التزام به دعاهاى وارده از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ مجالست و مؤانست با خود آنهاست

التزام به سنخ دعاهاى اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ اوّلين مرتبه اش، مجالست و موءانست با آن هاست. واى بر حال ما اگر اين حرف ها را تمسخر كنيم. دعاهاى مأثوره براى اثبات صدق گفتار و حقّانيت مسلك آنها كافى است. كلمات آنها « دوُنَ كَلامِ الْخالِقِ وَ فَوْقَ كَلامِ الْمَخْلُوقِ »؛ (پايين تر از كلام […]
صراط مستقيم دو صراط است…

انسان بايد در دنيا سعى كند كه همه ى حركت ها، افعال و اقوالش بر صراط مستقيم باشد و از آن انحراف پيدا نكند. بر صراط مستقيم بودن يعنى نبى ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ يا وصى ـ عليه السّلام ـ را پيش روى خود قرار دهيم و پيرو آن ها باشيم. صراط مستقيم دو […]
آيا با معاويه كه هجده ماه با على ـ عليه السّلام ـ جنگيد مى شد مخالفت كرد؟!

عامّه مى گويند: اولى الأمر در آيه ى شريفه ى «أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الاْءَمْرِ مِنكُمْ»(سوره ى نساء، آيه ى 59.)؛ (از خدا و رسول و صاحبان امر خود اطاعت كنيد.) كه اطاعتشان واجب و مخالفت با آن ها حرام است، تمام امرا را شامل مى شود، منتهى اگر معصيت كردند، حكم عوض مى […]
الدّينُ هُوَ التَّرْجيحُ عِنْدَ الدَّوَرَانِ

يا بايد به تكاليف و وظايف عالم باشيم و يا متعلّم و يا محتاط، « هَل الدّينُ إِلاَّ التَّرجيحُ عِنْدَ الدَّوَرانِ؟! »؛ (آيا دين جز ترجيح [آخرت بر دنيا و يا رضاى خدا بر هواى نفس و شيطان[ هنگام دوران امر [بين آن دو] است؟!) ديندارى انسان وقتى معلوم مى شود كه بر سر دو راهى […]
نقش عقل در اثبات اصول و فروع و…

با نور عقل مى توان فروع و اصول دين را اثبات نمود. كسانى كه با قواعد و استدلالات عقلى مخالفند از بى دينى ترويج مى كنند؛ زيرا: « لا دينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ. »(مستدرك الوسائل، ج 11، ص 208 و 209؛ بحار الانوار، ج 1، ص 94؛ ج 74، ص 160؛ غررالحكم، ص 55.) […]
از شاگردم بيشتر استفاده نمودم

مرحوم آقا ضيا عراقى(استاد فقها و مجتهدان در علم اصول، ضياء الدين على بن محمد كبير صاحب مقالات الاصول و تأليفات ديگر.) 27 سال در درس مرحوم آخوند(صاحب كفايه.) شركت مى كرد. مى فرمود: يك هفته مى گذشت و من يك نكته از نكات استادانه از ايشان استفاده مى كردم. شهيد اوّل ـ رحمه اللّه ـ شاگرد فخرالمحقّقين(فقيه […]
اين تعقيب نماز بود؟!

در صف نماز ملاّ فتح على ـ رحمه اللّه ـ در مسيّب سخن از ماست خوب به ميان آمد، شيخ ـ رحمه اللّه ـ متوجّه شدند و برگشتند و فرمودند: اين تعقيبِ نماز بود؟! يعنى اين قدر در فكر شكم؟! منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد1 / محمد حسین رخشاد
نمونه اى از زهد و قناعت بزرگان

براى شيخ انصارى ـ رحمه اللّه ـ روزى يك پول از دزفول مى آمد. معلوم نيست آيا پول نانش مى شد يا خير. اتفاقا آن نيز سه روز برايش نيامد، خدا مى داند چه ابتلائاتى برايش پيش آمد. با آن همه عايله از وضع خود پشيمان هم نمى شدند. آقازاده اى از پدرش ـ كه بعدها […]
اگر نبود صبر كنيم!

اگر زندگى علماى سابق را حساب كنيم با زندگى امروز ما قابل مقايسه نيست! شهريه ى يك ماه ما، يك سال آنان را اداره مى كرد، حداقل وظيفه ى ما اين است كه اگر نبود، صبر كنيم، و اگر بود به حلال و حرام قايل باشيم. منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد1 […]
حيف است بى بهره از اين جهان بگذريم

حيف است از اين بازار( بازار دنيا، در روايتى از امام هادى ـ عليه السلام ـ آمده است: « الدُّنيا سُوقٌ، رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ. »؛ (دنيا بازارى است كه برخى در آن سود كرده و برخى دچار زيان مى شوند.) بحار الانوار، ج 75، ص 366؛ تحف العقول، ص 483.) عبور كنيم […]
مادر من از مادر موسى ـ عليه السّلام ـ افضل است

يك وقت مرحوم آقا سيّد مرتضى كشميرى ديد عدّه اى مى خواهند داخل يكى از حجره هاى مسجد كوفه شوند ولى درِ آن قفل است و كليد در دستشان نيست، و با هم صحبت مى كنند كه اگر كسى نام مادر حضرت موسى ـ عليه السّلام ـ را بگويد: قفل باز مى شود. ايشان نزديك […]
هيچ كس را به خود دعوت نمى كردند

بزرگانى بودند كه اهل كرامت بودند ولى هيچ كس را به خود سوق نمى دادند! بلكه به علّة العلل سوق مى دادند،(يعنى، داعى إلَى اللّه بودند و مردم را به خدا دعوت مى نمودند، نه به خود.) كرامت داشتند ولى حتّى خواصّ و نزديكان آن ها از اين موضوع اطّلاع نداشتند، به گونه اى كه […]
تدبير امر به دست ديگرى است

چرا از اذيّت و ظلم به خود دست بر نمى داريم؟! شايد لياقت آن چه را كه از خدا مى خواهيم نداشته باشيم. و اگر بدهند، پا به همه چيز بزنيم، و يا پاى ما بشكند و ديگر نتوانيم بعد از آن راه برويم! ما نه ربّ هستيم و نه مدبِّر. تدبير امر به دست […]
حالا وقت خوش گذرانى ما است

سيّدى كه خادم حرم حضرت سيّد الشّهدا ـ عليه السّلام ـ در كربلا بود نقل كرد: در سنّ جوانى با پدرم نزد شيخ انصارى ـ رحمه اللّه ـ رفتيم، سفره حاضر كردند يا حاضر بود، آبگوشت، اما چه آبگوشت بى رمقى! براى ما نيز گذاشتند. پدرم به من مى گفت: بخور، « هذا نائِبُ صاحِبِ […]