در محضر خورشيد درسهايي از تفسير سوره نور(3)

اين دو آيه آخرين بخش از مجموعه آيات شانزده گانه است كه به دنبال و در ارتباط جريان افك نازل شده است. جرياني كه از يك اتفاق ساده آغاز شد و به سرعت تبديل به يك شايعه عمومي و زمينه سوء استفاده منافقان و تلاش براي هتك حيثيت پيامبر اكرم(ص) و خانواده او گرديد. جرياني كه گروهي همداستان به هدف ضربه زدن به جايگاه والاي رسول خدا(ص) و خدشه دار ساختن شخصيت آن حضرت(ص) در گسترش آن تلاش كردند و جمعي از ساده دلان و كساني كه توجه به عمق جريان نداشتند، گرفتار اين دام گشتند و در گسترش و قوت گرفتن بيشتر اين شايعه شركت جستند. و ديديم كه آيات گذشته چگونه به افشاي اين جريان و نكوهش بانيان و تابعان آن پرداخت. دو آيه قبل كه در قسمت پيش گذشت، متضمن اين معنا بود كه آن دسته از كساني كه به زنان پاكدامن مسلمان نسبت ناروا مي دهند در دنيا و آخرت نفرين شده اند و مورد لعنت مي باشند و عذاب بزرگي در انتظار آنان است. عذاب در روزي كه زبان و دست و پاي آنان عليه آنان نسبت به رفتاري كه داشته اند گواهي خواهند داد. اينك، نخست در تكميل بيان وضعيت اينان در آخرت، اشاره به جزاي بي كم و كاست آنان مي كند، و آنگاه آخرين آيه اين مجموعه، به تفكيك ميان پاكان و ناپاكان و تناسب ميان هر گروه با دسته خود مي پردازد كه شرح آن خواهد آمد.

نقش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر غیبت

در انديشه شيعي، امامت از جايگاه بس والايي برخوردار است. امام به عنوان انسان كامل، در مقام خلافت اللهي قرار مي گيرد.
قرآن براي خليفه خداوند در زمين به عنوان جانشيني كه محل استقرارش زمين است، كار ويژه و نقش خاصي را بيان كرده است. از آن جايي كه همه موجودات هستي به انسان (آدم عليه السلام) به عنوان موجود كامل و برتر كه حامل همه اسماي الهي است، سجده كرده و او را به عنوان معلم (بقره آيه 34تا 30) برگزيده اند تا در نقش ربوبيت طولي، آنان را به كمال لايق ايشان برساند، خليفه خداوند، مي بايست همگان را تعليم و آموزش و پرورش دهد تا هر موجودي به كمال دست يابد. اين مسأله حتي نسبت به ابليس نيز صادق است. ابليس هرچند كه از پذيرش استادي و ربوبيت و خلافت انساني سرباز زد، ولي به طور تكويني نمي تواند خارج از دايره قدرت خليفه و انسان كامل قرار گيرد. او نيز در راستاي رسيدن به هر كمالي كه لايق اوست مي بايست از ربوبيت طولي انسان كامل بهره گيرد. سرباز زدن ابليس و تكبر و خودبزرگ بيني او (بقره آيه34) به بهانه اين كه خلقت او از ماده برتري به نام آتش است، (اعراف آيه 12و نيز سوره ص آيه76 سوره حجر آيه33) به اين معنا نيست كه ابليس از انسان كامل برتر است و در كمالات بر او مقدم مي باشد.
آن چه بر پايه آموزه هاي قرآني و روايي معتبر، مسلم است اينكه همه موجودات جهان به انسان كاملي نيازمند هستند كه به عنوان جانشين مي بايست به صورت جعل تكويني و تعليم و پرورش ربوبي طولي، آنان را به كمال برساند. اين، كار ويژه و نقش انسان كامل در هستي است. البته قرآن تأكيد دارد كه اين نقش را انسان كامل در زمين به عنوان محل استقرار و پايگاه به انجام مي رساند و زمين قرارگاه و پايگاهي است كه اين توان را به خليفه مي بخشد تا همگان از وي برخوردار گردند.(بقره آيه30)

در محضر خورشيد درسهايي از تفسير سوره نور(2)

اين چهارمين و آخرين بخش از مجموعه آياتي است كه به جوانب مختلف يك توطئه تاريخي، اجتماعي، كه دسته اي از مسلمانان در دام آن افتادند مي پردازد. توطئه اي كه از جانب برخي منافقان شكل گرفت و به سرعت با ساده لوحي و سهل انگاري جمع ديگري از مسلمانان گسترش يافت و تبديل به يك معضل در زندگي خانوادگي پيامبر اكرم(ص) و قهرا جايگاه اجتماعي آن بزرگوار شد. جريان «اِفك» و تهمت زدن به همسر پيامبر(ص) توسط برخي منافقان، نشان داد كه هنوز بعضي از مسلمانان در برخورد با مسايل و رخدادهاي اجتماعي، بويژه مسايل پراهميتي كه به رهبري جامعه اسلامي برمي گردد و داوري در باره آن، از حساسيت ويژه اي برخوردار است، رشد و بلوغ لازم را ندارند و به سادگي در دام دشمنان گرفتار مي آيند. افشاگري قرآن در اين خصوص و توجه دادن مسلمانان به اهميت موضوع و عظمت اين گناه و لزوم هشياري در مقابل جريانهاي مشابه و آنگاه تأكيد بر ضرورت جلوگيري از گسترش و آشكارسازي و عمومي كردن مفاسد و گناهان و پخش شايعات و حتي بازگو كردن منكرات، بخشي از نكاتي بود كه در سه قسمت گذشته اين مجموعه آيات، به آن پرداختيم. در اين قسمت به دو آيه باقي مانده مي پردازيم. بر اين اساس كه اين دو آيه نيز جزء آيات مربوط به جريان «افك» است و با آنها نازل گشته است، چنان كه مفسّرين اشاره كرده اند و شأن نزول آن نيز مؤيد آن است. و پر واضح است آيات و سوره هاي قرآن، هر چند به مناسبتهاي خاص نازل شده است و بسياري از آنها در پي مسايل اجتماعي موجود در زماني خاص، آمده است، ولي مفاد و محتواي آنها اختصاص به آن مورد خاص ندارد..

در محضر خورشيد درسهايي از تفسير سوره نور (1)

پنج آيه گذشته كه در دو قسمت پيشين به آن پرداختيم، بخشي از آياتي بود كه به يك جريان تاريخي، اجتماعي در خصوص توطئه‏اي كه منافقان براي مخدوش ساختن چهره مبارك پبامبر اكرم(ص) چيدند مي‏پردازد. جريان «افك» و تهمت زدن به يكي از همسران پيامبر(ص)، هر چند با دسيسه چند تن از منافقان شكل گرفت، اما آنچه آن را به شكل يك موضوع پيچيده درآورد ساده‏پنداري و سهل‏انگاري جمعي از مسلمانان در برخورد با اين جريان بود كه زمينه گسترش اين شايعه را فراهم كرد. برخي اين دسيسه را در باره عايشه، و برخي ديگر مربوط به ماريه قبطيه دانسته‏اند كه شرح آن گذشت. به هر حال اين گناه بزرگي بود كه برخي از مسلمانان مرتكب شدند و در مقابل اين توطئه، هشياري و رشد لازم را از خود نشان ندادند. توجه دادن مسلمانان به عظمت اين گناه و لزوم هشياري در مقابل جريانهاي مشابه، بخشي از يادآوريهاي قرآن در اين خصوص بود كه شرح آن را آورديم. آنچه اينك در سومين بخش از اين آيات مي‏خوانيد توبيخ مجددي است خطاب به آناني كه در دام توطئه افتادند و تأكيدي است بر دوري جستن از تكرار آن، و هشداري است به آنان كه خواهان گسترش فساد و فحشاء در جامعه اسلامي مي‏باشند.

امّ حبيبه: همسر پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم (امّ المؤمنين)

امِّ حبيبه، رَمْلَه (هند)[47] دختر ابوسفيان و از همسران پيامبر(صلى الله عليه وآله) است.[48] به نقلى وى 17 سال پيش از بعثت زاده شد[49]و در سالهاى نخست بعثت همراه شوهرش، عبيدالله بن جَحْش اسدى به اسلام گرويد. در سال پنجم بعثت، در هجرت دوم مسلمانان به حبشه شركت كرد.[50] همسرش در آنجا مرتد شد و به آيين مسيح درگذشت[51]؛ اما امّ حبيبه كه از او جدا شده بود همچنان بر اسلام خود ماند.[52]
نجاشى با دريافت نامه اى از پيامبر در سال ششم[53] يا هفتم هجرى،[54] امّ حبيبه را كه تحت سرپرستى او بود براى رسول خدا خواستگارى كرد و با مهريه فراوانى او را به عقد آن حضرت در آورد و براى او كابين بست.[55] در اينكه چه كسى عهده دار وكالت و اجراى عقد بود گزارشها متفاوت است. بنابه نوشته برخى از آنجا كه پدرش ابوسفيان* كافر بود نجاشىِ* مسلمان امّ حبيبه را به ازدواج پيامبر(صلى الله عليه وآله)درآورد[56]؛ اما قول مشهور حاكى از آن است كه يكى از نزديكان امّ حبيبه به نام خالد بن سعيد[57] يا عثمان بن عَفّان[58] عهده دار اين امر بوده است.
امّ حبيبه از ميان همسران پيامبر(صلى الله عليه وآله)، از لحاظ نسب از همه به آن حضرت نزديك تر و مهرش نيز بيشتر بوده است.[59] ايمان او به پيامبر تا بدانجا بود كه در سال هشتم هجرت وقتى پدرش ابوسفيان براى تجديد و تحكيم پيمان حديبيه به مدينه آمد بر او وارد شد و خواست بنشيند. وى پدر را فردى مشرك و ناپاك خواند و اجازه نداد بر روى فرش رسول خدا بنشيند.[60]
از زندگى امّ حبيبه پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) آگاهى چندانى وجود ندارد. بنا به گزارشى وى به هنگام محاصره عثمان در سال 35 هجرى در حالى كه بر مركب سوار بود به قصد ملاقات با او پيش آمد و چون از ملاقات وى جلوگيرى شد گفت: وصاياى بنى اميه به عثمان سپرده شده و او قصد دارد عثمان را به ياد آنها بيندازد؛ اما محاصره كنندگان گفته هاى وى را نپذيرفتند.[61] روايتى ديگر حاكى از آن است كه او به عثمان آب رسانيده و حتى بعضى قصد داشته اند عثمان را در هودج او از محاصره برهانند.[62] از نظر برخى وى پس از كشته شدن عثمان پيراهن آغشته به خون وى را همراه نعمان بن بشير نزد برادرش معاويه، به دمشق فرستاد.[63]
امّ حبيبه از راويان حديث پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود و افرادى چون برادرش معاويه، عُرْوَة بن زبير، دخترش حبيبه و ديگران از او روايت كرده اند.[64] سرانجام وى در سال 42[65] ،44[66] يا 59[67] هجرى در مدينه در گذشت، هر چند برخى از سفر او به دمشق ياد كرده و محل دفن او را نيز همانجا دانسته اند[68] چنان كه در گورستان باب الصغير قبرى به وى منسوب است.[69]

بر ساحل قرآن

در سيماى تابناك امام حسن عليه‏السلام مى‏توان نظاره‏گر ابعاد مختلف از جمله شخصيّت علمى و قرآنى حضرت بود؛ هرچند لحظات زندگى امام حسن عليه‏السلام آميخته و متبرك با قرآن كريم بود و امام به مقتضاى امامت (پاسدارى از انديشه‏ها و مرزهاى قرآنى) آگاه‏ترين، مأنوس‏ترين و عامل‏ترين فرد به كتاب الهى بود، اما به دليل رويكرد محققان به موضوعاتى خاص (به ويژه صلح با معاويه) چنين فرازهاى درخشانى از سيماى حضرت كمتر مورد عنايت قرار گرفته است. بدين‏جهت شايسته است گوشه‏هايى از زندگى قرآنى امام حسن مجتبى عليه‏السلام را به تماشا بنشينيم.1

بازتاب انوار وحى درگفتار پيشواى هشتم

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در ضمن سفارشات خويش براى امت اسلام از دو امانت گرانسنگ و ارزشمند ياد كرده و فرمود: «اِنّى تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْن كِتابَ اللّه‏ِ وَعِتْرَتى وَلَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْض؛(1) من در ميان شما دو امانت گرانسنگ مى‏گذارم، كتاب خدا و عترت من و آن دو هيچگاه از هم جدا نخواهند شد تا اينكه در حوض كوثر بر من وارد شوند».
طبق اين گفتار مهم رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، قرآن و عترت تا روز قيامت با هم بوده و تفكيك ناپذيرند. هر كس بخواهد به دامن قرآن پناه بَرَد، بدون در نظر گرفتن راهنمائيها و هدايتهاى اهل بيت عليهم‏السلام راه به جايى نخواهد بُرد، چرا كه آنان چراغهاى هدايت به سوى انوار معنوى قرآن هستند و لطائف و ظرائف و نكته‏هاى ناب قرآن، در نزد آن بزرگان است. در زيارت جامعه مى‏خوانيم: «السَّلامُ عَلى مَحالِّ مَعْرِفَةِ اللّه‏ِ وَمَساكِنِ بَرَكَةِ اللّه‏ِ وَمَعادِنِ حِكْمَةِ اللّه‏ِ وَحَفَظَةِ سِرِّ اللّه‏ِ وحَمَلَةِ كِتابِ اللّه‏ِ؛ سلام بر آنانكه [دلهايشان] محل معرفت خداست و مسكن بركات حق و معدن حكمت پروردگار، آنانكه پاسداران رازهاى الهى و حاملان كتاب خدا هستند». ابونواس شاعر در قصيده‏اى كه براى امام رضا عليه‏السلام قرائت كرد به اين حقيقت اشاره دارد:
مُطَهَّرُونَ نَقيّاتٌ ثيابُهُمُ ××× تَجْرى الصَّلوةُ عَلَيْهمْ اَيْنَما ذُكِرُوا
«آل پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دامنشان از هر گناه و آلودگى پاك و مطهر است و هرگاه نامى از آنان به ميان آيد، درود و سلام بر آنان فرستاده مى‏شود.»
فَاَنْتُمُ الْمَلاَءُ الاَْعْلى وَعِنْدَكُمُ ××× عِلْمُ الْكِتابِ وَماجاءَتْ بِهِ السُّوَرُ(2)
«شمائيد آن ملأ اعلى و نزد شماست علم كتاب و آنچه از سوره‏ها آمده است.»
بر اين اساس فهميدن كلام خدا و راز و رمز آيه‏هاى قرآن، بدون رهنمودهاى ائمه اطهار عليهم‏السلام كارى دشوار، بلكه ناممكن است. در اين راستا به سراغ رهنمودهاى حضرت رضا عليه‏السلام در زمينه آيات وحيانى كلام خدا رفته، بازتاب انوار درخشان وحى را در سيره و سخن آن حضرت به نظاره مى‏نشينيم.

بررسي ديدگاه مونتگمري وات پيرامون افسانه غرانيق

ویلیام مونتگمری وات، مستشرق مسیحی، از منظري صرفاً تاريخي و تحليلي به كند و كاو پیرامون شخصيت و سیره پيامبر(ص) و تاریخ صدر اسلام پرداخته و تحقيقات خود را بر پايه تحليل نقادانه منابع نخستين قرار داده است. آثار برجسته وي با عنوان‌های «محمّد در مكه»، «محمّد در مدينه» و «محمد پیامبر و سیاستمدار»، كوششي چشمگير در جهت بازسازي تصوير پيامبر(ص) در اذهان اروپا بوده است.‌ یکی از موضوعات مهمی که برخی مفسران و مورخان سست‌باور در حوادث تاریخ صدر اسلام و سیره پیامبر اکرم(ص) بدان پرداخته و مستشرقان به آن دامن زده اند، داستان ساختگی و افسانه جعلی و موهوم غرانیق یا داستان آیات شیطانی است. که در آثار مهم مونتگمری در حوزه های تاریخ اسلام، سیره نبوی و قرآن مطرح شده است. این نوشتار به بررسی و نقد دیدگاه وات پیرامون این افسانه ساختگی و موهوم می پردازد. مخدوش بودن سند روایات افسانه غرانیق، اختلاف در نقل روایات، عدم هماهنگی با سیاق آیات سوره نجم، تناقض با آیات دیگر قرآن، تنافی با مقام عصمت پیامبر(ص)، تناقض آشکار با سیره پیامبر(ص) و عدم انطباق داستان با موازین عقلی از مهم ترین دلایل قرآنی، روایی، عقلی و تاریخی ردّ این داستان برساخته و افسانه موهوم در این پژوهش است که مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

با امام كاظم علیه السلام در سايه قرآن

عالم بزرگوار شيخ مفيد(ره) مى‏نويسد: طبق ادله گذشته،آن حضرت دانشمندترين مردم زمانه بود و بيش از همه حافظ كتاب الهى وخوش‏ صداترين آنان در قرائت قرآن بود. هنگام قرائت، آهسته و حزن‏ آور مى‏ خواند ومى ‏گريست و شنوندگان هم گريه مى ‏كردند، اهل مدينه او را «زين المجتهدين‏»مى ‏ناميدند. (1)
در روايتى ديگر آمده است:(و كانت قراته حزنا) يعنى قرائت آن‏حضرت حزن ‏آوربود. (2) به ابرهه مسيحى فرمود: «با كتاب خودت چقدر آشنايى؟ پاسخ ‏داد: به متن و تاويل آن آگاهم، هشام مى‏گويد: حضرت كاظم(ع) شروع كرد به قرائت‏انجيل، آنگاه ابرهه گفت: «حضرت مسيح اين‏چنين مى‏خوانند و جز او هيچ كسى چنين‏نخوانده است و از پنجاه سال پيش تا كنون در جستجوى چنين شخصيتى بودم‏» و دراين هنگام، ابرهه به دست امام مسلمان شد. (3)

فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق علیه السلام

تمام فرقه‌های اسلامی اتفاق نظر دارند که امام صادق(ع) در بسیاری از علوم، از کلام و اعتقادات گرفته تا فقه و تفسیر و مسائل اخلاقی، پیشگام و پیشتاز بود؛ تا آنجا که چهار هزار نفر از خزائن علوم آن حضرت خوشه‌چینی کردند. شیخ مفید می گوید:
«راویان حدیث، اصحاب مورد اطمینان حضرت صادق(ع) را با همه اختلافاتی که داشتند، تا چهار هزار نفر شماره کرده‌اند».[1]
آنان هر چه از امام می‌شنیدند، طبق دستور خود حضرت آن را می‌نوشتند. رساله‌های متعدد و کتاب‌های بی‌شماری منسوب به آن حضرت و شاگردان او نقل شده است که تعدادشان بیش از چهارصد اثر است.[2]
آنچه پیش رو دارید، نمونه‌هایی از روایات تفسیری است که در مورد تفسیر و تأویل قرآن از آن حضرت به یادگار مانده است. امید که راهگشا و سازنده باشد.

فروغ قرآن در نگاه امام چهارم

چه خوش است صوت قرآن ×××ز تو دلربا شنيدن
به رخت نظاره كردن ×××سخن خدا شنيدن
قرآن نمونه كامل آميختگى اعجاز تكوين و تشريع است . كتابى است كه بشريت توان آوردن همانندى براى آن نداشته و دستورات و جامعيت آن، هر انديشمند حكيم را به خضوع و ستايش وامى‏دارد . هر قدر انسانها از صفاى روحى و طهارت معنوى بهره‏مند باشند، مى‏توانند جلوه‏هايى از جمال دلربايش را شهود كنند همان‏سان كه قرآن مى‏فرمايد: «لايمسه الا المطهرون‏» (1)
از آنجا كه خاندان عصمت و وحى برگزيدگانى هستند كه طبق آيه «تطهير» در اوج پاكى و قداست قرار گرفته و از هر گونه پليدى بدورند، تمام جانشان مستغرق در قرآن مجيد شده و شايسته‏ترين انسانهايى مى‏باشند كه تفسير روشن آيات الهى را فرا راه تشنگان حقيقت قرار مى‏دهند . يكى از اين منظومه نورانى، سجاد آل محمد زين العابدين عليه السلام است . در اين مقال، با نگاهى گذرا سخنان نورانى‏اش را درباره قرآن مى‏نگريم . بدان اميد كه جرعه نوش معارف قرآنى با جام عترت باشيم .

با امام حسين علیه السلام در سايه قرآن

يامبر اكرم(ص) فرمود: «من دو چيز گرانمايه در ميان شما به يادگار مي‏نهم: كتاب خدا و خاندانم. اين دو هرگز از يكديگر جدا نمي‏شوند تا آنكه در قيامت كنار حوض كوثر بر من وارد آيند.»1
اين حديث به حديث ثقلين معروف شد و تمام فرقه‏هاي مسلمين آن را در كتب معتبر خويش نقل كردند؛ اما به فرموده خميني كبير «خودخواهان و طاغوتيان قرآن كريم را وسيله‏اي ساختند براي تداوم بخشيدن به حكومتهاي غاصب و ضد قرآني خويش و مفسران حقيقي قرآن و آشنايان به حقايق آن را، كه سراسر قرآن را از پيامبر اكرم(ص) دريافت كرده بودند، با بهانه‏هاي گونه‏گون عقب زدند و با توطئه كثيف خود، در حقيقت قرآن را از صحنه خارج كردند.»2
ممكن است بپرسيد: آيا فهم قرآن تنها در توان معصومان (عليهم السلام) است و ديگر مردم حق ندارند، بدون مراجعه به روايات اهل بيت، از قرآن بهره گيرند؟
در پاسخ بايد گفت: ما مانند اخباري‏ها نيستيم كه فهم قرآن را يكسره مخصوص اهل بيت (عليهم السلام) بدانيم؛ بخشي از آيات محكمات و بينات ناميده مي‏شود و هر كس، به شرطي كه با زبان عربي و شأن نزولها و يك سلسله مباحث لازم ديگر به طور صحيح آشنايي كافي داشته باشد مي‏تواند از آن بهره گيرد؛ اما مي‏دانيم كه آيات قرآن دو دسته‏اند: محكمات و متشابهات3. براي فهم آيات متشابه جز تمسك به راسخان در علم اهل بيت (عليهم السلام) راهي نيست.
طبق تصريح شيعه و سني، قرآن كريم در موارد متعددي به مقام و موقعيت اهل بيت (عليهم السلام) و عصمت و طهارت و ولايت آنها اشاره كرده است. در اين فرصت، آن دسته از روايات سالار شهيدان حضرت ابي عبداللّه‏ الحسين(ع) در باره برخي از آيات قرآن كريم، كه در خصوص اهل بيت عصمت (عليهم السلام) وارد شده، مورد توجه قرار مي‏دهيم و جانهاي خود را با كلمات نوراني آن فاتح اقليم وجود جلايي ديگر مي‏بخشيم.
چه گويم در مقام آن دلارام زبان من زبون و خامه‏ام خام
بايد توجه داشت كه در برخي از روايات، آن حضرت تنها راوي حديث است كه از پيامبر اكرم(ص) يا اميرمؤمنان(ع) نقل مي‏كند؛ ولي ما تنها به رواياتي اشاره مي‏كنيم كه در آن امام(ع) خود سخني فرموده يا پرده از حقيقتي برداشته است. البته اين سخن با نقل مواردي كه آن حضرت از رسول اكرم يا اميرمؤمنان مطلبي پرسيده و سپس پرسش و پاسخ را باز گفته است، منافات ندارد؛ زيرا به هر حال خود حضرت در متن جريان حضور داشته است.
به هر ترتيب امام حسين(ع) در اين دسته از روايات به تبيين بطني از بطون قرآن پرداخته، از تأويل، تفسير يا شأن نزول آيات پرده برمي‏دارد و گاه براي بيان حقيقتي به آيه استدلال مي‏كند.

جايگاه حضرت فاطمه و مريم علیهم السلام آيات و روايات

خداوند متعال داراى تقدس اصيل و ذاتى است و برخى از اشخاص و اشياء به ميزان انتساب خاص به خداوند متعال و تجلى خداوند در آنها و تجلى خدايى آنها از قداست نسبى برخوردارند. از ميان مردان، پيامبر اكرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله و از ميان زنان، فاطمه زهرا عليهاالسلام داراى بالاترين تقدس بعد از خداوند متعال مى‏باشند. رفتار و گفتار رمزآلود پيامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نسبت به فاطمه زهرا عليهاالسلام و آيات قرآنى كه به كنايه از آن حضرت ياد كرده و يا در شأن ايشان نازل شده و كلمات معصومين عليهم‏السلام به روشنى تقدس بانوى اسلام را بيان مى‏كند. مقايسه ميان حضرت زهرا عليهاالسلام و حضرت مريم(س) نيز روشن مى‏نمايد كه اگر حضرت مريم(س) به خاطر صفاتى كه در قرآن آمده مقدس بود، فاطمه زهرا عليهاالسلام به طريق اولى مقدس‏تر است. قرآن نزديك به بيست ويژگى براى حضرت مريم بيان كرده و روايات اسلامى آنها را به نزديك چهل ويژگى رسانده است. در قرآن، روايات و تاريخ اسلامى همين چهل ويژگى در رتبه بالاتر و شدت بيشتر براى فاطمه عليهاالسلام ثبت شده است.
در مقاله حاضر، چهل ويژگى در حضرت مريم(س) طبق آيات و روايات اسلامى برشمرده شده و با بيان آيات و روايات و اقوال تاريخى نشان داده شده كه آن ويژگيها در حضرت فاطمه عليهاالسلام نيز وجود داشته‏است.
بدون ترديد هر گام در شناخت فاطمه زهرا عليهاالسلام گام ما را در تبعيت و الگوپذيرى از آن بانوى مقدس استوارتر مى‏سازد و خدمتى به اسلام و فاطمه زهرا عليهاالسلام مى‏باشد كه مزد آن تسهيل و تسريع در عبور از پل صراط است. متأسفانه صاحبان حقدها و كينه‏ها در صدر اسلام با انگيزه خنثى‏سازى مبارزات فاطمه زهرا عليهاالسلام در دفاع از رسالت پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و امامت حضرت على عليه‏السلام به قداست‏پوشى فاطمه زهرا عليهاالسلام دست زدند. آنان نه تنها قداست فاطمه عليهاالسلام را منتشر نكردند، بلكه كتمان هم كردند. آن كينه‏ها در بستر جهل و تعصب در عالم اسلام جارى شد و تقدس‏پوشى استمرار پيدا كرد و تا آنجا پيش رفت كه عقايد بدعت‏آميزى مانند شرك بودن زيارت قبور و احترام مؤمن بعد از مرگ وارد اسلام شد و بسيارى از آثار مقدس اسلامى در سرزمين اسلام از ميان رفت.
مخاطب اصلى مقاله حاضر، نخست آن دسته از مسلمانان است كه هنوز تقدس فاطمه زهرا عليهاالسلام را درك نكرده‏اند و ثانيا كسانى كه پس از درك قداست آن بانو، مطامع سياسى، جناحى يا هوس روشنفكرنمايى آنان باعث شده كه قداست آن بانو را فراموش كنند يا قداست حضرت زهرا عليهاالسلام را به پشت پرده تعدد قرائات دين برانند. ثالثا مقاله به كسانى نظر دارد كه تشنه آگاهى از جايگاه زن در آيين اسلام مى‏باشند.