بسوی برداشت سیاسی‌

باید گفت که تشیع از عصر صفوی به این سوی اجتماعی‌تر شده است. این معلول تماس نزدیکتر و حضور جدی‌تر در سیاست بوده است. در دوره صفوی مشارکت فعال بود، اما در دوره قاجار حکومت از شریک کردن آنان ابا داشت. زمانی که در مشروطه نظام سلطنتی دچار مشکل شده و سخن از جانشین به میان آمد، بحث از قدرت ولایت جدی‌تر شد، اما به مثابه یک نظریه جامع تبیین نشد؟

حکمت شهادت و امر سیاست‌

این بحث را می‌توان با پاسخ به یک سؤال مهم درباره حادثه کربلا آغاز کرد. آن سؤال این است که اساسا حکمت شهادت امام حسین علیه السّلام چه بوده است؟ آیا این شهادت شهادتی سیاسی است یا معنوی؟ به سخن دیگر، کربلا یک شکست ظاهری داشته و شهادت خونینی در پی آن بوده است. اگر این حادثه پیروزی سیاسی را در آغوش می‌کشید، جای این سؤال نبود، اما اکنون، امام حسین علیه السّلام در برابر سپاه اموی شکست خورده و زن و فرزندانش اسیر شده، شهر به شهر گردانده می‌شوند. این اقدام چه هدفی می‌توانسته داشته باشد؟ به عبارت دیگر، خداوند در آفرینش این حادثه برای ولیّ خود، چه منظور و هدفی را داشته است؟

آثار سیاسی رخداد کربلا در شیعه‌

واقعه کربلا از حوادث تعیین‌کننده در جریان تکوین شیعه در تاریخ است. مبانی تشیّع، بویژه اساسی ترین اصل آن، یعنی امامت، در خود قرآن و سنت یافت می‌شود. امّا جدایی تاریخی شیعه از دیگر گروه های موجود در جامعه، به تدریج صورت گرفته است. سنّت و اندیشه‌ای که از دوره خلافت امام علی علیه السّلام به یادگار ماند، تا حدود زیادی شیعه را از لحاظ فکری انسجام بخشید. حمایت امویها از اسلام ساخته خودشان که سیاست‌گذاریهای معاویه، اجازه نداده بود ماهیّت و فاصله آن با اسلام واقعی آشکار شود، در جریان به خلافت رسیدن یزید وضوح بیشتری یافت. در جریان حادثه کربلا جدایی تاریخی شیعه از سایر گروههایی که تحت تأثیر اسلام مورد حمایت امویان بودند، قطعی شد. از آن پس تشخیص و تشخص شیعه از دیگر گروهها- گروهی که پیروی از سنّت و سیره علی و جانشینان او می‌کردند- کاملا ممکن بود.

انحرافات دینی و کربلا

جامعه اسلامی در سالی که قیام کربلا در آن رخ داد، نسبت به آخرین سال حیات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تغییرات فراوانی یافته بود. درست است که سیر پیدایش انحراف تدریجی بود، امّا پایه‌های آن در دید بسیاری از محققین از همان سالهای اولیّه بعد از رحلت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به وجود آمده بود. انحرافات مزبور در زمینه‌هایی بود که اهل سیاست می‌توانستند به راحتی از آنها بهره‌گیری کرده و در تحمیق مردم و نیز توجیه استبداد و زورگویی خود از آنها استفاده کنند.

آگاهی از شهادت در کربلا

از مسائلی که در بعد تاریخی حماسه عقیدتی کربلا سهم بسزایی دارد، مسأله «غیب» است. امری که موجب شد تا در بررسی این واقعه تاریخی اختلافاتی پیش آمده و بیشتر بصورت مقابله یک امر کلامی با یک مسأله تاریخی عنوان شود. در این زمینه روایات بسیاری وجود دارد که در بیشتر آنها آمده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از شهادت امام حسین علیه السّلام خبر داده بودند.

امام در برابر سپاه عراق‌

نخستین برخورد امام با سپاه عراق، برخورد با سپاه یک هزار نفری حرّ بن یزید ریاحی بود. در آن موقع، حرّ در حد یک فرمانده جزء، خود را کارگزار ابن زیاد می‌دانست و چندان در مسائل سیاسی قضیه دخالت نمی‌کرد. لذا وقتی امام حسین علیه السّلام به نماز ایستاد، حرّ همراه با سپاهیانش، با اعتقادی که به امام داشتند، بدو اقتدا کردند.

ارزیابی سفر به عراق‌

آیا ، سفر امام حسین علیه السّلام به عراق ،به مصلحت بود یا خیر؟؟؟!!!. در اینجا بر آنیم تا صرف نظر از بعد «غیبی» واقعه کربلا، ارزیابی سیاسی مختصری از سفر امام حسین علیه السّلام به عراق داشته باشیم.

حرکت امام به سمت عراق‌

نماینده رسمی امام، آمادگی مردم کوفه را تأیید کرده بود، و دیگر جای تأمل نبود. چرا که به طور مطمئن با توجه به نامه‌ها و نامه مسلم، شرایط برای قیام علیه بنی امیّه آماده شده بود. امام در رفتن تسریع کرد، به طوری که در هشتم ذیحجه، یعنی در بحبوحه مراسم حج، با تبدیل عمره تمتع به عمره مفرده عازم عراق گردید. لحظه‌ای تأخیر می‌توانست وضع عراق را دگرگون کند. اضافه بر این احتمال ترور امام در مکه وجود داشته و ماندن حضرت در مکه به هیچ صورتی مصلحت نبود.

مخالفت امام حسین علیه السّلام با خلافت یزید

پس از هلاکت معاویه در رجب سال شصت، یزید طبق برنامه ریزی قبلی به خلافت رسید.این خبر هنوز به مدینه نرسیده بود که یزید همه کوشش خود را صرف گرفتن بیعت از مخالفینی کرد که مخالفتشان می‌توانست شورشی علیه او برپا کند. یزید به ولید بن عتبة بن ابی سفیان، والی خود در مدینه، نوشت تا بسرعت از عبد الله بن زبیر و حسین بن علی بیعت بگیرد. مروان، ولید را نیز واداشت تا همان شب در پی آنها فرستاده و اگر بیعت نکردند، همان جا گردنشان را بزند، چرا که به نظر او گذشتن آن شب فرصتی بود تا آنها سر به مخالفت برداشته و مردم را به سوی خود دعوت کنند.

امام حسین علیه السّلام پیش از کربلا

آن حضرت در تمام مدت زندگی خود در کنار جدش رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله با آن حضرت مأنوس بوده و حتی در وقت نماز از آن حضرت جدا نمی‌شد. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله سخت به او و برادرش اظهار علاقه می کرد و با جملاتی که درباره آنها می فرمودند گوشه‌ای از فضایل آنها را برای اصحاب بازگو می کردند.

شهادت امام حسن علیه السّلام‌

از جنایات غیر قابل بخشایش معاویه، به شهادت رساندن امام حسن علیه السّلام ریحانه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله است. از نظر تاریخی کوچکترین تردیدی در آن وجود ندارد. معاویه با ترتیب دادن توطئه‌ای که اساس کارش بر همان پایه بود، امام را به دست همسرش جعده دختر اشعث بن قیس لعنت شده، به شهادت رساند. زمانی که در سال 63 هجری در واقعه حره مدینه غارت شد، خانه این زن ملعونه نیز به تاراج رفت. اما به پاس خوش خدمتی او در به شهادت رساندن شویش، اموالش را به او بازگرداند.

متن صلحنامه‌

در مورد موادی که در صلحنامه، بین امام حسن علیه السّلام و معاویه به امضا رسید، در مدارک تاریخی اتفاق نظر کاملی وجود ندارد. در اینجا نه تنها شایعات منتشره در آن ایام، بلکه غرض‌ورزیهای مورخین و راویان نیز اثر فراوانی در آشفتگیهای مربوط به نقل مواد صلحنامه گذاشته است.

امام حسین علیه السّلام و صلح‌

شماری از مورخان و محدثان کوشیده‌اند تا دو شخصیت متفاوت از این دو برادر به دست دهند. تبلور این گرایش نادرست، درباره عقیده آنها درباره مسأله صلح، بدین گونه است که گویی امام حسین علیه السّلام به صلح اعتقادی نداشته و در این باره به برادر خود اعتراض کرده است. مبنای این سخن نیز این است که امام حسین علیه السّلام طرفدار مشی پدر بوده در حالی که امام حسن علیه السّلام راه جنگ را نمی‌پسندیده است.

معاویه و درخواست صلح‌

نکته‌ای که در روشن کردن موضع امام اهمیت دارد آن است که امام حسن علیه السّلام در خواست صلح را مطرح نکرده است. این معاویه بود که می‌خواست بدون دردسر عراق را تصرف کند و لذا اصرار داشت تا امام را راضی به کناره‌گیری از حکومت کند.در برابر این نظر، برخی از منابع، به تبع شایعاتی که در همان زمان نشر می‌شده- و کسانی از راویان اخبار، آنها را به عنوان خبر تاریخی گزارش کرده‌اند،- چنین وانمود کرده‌اند که امام خود صلح را مطرح کرده و طبعا به آن تمایل داشته است.