روابط اهل سنت شبه قاره با شیعه در حوزه سیاست و اندیشه

شبه قاره هند یکی از قطب های جمعیتی و اندیشه ای جهان اسلام است. تنوع مذاهب مختلف فقهی و کلامی از ویژگی های دینی منطقه شبه قاره است؛ اما آن چه این منطقه به ویژه پاکستان را از سایر مناطق اسلامی جدا می کند، روش های خشونت آمیز و تکفیری مذاهب مختلف در برخورد با یکدیگر است. به همین سبب، این منطقه، هرچند جمعیت بسیاری از مسلمانان را در خود جای داده است، اما همواره یکی از نا امن  ترین و بی  ثبات ترین مناطق جهان اسلام شمرده می  شود. ریشه این نا آرامی ها و اختلافات نیز بیشتر مذهبی بوده است؛ جریان های افراطی و تند، به جای استدلال، حکمت و موعظه، به روش های خشونت  بار روی آورده  اند و در این میان، شاید شیعه، مهم ترین قربانی این خشونت  ها باشد.
تحقیق حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که در طول چند سدة اخیر، تعاملات اهل سنت شبه قاره با شیعیان، در دو حوزة سیاست ( حکومت) و اندیشه چگونه بوده است و آیا روش برخورد و تعامل تمامی مذاهب و جریان های فکری اهل سنت با شیعیان به یک گونه است؟
از این رو «تاریخ ورود اسلام به شبه قاره» به عنوان مقدمه در نظر گرفته شده است؛ سپس نوع روابط حکومت های مختلف در هند با شیعه و پس از آن، جریان ها و نحله های مختلف مذهبی اهل سنت شبه قاره و تعامل هریک با شیعیان، در حوزه اندیشه و عمل، مورد بررسی قرار گرفته است.[1]

فرايند آگاهی شيعيان از علم غیب امامان

این که محیط اجتماعی، حقایق معارف دینی را به تدریج درک می کند، امری روشن است؛ به تعبیر دیگر تلقی جامعه از دین، امری تاریخی است. این روند را در موضوعات مختلف می توان پی گیری کرد. نوشتة حاضر نشان می دهد که اطلاع از غیب در جامعة جاهلی، به ملائک یا جن منحصر بوده است؛ از این رو نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در آغاز دعوت با این پرسش مواجه می شدند که چرا مَلَک نیستند و یا متهم به جادوگری و کهانت می شدند؛ تا این که در اثر کثرت آیات و معجزات، نبوت ایشان پذیرفته شد و در نتیجه، آگاهی از غیب ـ در نظر جامعه ـ به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم منحصر شد. این زمینة تاریخی موجب شد امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در اخبارات غیبی خود، به ویژه در ایام خلافتشان، با اتهام های دعوی نبوت، علم غیب و کهانت مواجه شوند. این مشکل، در طول دوران امامت برقرار بود؛ اما در میان شیعه، تحقق بسیاری از پیش بینی های امیرالمؤمنین علیه السلام زمینه را آماده کرد تا شیعیان با مقولة امکان آگاهی از غیب ـ بدون کهانت و نبوت ـ آشنا شوند . ائمه علیهم السلام این موضوع را به تدریج به شیعیان آموزش دادند.[1]

وراثت اصطفائی مقامات الهی

یکی از دلایل عمدة حجیت اهل بیت علیهم السلام و ولایت آنان بر دین و امت، ارث بردن ایشان از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است؛ به طوری که اصل وراثتِ مقامات و مناصب الهی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، این ولایت را برای اهل بیت علیهم السلام اثبات می  کند.
در آیة شریفة «النَّبِيُّ أوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أنْفُسِهِمْ وَ أزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا اْلأرْحامِ بَعْضُهُمْ أوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُهاجِرينَ إلاّ أنْ تَفْعَلُوا إلى أوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفًا كانَ ذلكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُورًا»،[1] خداوند متعال ضمن اشاره به ولایت عامة پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر امت، این نکته را بیان می دارد که اولوا الارحام از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در دستیابی به این مقام و منصب (ولایت بر امت) نسبت به مؤمنین ـ خواه از مهاجرین و خواه از انصار ـ اولویت دارند.[2]
نکته  ای که باید به آن توجه نمود این است که اهل بیت علیهم السلام ـ غیر از مقام نبوت و رسالت ـ وارث همة مقامات الهی، غیبی، اعطایی و لدنی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هستند و این مسئله، منافاتی با وراثت اموال که از مفهوم لفظ وراثت برداشت می  شود ندارد.
در مصادیق آن چه که انبیا به ارث می  گذارند بین اهل سنت و امامیه اختلاف زیادی وجود دارد؛ چنان که برخی آن را فقط در علم و نبوت خلاصه کرده  اند و برخی نیز میراث پیامبران را همانند میراث سایر مردم ـ یعنی هر آن چه که از مورّث به وارث منتقل می  شود اعم از اموال و حقوق قابل انتقال ـ پنداشته  اند. اما قول صحیح آن است که ارث را شامل تمامی موارد فوق بدانیم؛ طوری که هم مقامات معنوی را دربرگیرد ـ مثل علم و نبوت ـ هم شئون مالی را و هیچ دلیلی که ارث را مخصوص یکی از این دو دسته بدانیم وجود ندارد.
در این نوشتار، ابتدا اقوال فریقین را در این باب ذکر می کنیم و سپس با استفاده از آیات قرآن، نظریة امامیه را در مسألة وراثت انبیا به اثبات می  رسانیم.

جریان جهانی منجی گرایی

سلسله نشست های فیض غائب با سخنرانی حجت الاسلام اباذری در تاریخ 20 / اردیبهشت / 1396 در مسجد جامع ازگل برگزار گردید که مشروح آن تقدیم میگردد.

نگاهي به مراسم عزاداري دهه محرم در لاهيجان

پس از واقعه کربلا، ماه محرم در گستره سرزمين ايران، جايگاه خاصي يافت. تفرق فرهنگي بر بستر تنوع اقوام در ايران، موجد تفاوت هاي کيفي در برگزاري مراسم عزاداري اين ماه است. با توجه به پيشينه تاريخي لاهيجان، اين شهر نيز داراي آدابي ويژه براي برگزاري اين آيين ها در ماه محرم است که توجه به جايگاه مقابر در محدوده مرکزي شهرکنوني، بر اهميت موضوع افزوده است. از اين رو، مردم اين خطه، در زنده نگه داشتن اين جايگاه، به ويژه در روزهايي محدود از سال و تحت عنوان عزاداري ماه محرم، اهتمام وافر دارند. از جمله اين مراسم، عزاداري کرب داران حسيني، معروف به «کرب زني» است. تلاش نگارندگان اين مقاله در زمينه ثبت چرايي و چگونگي برپايي اين مراسم، با توجه به منحصر به فرد بودن آن است؛ زيرا سرعت تغييرات، موجب تحول در نحوه برگزاري مراسم و در نتيجه، مفقود شدن اشکال اوليه اين آيين ها مي گردد. در اين ميان، ريشه هاي برخي از اين رسوم نيز بررسي شده است. روش تحقيق به صورت «توصيفي ـ تحليلي» در کنار برداشت ميداني بوده است.

ژئوپليتيک شيعه و قلمروخواهي ايران در شرق مديترانه

هر کشوري بر اساس برخورداري از سطوح قدرت، به گسترش حوزه نفوذ و افزايش نقش در منطقه يا مناطق پيرامون خود علاقه دارد.
يکي از حوزه هاي ژئوپليتيک حساس پيرامون ايران، شرق مديترانه است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و تحول در ساختار ژئوپليتيکي خاورميانه، ايران نقش محوري در گستره جغرافيايي شيعيان يافت و سرزمين هاي شيعه نشين شرق مديترانه از اهميت استراتژيک برخوردار گرديد که همين مي تواند در زمينه قلمروخواهي و گسترش علايق منطقه اي جمهوري اسلامي ايران ايفاي نقش کند.
در اين پژوهش، که از نوع «توصيفي ـ تحليلي» است سعي شده با استفاده از مطالعات کتابخانه اي، به اين پرسش پاسخ داده شود که با توجه به اهميت حوزه شرق مديترانه در محدوده ژئوپليتيک شيعه، تدوين يک الگوي راهبردي به منظور ترسيم يک قلمرو فضايي خارج از مرزهاي جغرافيايي ايران، چه مولفه ها و الزاماتي دارد؟
نتايج حاصل از اين تحقيق، نشان مي دهد که ايران با بهره مندي از موقعيت کانوني در محدوده ژئوپليتيکي شيعه و نقش موثر در تحولات منطقه، سعي در گسترش حوزه نفوذ و قلمروخواهي در شرق مديترانه دارد و اين نقطه از خاورميانه به لحاظ حضور جمعيت قابل توجهي از شيعيان، که در همجواري با رژيم صهيونيستي واقع شده، بستر لازم براي حضور و قلمروسازي ايران را دارا بوده و در راهبرد منطقه اي ايران از جايگاه مهمي برخوردار است.

بازيابي الزامات و کارکردهاي نهاد شاهي در عصر عضدالدوله

ورود اسلام به ايران بسياري از مباني نظري ايرانيان را در حوزه انديشه با چالش جدي مواجه ساخت؛ ازجمله نهاد شاهي و بايسته هاي آن به عنوان يکي از محورهاي اساسي انديشه سياسي ايرانشهري در تقابل با نظام فکري جديد فهميده شد. با شروع عصر انحطاط خلافت عباسي و تشکيل حکومت هاي ايراني، تلاش هايي در جهت بازيابي برخي از مولفه هاي انديشه سياسي ايرانشهري صورت پذيرفت. توفيق يا عدم توفيق در نيل به اين مقصود، بسته به عوامل گوناگون، متفاوت بوده است. آل بويه به سبب پشتوانه فکري، در احياي سنت هاي ايران عصر ساساني توفيق بيشتري يافتند. از اين رو، مقوله موضوع بحث در عصر عضدالدوله به عنوان بزرگ ترين و مقتدرترين پادشاه بويهي به منظور سنجش ميزان توانايي وي در حصول اين مقصود، بررسي شده است. يافته هاي اين پژوهش نشان مي دهد که عضدالدوله آگاهانه درصدد کسب جايگاه و مقام شاهنشاهان فرهمند ساساني با همان الزامات و کارکردها بوده است. البته وي به عنوان يک فرمانرواي مسلمان شيعه معتقد، با درک شرايط جامعه عصر خود، به دنبال ايجاد تلفيقي از الگوهاي ايراني ـ اسلامي با گرايش شيعي بود و در اين مسير، بيشترين کام يابي را داشت.

ظرفيت راهبردي فقه سياسي شيعه در توليد اعتماد سياسي

«اعتماد سياسي» به رابطه دولت و مردم مي پردازد. در ايران، اعتماد سياسي از اوايل انقلاب تاکنون سير نزولي داشته است. اين مقاله معتقد است: در فقه سياسي، قواعدي وجود دارد که مي توان از دل آن ها راه کارهايي را براي افزايش اعتماد سياسي استخراج کرد که عبارتند از: مساوات، شورا، عدالت، حفظ نظام، تاليف قلوب، تعاون، وفاي به عقود، احسان و درء. عوامل موثر بر افزايش اعتماد سياسي به دو دسته «اعتماد مرتبط با دولت» و «اعتماد مرتبط با مردم و جامعه» تقسيم مي شود. در دسته اول، راهبردهايي ارائه شده که مخاطب آن نظام سياسي و مسوولان آن است که عبارتند از: ارتباط مسوولان با مردم، ارائه خدمات رفاهي، تخفيف مشقات زندگي مردم، وادار نکردن مردم به آنچه بر عهده آنان نيست، پرهيز از وعده هاي دروغين به مردم، برطرف کردن سوء ظن مردم نسبت به عملکرد حاکمان، استقرار عدالت در ميان مردم و شايسته سالاري. در بخش اعتماد سياسي شهروندان، دو دسته راهبرد ايجابي و سلبي پيشنهاد شده که راهبردهاي ايجابي عبارتند از: امر به معروف و نهي از منکر، برادري، امانت داري و وفاي به عهد. راهبردهاي سلبي هم عبارتند از: پرهيز از دروغ، کينه ورزي، نيرنگ، سخن چيني، غيبت، و غش با مسلمانان.

پردازش تحليلي اصل امامت در اشعار ابن هاني شاعر شيعه اندلس

پژوهش حاضر تحليل اشعار ابن هاني اندلسي از منظر ديني و عقيدتي است. ابن هاني، شاعر شيعه مذهب اندلس، زبان شعرش را در راه عقيده و مذهب خود به کار بست و از آن به عنوان ابزاري براي بيان عقايد مذهبي خود استفاده کرد. پژوهش حاضر نشان مي دهد که امامت رکن اصلي اصول عقيدتي تشيع است و ابن هاني در بخش مدحي قصايد خود، به ذکر و تبين آن مي پردازد. ارکان اصلي مطرح در باب امامت به اين شکل قابل ترسيم است: 1. ضرورت شناخت امام؛ 2. علم به عالم غيب؛ 3. شفاعت امام؛ 4. رهبري جامعه؛ 5. عدالت امام؛ 6. ذات روحاني و فضايل ائمه اطهار (ع)؛ 7. حقانيت ائمه معصوم (ع) و تاييد آن ها در قرآن و ديگر کتب آسماني؛ 8. ضرورت وجود امامان (ع)؛ 9. علم به تاويل آيات قرآني.
نگارنده از روش «توصيفي و تحليلي» براي تبيين ديدگاه اين شاعر در خصوص اصل امامت و اصول عقيدتي مربوط به آن استفاده کرده است.

امالي نويسي در تاريخ حديث شيعه

پژوهش حاضر کوشيده است سير نگارش امالي در حديث شيعه را بررسي کند. سابقه امالي نويسي در حديث شيعه، به عصر رسول خدا (ص) مي رسد، به گونه اي که اولين امالي در زمان حيات ايشان و به املاي آن حضرت و خط حضرت علي (ع) سامان يافت. در دوران حضور امامان معصوم (ع) شاهد پديد آمدن اين قبيل آثار هستيم که «امالي» هشام بن حکم، «امالي» نوبختي، و «امالي» ابوبکر بن عياش از آن جمله اند. پس از اين دوران، يعني عصر غيبت، نيز تعداد قابل توجهي از محدثان به امالي نويسي همت گماشته و آثار فاخري از خود برجاي نهاده اند. «امالي» شيخ مفيد، «امالي» شيخ طوسي، «امالي» شيخ صدوق، «امالي» ابوالمفضل شيباني و «امالي» ناصر کبير از مهمترين اين کتاب ها به شمار مي روند.

پراکنش علما در سده دوازدهم

با سقوط حکومت صفوي (1135 ق) ساختار سياسي و ديني ضعيف شد. حکومت افغان ها (1135-1145 ق) به جنگ و گريزي ده ساله ختم گرديد و شيوه کشورداري نادر شاه (1148-1160 ق) هم به سبب تعارضات پي در پي، صرف لشکرکشي هاي متعدد داخلي و خارجي شد. اين جنگ ها و نبود امنيت اجتماعي و فشار روزافزون بر مردم موجب مهاجرت تعداد فراواني از ايران گرديد. حاکميت سياسي و آرامش کوتاه مدت دوره زنديه (1163-1209 ق) هم محدود به بخش هايي از ايران بود. بر اثر اين تحولات، ساختار دين هم به ضعف گراييد؛ زيرا علاوه بر افغان هاي سني، نادر با ابزار سياست با دين مواجه شد و با بي اهميتي به علما، آنان را به حاشيه راند. خاندان زند هم با وجود احترام به علما، درصدد احياي جايگاه سابق آن ها در دوره صفويه برنيامدند. در نتيجه اين بحران و نبود قرابت ميان علما با حکمرانان، عده اي از علما ناچار به مهاجرت شدند. پراکنش علما موضوع اين بررسي است. بنابراين، به لحاظ جغرافيايي و با فرض سه جريان، يعني عزلت در شهرها و مهاجرت به روستاها، مهاجرت به نجف، و مهاجرت به هند، انگيزه ها و نتايج آن بررسي و تبيين مي شود. روش تحقيق «کتاب خانه اي» است و اين مقاله به شيوه «توصيفي ـ تحليلي» موضوع را بررسي مي کند.

عوامل موثر در رونق و رسميت يافتن تشيع در ري از امارت ابوالحسن مادراني تا پايان حکومت آل بويه

روند گسترش تشيع در ري در دو مرحله صورت گرفت: يکي دوره آشنايي مردم ري با مذهب تشيع، و ديگري دوره رسميت يافتن اين مذهب در ري. نوشتار حاضر دو عامل مهم سياسي و اجتماعي را، که در رونق و رسميت يافتن مذهب تشيع در ري موثر واقع شد، بررسي مي کند. حکومت به عنوان يک عامل «سياسي» مهم به حمايت از اين مذهب پرداخت که بازه زماني آن با امارت ابوالحسن مادراني و حمايت هاي وي از شيعيان و ترويج مذهب تشيع آغاز شد و با حکومت شاخه اي از بويهيان در ري رنگ بيشتري به خود گرفت. در اين دوره، شيعيان وارد عرصه هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي شدند و زير لواي حمايت هاي حکومت، به برگزاري مجالس علمي، مناظره هاي کلامي، نگارش کتاب و احياي شعائر شيعي هچون منقبت خواني و ايجاد تحول در منصب «نقابت»، به ترويج اين مذهب پرداختند. عامل دوم (اجتماعي) نقش خود شيعيان (به ويژه امامي مذهبان)، سياست هاي رفتاري و نحوه تعاملاتشان با ساير گروه ها و مذاهب ساکن ري است که خود رمز ماندگاري آن ها در صحنه اجتماعي ري است.

مشاغل و مناصب شيعيان در قرن هاي سوم تا ششم هجري قمري

تاريخ اجتماعي به عنوان گرايشي نو در بررسي تاريخ جوامع گذشته، تلاش مي کند تا به زندگي روزانه مردم عادي توج‍‍‍‍‍ه کند. در اين مطالعات مولفه «مشاغل» به عنوان رکن اصلي حيات اجتماعي و اقتصادي، از اهميت خاصي، برخوردار است.
اين نوشتار ضمن بررسي اين مقوله از تاريخ اجتماعي شيعيان، به عنوان بخش مهمي از جامعه اسلامي ايران و عراق در قرن هاي سوم تا ششم هجري، به دنبال نشان دادن همساني اين گروه با ساير مسلمانان در مشاغل گوناگون و مشارکت در رونق و شکوفايي اقتصادي جهان اسلام و همچنين معرفي مناصب ويژه شيعيان در اين دوره است.