راه سعادت بسته نيست

گفته مى شود كه پيغمبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ رحلت كرده، امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ـ هم غايب است و كسى به آن حضرت دسترسى ندارد كه به فرياد او برسد. بنابراين، ما مستضعف و محروم از سعادت و بيچاره  ايم. آيا اين گونه است؟ خير اين گونه نيست؛ زيرا عقل و شرع […]

انسان اگر حرف شنو باشد…

آقايى مى  گفت: وارد شهرى شدم و ديدم صداى ساز و آواز بلند است و اهل شهر به فساد اخلاقى گرفتارند. از راه دليل و برهان و منطق براى مردم آن  جا كم كم ثابت كردم كه اين گونه كارها زيانبار و حرام و باطل است. همه منقلب شدند و آلات(ابزارها) لهو را شكستند و […]

چرا نزد عالِم نمى رويم

از همان روز اوّل كه انسان پا روى زمين گذاشت، ميان انسان  ها جنگ بر پا شد و آقا زاده قابيل، آقا زاده هابيل را كشت. آقاى قابيل، آخر از پدر خود كه طبيب بود، مى  پرسيدى: حالا كه قربانى من قبول نشد و قربانى هابيل پذيرفته شد، آيا راهى براى سعادت من وجود دارد، […]

قطعا يك طرف از حدّ انسانيت پايين تر آمده است!

« ناطق » كه فصل انسان از ساير حيوانات است، به معناى زبان فهم است، نه نطق به معناى لقلقه  ى زبان، زيرا طوطى هم لقلقه ى زبان دارد. و زبان فهم، يعنى فهم تصديقى و تصوّرىِ طرف مقابل. هر كس هم كه نمى فهمد از كسانى كه مى فهمند بايد ياد بگيرد. اگر اين حدّ و […]

نهى از منكر بعضى عفو و صفح است!

چه  قدر مردم مختلفند، بعضى ها اگر به ناحقّ دل كسى را برنجانند، شب شايد خوابشان نبرد. اشخاصى نيز با اين كه مورد تجاوز بودند، حليم بودند و عفو و صفح و چشم پوشى داشتند! در هر حال، نبايد ولو با نگاه تند و اِخافه( ترساندن.) دل افراد بى گناه را برنجانيم و ايذا كنيم. […]

چه مى  شد اگر روابط ما با آقا امام زمان ـ عليه  السّلام ـ محفوظ مى  ماند؟

اگر بدانيم در محضر « عَيْنُ اللّه النّاظِرَة » درباره ى اين كه ائمّه معصومين ـ عليهم السّلام ـ عين اللّه الناظرة هستند، ر.ك: بحار الانوار، ج 26، ص 24؛ توحيد صدوق، ص 167؛ معانى الاخبار، ص 16. هستيم، آيا روى آن را داريم كه براى زيارت حضرت غائب ـ عليه السّلام ـ اجازه بخواهيم، با اين […]

راه نجات، فرار الى اللّه  است

آيا حالا كه دانسته  ايم به واسطه  ى ترك واجب و فعل حرام و مراعات نكردن حلال و حرام و دستورهاى الهى به چنگال گرگ ها گرفتار آمده ايم، باز هم نبايد بدانيم چه كار كنيم؟! راه نجات، فرار و بازگشت الى اللّه :«فَفِرُّوآاْ إِلَى اللَّهِ» (سوره ى ذاريات، آيه ى 50.) و گريختن به سوى اولياى او […]

در نزد اولياى دين روى سفيد نداريم!

گويا كفّار ما را از انبيا و ائمه ـ عليهم السّلام ـ و علما ترسانده  اند كه مبادا آنها دنياى ما را از بين ببرند، غافل از اين كه آنها استاد كار و خبير و دانا هستند و اين كفّارند كه مانع دنيا و آخرت ما شده اند. از پيشِ خود گفتيم: اين واجب نيست و […]

در انجيل تحريف شده،بالاترين مظاهر بندگى، بدعت محسوب شده است

در انجيل تحريف شده آمده است كه حضرت مسيح ـ عليه  السّلام ـ فرمود: « أَمَّا السُّجُودُ فِى الْكَنائِسِ فَمِنَ الْبِدَعِ. » سجده كردن در كليساها، بدعت است. آيا اگر شيطان بخواهد كسى را لگام و افسار بزند، بهتر از اين مى شود؟ بالاترين مظاهر عبادت، بدعت و حرام محسوب مى شود، و از انجام بالاترين […]

پا جاى پاى معصومين ـ عليهم  السّلام ـ بگذاريد

بزرگانى بودند كه هر كدام را مى  ديدى خيال مى  كردى كه در تبحّر و احاطه ى علمى، در عالَم فقط همين يك فرد وجود دارد؛ ولى عدّه  اى هم هستند كه در وقت اضطرار يك راست به سوى دربار مى روند و دربارى مى شوند و هيچ فاصله اى براى خود نمى بينند. البتّه ما […]

بعد از نيم يا سه ربع ساعت مى  ميرم!

كاتبى كاغذ نويس گفت: نيم يا سه ربع ساعت ديگر مى خواهم بميرم. گفتند: تو كه سالم هستى. گفت: كار به اين حرف  ها نداشته باشيد. سرانجام همان طور كه گفته بود، شد و بعد از نيم يا سه ربع ساعت، خميازه اى كشيد و خوابيد و به رحمت خدا رفت.بنده از دو سه نفر از […]

ما هر شب مى  ميريم

شخصى به نزد دخترش رفت تا دو سه شب پيش او بماند، همان جا سكته كرد، چه  قدر مرگ به انسان نزديك است.ما هر وقت مى خواهيم ذكر مرگ كنيم، خود را در فاصله ى صد و بيست سال از آن مى بينيم و آن  گاه آن را ذكر مى كنيم. با آن كه خداوند سبحان مى فرمايد: «اللّه […]

بايد باب توجيه خطا و اشتباه را به روى خود ببنديم

خوشا به حال كسى كه خطاى خود را ببيند و به عيب خود توجّه داشته باشد و عيوب ديگران را نديده بگيرد و خود را كامل و بى نقص نبيند، بلكه در موارد خطا و اشتباه خود را خطاكار ببيند. ما بايد باب توجيهِ خطا و اشتباه را به روى خود ببنديم، و براى هر […]

ماجراى اصمعى و زن جوان

اصمعى(وزير هارون.) مى گويد: در بيابانى خيمه اى ديدم، با خود گفتم به آنجا بروم، رفتم و ديدم زن جوان و با جمالى در درون خيمه است، تا چشم آن زن به من افتاد، گفت: بفرماييد. داخل شدم و گفتم: تشنه ام آبى بده، ديدم رنگش تغيير كرد. با من حرف نزد و به من آب نداد ولى […]