عصمت در قرآن

بحث عصمت دراصول عقايد اسلامي از جايگاه ويژه اي برخوردار است، چون بدون آن نمي توان يك جهان بيني روشن و بدون نقص ارايه كرد. زيرا در جهان بيني از مبدأ و مقصد عالم و راهي كه براي رسيدن انسان به مقصد وجود دارد، بحث مي شود و بدون عصمت، هرگز راهي «تضمين شده» و مطمئن وجود نخواهد داشت، به اين ترتيب تمام اركان جهان بيني متزلزل خواهد بود. اين گونه است كه در مباحث اعتقادي و به ويژه در بحث راه شناسي و راهنما شناسي، عصمت وسائط و راهنمايان (انبيا، ائمه، فرشتگان) موقعيت خاصي پيدا مي كند.
قرآن كريم، اين موضوع را مورد عنايت قرار داده و گاهي به طور صريح و گاه ضمني و تلويحي مورد بحث قرار داده است. در مقال حاضر، ضمن توجه به تعريف موضوعات و عناوين، تلاش شده است كه در حد امكان به موضوع عصمت از منظر قرآن كريم نگريسته شود و از آنجا كه سنت، يعني سخنان پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) به منزله ي شرح و تفسير و تبيين كلام خدا مي باشد، در هر مبحث مواردي از احاديث نيز نقل شده است.
در سراسر نوشتار تصميم و تلاش بر اين بوده است كه بحث ها به شيوه ي كلامي مطرح شود، يعني در هر مورد از دلايل عقلي و نقلي براي اثبات مدعا بهره گرفته شود و سرانجام به شبهات مطروحه پاسخ داده شود.
در ضمن جهت رعايت اختصار و قرآني بودن مباحث، به برخي موضوعات و شبهات پرداخته نشده است.
گفتمان امامت پيرامون غديردركلام الهي (قسمت دوم)

اشاره:
“فَبَشِّرْ عِبَادِي * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ” متن ذيل دومين بخش از مناظره “حق شناس” (برادر شيعه) و “حق جو” (برادر اهل سنت) پيرامون ولايت اميرالمؤمنين(ع) و آيات مربوط به حماسه غدير خم است كه تقديم ميشود
حق شناس: اكنون دربارة آياتي ديگر به بحث و مناظره مينشينيم: “يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ”1 و “الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي و…”2 لطفاً تفسير آيات فوق را ارائه فرماييد. و شأن نزول آن را بيان داريد.
حقجو: “هان اي پيامبر! آنچه را كه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ كن- كه اگر نكني، تبليغ رسالت نكردهاي؟” يعني، شرط رسالت اين نيست كه در اين صورت كوتاهي نمايي! “… خدا تورا از (شرّ) مردمان حفظ ميكند… “.
به پيغمبر قوت قلب ميبخشد كه هيچ آسيبي متوجه او و نهضتش نخواهد شد، و مسلّماً، موضوع، محتاج جسارت عظيمي بوده كه شخصي از گوشة عربستان ـ پس از روشن ساختن موضع خود در برابر اهل كتاب داخلي ـ جهان اهل كتاب را اين چنين مخاطب قرار دهد. خصوصاً آن كه ميدانيم در آن دوران مسيحيان (روم شرقي) لشكري تدارك ديده و از ناحية “تبوك” قصد حمله داشتند. “…همانا خدا كافران را هدايت نخواهد كرد”.
يعني، نه تنها خداوند تو را ـ اي پيامبر!ـ از شرّ حملات آنها حفظ ميكند، بلكه معاندان راه حق (آنان كه اسماً اهل كتابند ولي چيزي جز كفر در دل ندارند) را نيز به هيچ راه صلاحي رهنمون نخواهد شد. سپس مجدداً تأكيد مي نمايد كه: “بگو: اهل كتاب! بر هيچ پايه (و ارزشي) نباشيد، مگر به تورات و انجيل ـ و آنچه از پروردگارتان به شما نازل شده عمل كنيد!”، اين اصرار عجيب كه افراد، مدعي هر اعتقادي كه هستند، به اعتقاد خود عمل كنند، از خصوصيات اسلام است و در هيچ مكتبي نيست. هرگز كمونيستها به سرمايهداران نميگويند، حال كه كمونيست نيستند، لاأقل اصول سرمايهداري خود را محترم شمريد! و غير مسلمانان، مسلمانان را تشويق نميكنند تا قرآن خود را محترم دارند، بلكه اصرار ميورزند، به هر وسيلة ممكن آنها را نسبت به كتابشان بدبين سازند! و…(آري) هر آنچه از پروردگارت بر تو نازل گشته، سركشي و عناد بسياري از ايشان را بيافزايد ـ و تو افسوس ستم پيشگان را مخور”.
آيه جنبة پيشبيني دارد، ميفرمايد، مسلماً چنين بيپروا با اهل كتاب سخن گفتن و روشن و صريح انحرافاتشان را تذكر دادن، بيعكسالعمل نيست و سركشي و عناد فراوان از آنها خواهي ديد! ولي ناراحت مباش و غممخور ـ كه چرا اين مردم سخن حق را نميشنوند!
متأسفانه آنچه كردار بشر را ميسازد، اكثراً، تفكر و انصاف نيست، بلكه تعصّب و عداوتي است كه بابستگيهاي مادي توأم گشته است. سعي اديان اين است كه روحية انصاف را در انسان تقويت كرده، نيروي انديشة او را از اسارت تعصب و عادات رها سازند. و هم اينجاست كه شيطان وارد شده، با طرح مسائل مادي و نفساني، انديشه را در حجاب نفس ميبرد. بنابراين غصه خوردن بر احوال كساني كه در حكومت نفس رفتهاند و نميخواهند هيچ منطقي را بپذيرند، خود آزاري بينتيجه است و خدا نميخواهد اوقات پيامبران و مؤمنان با چنين غمهايي پر شود.
ادعایی که درست انگاشتند نگاه و نقدی بر مسئله سهو النبی(ص)

حمد و سپاس بی کران ، خدایی را سزاست که آدمی را در برهوت جهل و بی خبری ، به خود وانگذاشت ، و برای راهنمایی وی در نشیب و فراز زندگی ، هدایت گرانی پاک و معصوم گماشت . و برترین درود و سلام الهی ، شایسته رهنمایان راهیافته ای است که با خلوص و امانت ، مسئولیت ابلاغ و تبیین پیام الهی را به عهده گرفته ، به لطف و تایید خداوندی نه در دریافت آن به خطا رفتند ، و نه هنگام ابلاغ آن ، افزایش و کاهشی پدید آوردند .
آدمی را یارای آن نیست که بدون بهره گیری از وحیی معصوم و بی خطا ، ره به سر منزل مقصود برد و طریق هدایت برگزیند . بنابراین ، هم چنان که بدون نبوت ، قافله بشریت به هدفی که از آفرینش او در نظر بوده است نمی رسد ، ابلاغ و تبیین احکام و مقررات الهی توسط رهنمایان غیر معصوم نیز ره به جایی نخواهد برد ، و بلکه خود موجب گمراهی خواهد شد . از این رو هیچ گاه در شرایع الهی مساله نبوت جدای از عصمت نبوده و دینداران نیز به برکت برخورداری از تعالیم پیامبران ، و درک فطری و عقلانی خویش ، نفی عصمت را به معنای انکار نبوت می شمرده اند . ( شریفی ، ص 20)
پاسخ گویی به شبهات مربوط به عصمت انبیاء ضرورت تحقیق در این زمینه را دوچندان نمود و در این تحقیق از گستره نامحدود عصمت انبیاء ، به بررسی عصمت از سهو و نسیان و به طور خاص عصمت پیامبر (ص) از سهو در عبادت ، اکتفا شده است .
ذکر این نکته ضروریست که منبع اصلی این پژوهش لوح فشرده معجم عقایدی می باشد .
عصمت پيامبر (ص) پيش از بعثت

بحثهايى عميق و گستردهاى كه پيرامون عصمت پيامبر (ص) پس از بعثت انجام گرفت، پيراستگى او را از خلاف و گناه كاملاً ثابت نمود.
گروهى از بدانديشان كه در صفحه زندگى پيامبر خاتم، نقطه سياهى نجستهاند، به فكر افتادهاند كه براى او پيش از بعثت نقطه ضعفى جستجو كنند تا شايد بتوانندعصمت او را در تمام دوران عمر متزلزل سازند.
و در اين مورد، آيات پنجگانهاى را دستاويز خود قرار داده و به مرام خود استدلال نمودهاند كه ما در اين جلد مجموع آيات مربوط به عصمت پيامبر را مورد بررسى قرار داديم، ولى شايسته است براى تكميل بحث اين پنج آيه را نيز كه همگى مربوط به زندگى وى پس از بعثت است مطرح نموده و مخالف را خلع سلاح كنيم اينك مجموع اين آيات به ترتيب مطرح مىگردند:
آيه يكم: «و وجدك ضالا فهدى» (الضحى – 6).
قرآن در سوره «الضحى» پيامبر (ص) را به عنوان يك فرد «ضال» معرفى مىكند و اين معرفى مربوط به دوران كودكى و جوانى او است، آنجا كه مىفرمايد:
«الم يجدك يتيماً فاوى و وجدك ضالا فهدى و وجدك عايلا فاغنى» (الضحى آيههاى 6 – 8): «آيا ترا يتيم نيافت و پناه داد وضال يافت و هدايت كرد تهى دست يافت و توانگر نمود.»
پيش داوران، لفظ «ضال» را به معنى گمراه در امور دينى تفسير كرده و آن را معادل «كفر»، «شرك»، و… مىدانند و مىگويند: پيامبر در مرحلهاى از عمر بر همين حالت بوده ولى در پرتو نعمت الهى، هدايت يافت و بر هدايت مردم گمارده شد.
رسول اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) اسوه قرآنی کرامت

حضرت محمد(ص) جلوه زیبای انسانیت و یگانه شجره ثمربخش «کرامت» است که در باغستان وجود به دست حق تعالی غرس شد تا پس از بعثت و پذیرش مقام خطیر رسالت، نه فقط مسلمانان که همه آدمیان را از اعماق چاه ظلمانی دنیا به سوی بهشت سرسبز ایمان فراخواند و به انوار مشکات الهی اش، کمال جویان سرای ملک را هدایتگر باشد؛ چرا که او رحمت برای جهانیان است: «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین»1. آری، او آمد که در سایه معرفت بخشی و ترویج خصایل والای انسانی، به همه بشر عزت و کرامت ببخشد. در این نوشتار، پس بیان مفهوم کرامت و توضیح اقسام آن، در صدد معرفی رسول خدا(ص) به عنوان الگو و اسوه قرآنی کرامت انسانی هستیم.
شخصیت عرفانی و اخلاقی پیامبر صلی الله علیه و آله

خداوند متعال که رحمت واسعهء او بر همهء موجودات سایه افکنده است، چنین مقرّر فرمود که مظهر تامّ اسماء و صفاتش را در میان اهل زمین بر انگیزد و همچنان که بر تمام اهل عالم(از ملائکه و آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست)منّت گذاشته و او را واسطهء رحمت تکوینی خویش قرار داده بود بار دیگر با رحمت خاصّ خویش او را واسطهء رحمت تشریعی خویش قرار داد تا آنهایی را که دوست دارند الهی باشند،مشمول این رحمت گرداند.
سيماي حضرت رسول(ص) در آيينه وحي

مولاي زمان مهتر صاحبدل امجد فخر دو جهان خواجه فرخ رخ اسعد
پيغمبر محمود ابوالقاسم احمد آن سيد مسعود و خداوند مؤيّد
اين بس كه خدا گويد: «ما كان محمد»1 وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلّد
تولد پربركت حضرت خاتم الانبياء صلياللهعليهوآله كه بنا به اعتقاد علماي اماميه در 17 ربيع الاول سال 570 ميلادي و مطابق با سال عام الفيل به وقوع پيوست، آغاز تولدي نوين و روز اعطاي مدال سعادت و رستگاري از سوي حضرت حق براي جامعه بشريت ميباشد.در آن روز نوزادي به اين عالم خاكي قدم نهاد كه بعد از چهل سال از سوي خداوند بعنوان آموزگار وحي و مربي برترين فرهنگ زيستن به اهل جهان معرفي گرديد. مقارن اين ولادت پر بركت در صحنه گيتي آثار شگفتانگيز و اسرارآميزي رخ داد كه هشداري براي حاكمان و زور مداران تاريخ به حساب آمد.
بصيرت پيامبر(ص) دركلام وحي

بصيرت و روشن بيني، نوعي علم و آگاهي خاص است كه ارتباط نزديك با ادراك حقايق از طريق دل و قلب دارد. از اين رو گاه از آن به روشن دلي نيز ياد مي شود. هر انساني به بصيرت دست نمي يابد و چنان كه قرآن بيان مي كند بيش تر مردم به هنگام مرگ و فرو افتادن لايه هاي ظاهري دنيا از پيش چشم دل است كه به بصيرت دست مي يابند كه اين بيش تري مردم نيز اصولا چشم دلشان به دوزخ و آتش سوزان آن روشن مي شود.بي گمان پيامبر اكرم(ص) به سبب برخورداري از تمامي اسماي الهي از جمله بصير و فعليت يابي همه كمالات وجودي دروي، مظهر تمام وكامل آنهاست.لذا مي توان گفت كه «خلق الله آدم علي صورته، خداوند آدم را بر صورت خويش آفريد» حضرت محمد(ص) همان صورت كمالي الهي است. بر اين اساس برخورداري وي از ضميري روشن و آگاه و بصيرتي تام وكامل، امري طبيعي است.
نويسنده دراين مطلب برآن است، اين وجه از وجوه كمالي و مظهريت اسماي الهي حضرت ختمي مرتبت را براساس آموزه هاي وحياني قرآن، تبيين نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
در پرتو قرآن به انتظار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

بيش از 120 آيه قرآن(1) براساس روايات معتبر به وجود نازنين حضرت امام مهدي عليهالسلام و ويژگيهاي آن شخصيت باعظمت و همچنين قيام و انقلاب جهاني آن حضرت، اشاره كرده است؛ و ما در اين مختصر برآنيم تا نمونهاي از آن آيات نوراني را همراه با ديدگاههاي معصومين عليهمالسلام به عاشقان حضرتش تقديم داريم.
تفسیر امام حسن علیه السلام از نگاه بزرگان

برجستهترین محققی که به شیوه و مضامین تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) انتقادهای مفصلی دارد، مرحوم محمد جواد بلاغی صاحب تفسیر آلاءالرحمن است. بر اساس بررسیهای وی این تفسیر به لحاظ روش تبیین مطالب، نگارش ادبی و سبک و سیاق روایتهای آن، ضعف و کاستیهای غیر قابل اغماضی دارد و از این جهت به کلام امام معصوم (علیه السلام) شباهتی ندارد و نمیتوان آن را به امام یازدهم منتسب کرد. مرحوم بلاغی برخی مباحث کتاب را ارزیابی و تناقض و آشفتگیهای کتاب را مشخص کرده است.1 عدهای نیز به سخنان بلاغی انتقاد کرده و گفتهاند که این لغزشها در عبارت راویان تفسیر است و نه متن روایات و با توجه به اینکه آنان عربزبان نبودهاند آشفتگیهای نقلهای آنان طبیعی به نظر میرسد. همچنین استنساخ متعدد از کتاب در قرون متوالی و اشتباه کاتبان و کمی سواد برخی محررّان، میتواند در متن و محتوای کلمات تغییرات آشکاری پدید آورد.2
تفسیر قرآن در کلام امام

قرآن کریم در اندیشه، گفتار و کردار پیامبر اعظم و اهل بیت او، تجسم و عینیت تمام یافته و سیره کریمانه و سخنان حکیمانه آنان، مستقیم یا غیر مستقیم، روشنگر کتاب الهی در ابعاد گوناگون آن است. یکی از رسالتهای مهم امامان معصوم، تبیین احکام و تفسیر قرآن بود. میراث قرآنی ارزشمندی که از حضرت امام هادی(ع) باقی مانده است، از ذخایر عظیم تفسیری معصومان(ع) است.
در این مقاله تفسیر برخی ایات را از منظر ایشان میآوریم. اما ابتدا به یکی از مباحث فکری و عقیدتی دوران امام هادی(ع) اشاره میکنیم. به گفته محققان، بحث در باب مخلوق بودن قرآن، از اواخر حکومت بنیامیه آغاز شد و نخستین بار، جعد بن درهم، معلم مروان بن محمد آخرین خلیفه اموی، این بحث را مطرح کرد. او این فکر را از ابان بن سمعان و ابان نیز از طالوت بن اعصم یهودی فرا گرفته بود.[1]. گروه معتزله نیز که در مسائل عقیدتی کندوکاو عقلی بیش از حدی میکردند و این بحث ر در صفات خدا مطرح ساخته بودند، با قدیم بودن قرآن که اشاعره و اهل حدیث از آن جانبداری میکردند، به مخالفت برخاستند.
در زمان امام هادی(ع) سختگیریها و اصرار معتزله بر روی مخلوق بودن قرآن، سبب نفرت مردم از آنان شد و متوکل عباسی خود جانب اهل حدیث (اشاعره) را گرفت و مسئله معروف به «محنة القرآن» را خاتمه داد، ولی بحث همچنان رونق داشت و تا مدتها در جامعه اسلامی مطرح بود.[2] امام هادی(ع) مصلحت را سکوت در برابر این بحث و جدال فکری دید و مسلمانان را از چنین مباحث بیهودهای برحذر داشت. ایشان در پاسخ یکی از شیعیان بغداد نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند ما و تو را از دچار شدن به این فتنه حفظ کند که در این صورت بزرگترین نعمت را بر ما ارزانی داشته است، و گر نه هلاکت و گمراهی است. به نظر ما بحث و جدال درباره قرآن ( که مخلوق است یا قدیم؟) بدعتی است که سؤال کننده و جواب دهنده در آن شریکاند؛ زیرا پرسش کننده دنبال چیزی است که سزاوار او نیست و پاسخ دهنده نیز بیجهت خود را به زحمت و مشقت میافکند که بیرون از توان او است. خالق، جز خدا نیست و به جز او همه مخلوقاند. قرآن نیز کلام خداست و از پیش خود اسمی برای آن قرار مده که از گمراهان خواهی گشت. خداوند ما و تو را از مصادیق سخن خود قرار دهد که میفرماید: متقیان کسانی هستند که در نهان از خدای خویش میترسند و از روز جزا بیمناکاند».[3]
اُمّى: درس ناخوانده و خط ننوشته

امّى به معناى نانويسا و ناخوانا،[1] منسوب به امّ (مادر) است؛ يعنى كسى كه نوشتن را فرا نگرفته و بر وضع تولد خويش باقى است.[2]
برخى آن را منسوب به امت به معناى عامّه دانسته اند، زيرا بيشتر مردم در زمان بعثت پيامبر و نزول قرآن نمى توانستند بنويسند[3] يا منسوب به امت و به معناى كسى است كه بر اصل خلقت امت كه خواندن و نوشتن نمى دانند، باقى بوده و خواندن و نوشتن را فرا نگرفته باشد.[4]
موسوم شدن پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به امّى نيز ازاين روست كه خواندن* و نوشتن را از كسى نياموخته بود.[5]امّى بودن پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) از نظر تاريخى روشن و قطعى است؛ تاريخ گواه است كه آن حضرت چه قبل و چه بعد از مبعوث شدن به رسالت نزد هيچ استادى خواندن و نوشتن* نياموخته بود، زيرا از يك سو بيشتر مردم سرزمين حجاز در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله)خواندن و نوشتن را نمى دانستند، و از سوى ديگر تعليم* و تعلّم* به صورت يك صنعت و حرفه در ميان آنان جايگاهى نداشته است، ازاين رو تنها شمار اندكى در ميان آنها (17 نفر) از اين هنر برخوردار بوده اند، بنابراين اگر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)در آن جامعه خواندن و نوشتن را از كسى آموخته بود يقيناً در ميان مردم شهرت مى يافت.[6]
افزون بر آن، با توجّه به وجود مخالفانى كه درصدد بودند تا هرگونه اتهامى را به آن حضرت وارد كنند، اگر چنين مسئله اى وجود داشت مخالفان از آن غافل نمى ماندند.[7]
حوادث تاريخى بيانگر آن است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) حتى در مدينه پس از مبعوث شدن به رسالت نيز نه نوشته اى را مى خواند و نه با دست خويش چيزى مى نگاشت و رخداد صلح حديبيه از معروف ترين اين حوادث است.[8]
قرآن كريم به امّى بودن پيامبر(صلى الله عليه وآله) افزون بر واژه «امّى»، در دو مورد (اعراف/7، 157 ـ 158) با عباراتى ديگر نيز اشاره كرده است؛ مانند: «ما كُنتَ تَتلوا مِن قَبلِهِ …» (عنكبوت/29، 48)، «ما كُنتَ تَدرى …» (شورى/42، 52)،[9] و نيز امّى بودن ديگران را به صورت جمع «اميّون» در يك آيه (بقره/2، 78) و «اميّيّن» در سه آيه مطرح كرده است. (آل عمران/3، 20، 75؛ جمعه/62 ، 2)
امام جواد علیه السلام پاسدار حریم وحی

حضرت امام محمدتقی علیهالسلام در دهم ماه رجب سال 195 .ق در مدینه منوّره چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت رضا علیهالسلام و مادر ارجمندش بانویی مصری تبار به نام سبیکه میباشد. ریحانه و خیزران از دیگر نامهای مادر امام جواد علیهالسلام است. حضرت رضا علیهالسلام در مورد منزلت فرزندش امام جواد علیهالسلام و مادر مکرمه آن حضرت، به یارانش فرمود: من دارای پسری شدهام که همچون موسی علیهالسلام شکافنده دریاها[ی علم [است و همانند عیسی علیهالسلام مادری قدسیه و پاکیزه دارد.(1)
چرا پيامبراعظم (ص) الگوي جهانيان است؟

بشر امروز نيازمند الگويي است كه او را از اين روزمرگي نجات دهد، الگويي كه او را فراتر از تفسير مادي حيات ببرد و اين الگو رفتار و كردار پيامبر خاتم حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) است. دانستن تاريخ دقيق ولادت و وفات آن حضرت، روزهاي زندگي، تعداد همسران يا فرزندان و جنگهاي حضرت و.. گرچه مفيد است اما آنچه امروز بدان نياز داريم دانستن اصول اخلاقي اوست. شناخت ماهيت حركت و دعوت او. رفتار و كردار پيامبر(ص) در همه جهات براي همگان الگو و اسوه كامل است. از رفتارهاي فردي اش: ادب ورزي، امانتداري، پوزش پذيري، حق گرايي، حياورزي، راستگويي، خوش خلقي، فروتني و… تا رفتارهاي اجتماعي اش: قانون مداري، گشاده دستي، گشاده رويي، مشورت پذيري، همزيستي با اقشار مختلف اجتماع و… از عبادتش با خدا تا رفتارش با طبيعت همه و همه الگو و سرمشق است كه براي رسيدن به سعادت دنيوي و اخروي مي توان به آن تمسك جست. قرآن پيامبر(ص) را اسوه و الگويي معرفي مي كند كه پيروي از او سعادت دنيا و آخرت را به همراه دارد كه براي رسيدن به اين سعادت بايد در همه زمينه ها او را الگو قرار داد. اسلام دين خاتم است كه سرانجام بر جهان حاكم خواهد شد.
پيامبر اعظم(ص) نيز آخرين فرستاده و رسول خداست كه براي هدايت بشر آمده است، لذا تنها پيامبر مسلمانان نبوده و نمي باشد بلكه پيامبر جهانيان است و رسالتش هدايت تمامي انسانهاست پس در حقيقت الگو و سرمشقي براي جهانيان مي باشد. مقاله حاضر كه از مركز فرهنگ و معارف اخذ گرديده درصدد تبيين اين موضوع است كه از نظر خوانندگان عزيز مي گذرد.