف شده و میراث حدیثی شیعه به دست وی، پالایش میشود.
در این نوشتار تلاش بر آن است که با نظر داشتِ واقعیتهای ملموس و عینی در تاریخ حدیث شیعه که در پرتو مدیریت فرهنگی نهاد امامت سامان یافته اند، نادرست بودن این دو گزارش به اثبات رسد.
چالش بنی الحسن با انگارۀ علم ائمه علیهمالسلام در نيمۀ اول قرن دوم

جریان بنی الحسن یکی از شاخههای مهم زیدیه در میانۀ قرن دوم هجری است که تأثیرات زیادی در جامعۀ شیعه داشته و عمدتاً جریان تقابل با نظام اموی و سپس عباسی را رهبری میکردند. از آنجاکه بنی الحسن هیچگاه نتوانستند حمایت ائمه علیهمالسلام را دربارۀ اقدامات خود جلب کنند، نوعی تقابل و انکار را نسبت به ایشان در پیش گرفتند. علم ائمه علیهمالسلام به امور آینده که از طریق پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله به ایشان رسیده بود و دانش اختصاصی ایشان در امر دین که از طریق امیرالمؤمنین علیهالسلام و امامان پس از او در اختیار داشتند، مشروعیت بنی الحسن را با چالش جدی روبرو میکرد؛ ازاینرو سیاست انکار آموزۀ علم الهی ائمه علیهمالسلام به روشی پایدار و انحرافی عمیق در زیدیه و در قرن دوم تبدیل شد. این مقاله گزارشی از این جریان را در بازۀ زمانی پرالتهاب نیمۀ اول قرن دوم، عرضه میکند
مسأله برائت در عصر امام سجاد علیه السلام از انديشه تا جريان

دوران امامت امام سجاد علیه السلام را باید آغاز شکل گیری جریان عمومی برائت از شیخین دانست. این جریان، نتیجۀ مسئلۀ خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله و اختلاف هایی است که در پی داشت. شکافی که در پی این اختلاف میان شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام و جبهۀ مخالف ایجاد شد، تا زمان حادثۀ عاشورا به صورت تقابل گروهی و اجتماعی نمایان نشده بود. پس از واقعۀ کربلا، اندیشۀ برائت به گونه های مختلفی ظهور پیدا کرد و این مسئله اندک اندک جریان ساز شده و به طور مشخص شهر کوفه، مرکزی برای گسترش اندیشۀ برائت شد. البته حاکمیت بنی امیه نیز در این جریان سازی بی تأثیر نبود. بررسی اوضاع اجتماعی و سیاسی عصر امام سجاد علیه السلام و روایاتی که به آن حضرت نسبت داده شده است، نشان می دهد که امام علیه السلام به جریان ساز شدن این اندیشه رضایت داشت و در ضمنِ هدایت اصحاب در این زمینه، جوانب تقیه را هم در نظر می گرفت.
معنا شناسی ناصبی گری با تأکيد بر متون اماميه تا قرن هفتم

پدیدۀ نصب یا ناصبی گری، از مفاهیمی است که در تاریخ مسلمانان شکل گرفته است. معنای لغوی نصب، برپا کردن بوده و سپس به معنی دشمنی و جنگ درآمده و در این معنی اخیر کاربرد وسیعی پیدا کرده است. این واژه ابتدا در متون شیعی کاربرد اصطلاحی یافته و مراد از آن، دشمنی با علی علیه السلام و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله است. در این تحقیق، ضمن بررسی معانی لغوی و اصطلاحی نصب، با تبیین مفهوم این واژه در متون فقهی و اشاره به برخی از احکام ناصبی، سعی شده تصویر صحیحی از مفهوم نصب و ناصبی گری ارائه شود. مفهوم و مصداق نصب در دیدگاه شیعی، به دقت در متون فقهی ارائه شده که به معنای خاص آن، یعنی اظهار دشمنی و جنگ با امام معصوم محدود شده و از کاربرد آن عام نصب که مطلق غیر شیعه را در برمی گیرد، پرهیز شده است.
مناسبات اهل حديث و اماميه در بغداد؛ از غيبت صغرا تا افول آل بويه

درگیری های علمی و عملی اهل حدیث با امامیان بغداد در دوران غیبت، روند صعودی و افزایشی داشته است. شواهد تاریخی حاکی از آن است که با افزایش تکاپوی اجتماعی و علمی امامیان در اواخر سدۀ سوم و اوایل سدۀ چهارم، اهل حدیث (حنبلیان) آشوب های اجتماعی را علیه شیعیان ایجاد کردند. پس از ورود آل بویه و رشد فعالیت های سیاسی _ اجتماعی شیعیان و آشکار شدن شعائر و آیین های آنان، حساسیت ها و درگیری ها به مراتب بیشتر شد و در اواخر سدۀ چهارم و اوایل سدۀ پنجم _ همزمان با اوج شکوفایی مدرسۀ بغداد _ فتنه های اجتماعی به بالاترین حد رسید. موضع بزرگان امامیه و اهل حدیث در برابر آشوب های مذهبی متفاوت بود. اندیشه وران امامیه گرچه در مقام بحث و نظر علمی در ردّ و انکار مبانی و مبادی اهل حدیث پویا بودند، اما نه تنها در درگیری های اجتماعی جلودار نبودند، بلکه در خاموش کردن فتنه تلاش می کردند. این در حالی است که محدثان و عالمان اهل حدیث، از سردمداران و جلوداران درگیری ها و تحریک و تهییج عوام بودند؛ کسانی چون ابو محمد بربهاری، ابوبکر محمد بن عبدالله محدث، ابن بطۀ حنبلی، ابن سمعون حنبلی و ابوعلی ابن المذهب.