تشبیه خداوند متعال به مخلوقات و جسم دانستن خداوند، از شاخصههای مهم فکری و اعتقادی وهابیت است که در آثار احمد بن حنبل مشهود بوده و حنابله – بویژه ابن تیمیه حرانی حنبلی، و به تبع وی وهابیان – به ترویج آن پرداختهاند. لذا به وهابیان، مجسمه و مشبهه اطلاق شده است.
وهابیان با توقیفی دانستن صفات خداوند و با استناد به ظاهر بعضی آیات و روایات، معتقدند صفاتی را که در قرآن و روایات پیامبر اکرم در مورد خداوند وارد شده است، میتوان به خداوند نسبت داد.
احمدبن حنبل درکتاب «السنة»، که به روایت پسرش عبدالله است، احادیث بسیاری درباره خداوند و خصوصیات جسمانی از جمله خنده، صحبت کردن، دست و پا داشتن و … نقل میکند.
وی گر چه به ظاهر تجسیم و تشبیه را از ساحت خداوند عزوجل نفی میکند ولی با نقل روایت متعدد در این زمینه وتفسیر ظاهری آنها و نفی تأویل، عملاً تجسیم و تشبیه را تأیید میکند و میتوان چنین برداشت کرد که لازمه دیدگاه احمد بن حنبل تأیید تجسیم و تشبیه است.
ابن تیمیه حرانی حنبلی نیز به پیروی از آثار ودیدگاه احمد بن حنبل، در این باره میگوید: در هیچ یک از آیات قرآن و روایت پیامبر اکرم، جسم بودن خداوند نفی نشده است. صحابه و پیشوایان دینی نیز جسمانیت خداوند را رد نکردهاند.
ابن تیمیه نه تنها جسم بودن خداوند و لوازم آن را نفی نمیکند بلکه معتقد است جسمانیت و لوازم آن توسط شرع و عقل به اثبات رسیده است کسانی که جسمانیت را نفی میکنند، نادان و گمراه هستند.[1]
هیئت عالی افتای وهابی در عربستان سعودی نیز در پاسخ به پرسشی درباره جسمانیت خداوند متعال نوشته است: با توجه به این که درباره جسمانیت خداوند نفیا و اثباتا در روایات گفت و گو نشده است، بنابراین نباید سخنی گفته شود، چون صفات خداوند توقیفی است.[2]
وهابیت هر چند سعی کرده درباره جسمانی خداوند نفیا واثباتا سخن نگوید اما در توضیح برخی آیات قرآن و روایت پیامبر اکرم جسم بودن خداوند و لوازم آن را پذیرفته است.
به نمونههایی از روایات تشبیه و تجسیم خداوند و دیدگاه وهابیت و پیشوایان آنان در این باره اشاره میشود.
خدای وهابیت میخندد
احمد بن حنبل از ابورزین چنین نقل میکند: «قال رسول الله: ضحک ربنا من قنوط عباده و قرب غیره، قال:قلت:یا رسول الله! أو یضحک الرب؟ قال:نعم، قلت: لن نعدم من رب یضحک خیراً»[3]
وی در روایت دیگری از ابوهریره نقل میکند که: «قال رسول الله، ضحک ربنا من رجلین یقتل أحدهما صاحبه، ثم یصیران الی الجنه»[4]
خدای وهابیت دست دارد
احمد بن حنبل از عکرمه نقل میکند که «ان الله لم یمس بیده شیئا إلا ثلاثا: خلق آدم بیده و غرس الجنة بیده وکتب التوراة بیده» [5]وی در روایت دیگری از جعفر بن ابی المغیره به نقل از سعید بن جبیر مینویسد: «انهم یقولون ان الالواح من یاقوتة لا أدری قال حمراء او لا و أنا أقاول: سعید بن جبیر یقول: انها کانت من زمردة و کتابتها الذهب و کتبها الرحمن بیده و یسمع أهل السماوات صریر القلم،[6] احمد بن حنبل در روایت دیگری از ابوعطاف نقل میکند که: «کتب الله التوراة لموسی بیده و هو مسند ظهره إلی الصخرة فی الألواح من در، یسمع صریف القلم، لیس بینه و بینه إلا الحجاب»[7]
آسمانها بر روی انگشتان خدای وهابیت
احمد بن حنبل از عبدالله بن مسعود از پیامبر اکرم نقل میکند: «ان الله یمسک السماوات علی اصبع»[8]
خدای وهابیت کلام و صوت دارد
احمد بن حنبل از یکی از صحابه نقل میکند: «اذا تکلم الله بالوحی، سمع أهل اسماء صلصلة کصلصلة الحدیدة علی الصفا»[9]
خدای وهابیت پا دارد
احمد بن حنبل به نقل از انس بن مالک از پیامبر اکرم نقل میکند: «یلقی فی النار و تقول، هل من مزید؟! حتی یضع قدمه أو رجله علیها، فتقول، قط قط»[10]
خدای وهابیت صورت دارد
احمد بن حنبل به نقل از ابوهریره از پیامبر اکرم نقل میکند: «إذا ضرب أحدکم فلیجتنب الوجه و لا یقل قبح الله وجهک و وجه من أشبه وجهک ، فإن الله خلق آدم علی صورته»[11]
خدای وهابیت از عرش پایین میآید
ابن تیمه میگوید: خداوند هر شب هر گونه ای که بخواهد به آسمان دنیا فرود میآید و میگوید: آیا کسی هست که مرا بخواند تا اجابتش کنم؟ و طالب مغفرتی هست که او را ببخشم…؟ خداوند این کار را تا طلوع فجر انجام میدهد.
وی پس از نقل مطلب بالا مینویسد: هر کس فرود آمدن خداوند به آسمان دنیا را انکار یا توجیه کند، بدعت گذار و گمراه است.[12]
ابن بطوطه مالکی جهانگرد معروف، در سفرنامه خود مینویسد: روزی در جلسه درس ابن تیمیه، شنیدیم که میگفت: همانگونه که من از منبر پایین میآیم، خداوند نیز از آسمان به زمین میآید، سپس یک پله از منبر پایین آمد.
ابن الزهرا از فقهای مالکی به سخنان ابن تیمیه اعتراض کرد و اظهارات وی را به اطلاع ملک ناصر رساند. وی دستور داد تا او را زندانی کردند و در زندان از دنیا رفت[13]
خدای وهابیت با چشم قابل رویت است
ابن تیمیه معتقد است انسانها در روز قیامت با چشمان خود خداوند را خواهند دید. وی برای اثبات مدعای خود به قول صحابه، تابعین، پیشوایان و رهبران دینی استناد کرده و مدعی است تمامی مسلمانان از مذاهب چهارگانه و غیره بر همین باور هستند و علمای حدیث نیز روایات متواتر در این زمینه از پیامبر اکرم نقل کردهاند.[14]
پیامبر وهابیت در کنار خدای آنان مینشیند
و پیامبر اکرم نیز در کنار او مینشیند واین همان مقام محمود و شایسته ای است که خداوند به پیامبر اکرم وعده داده است.[15]
به خاطر همین تفسیر غلط از روایات و آیات، درگیریی های شدیدی میان حنابله و شافعیه در بغداد رخ داد و خونهای زیادی به زمین ریخته شد.
خدای وهابیت نمیتواند همه جا باشد
از هیئت عالی افتای وهابی در عربستان سعودی سؤال شد که از نظر شرعی حکم کسی که معتقد است خداوند در همه جا وجود دارد، چیست؟
این هیئت در پاسخ چنین نوشت: خداوند بالای عرش قرار گرفته و در درون جهان نیست، بلکه خارج از این عالم است، هر کس معتقد باشد خداوند همه جا هست، کافر و مرتد و خارج از اسلام است[16]
خدای وهابیت هروله میکند
از هیئت عالی افتادی وهابی در عربستان سعودی پرسیدند: آیا خداوند متصف به صفت هروله (دوان دوان رفتن) میباشد؟
این هیئت در پاسخ چنین نوشته است: آری صفت هروله برای خداوند در حدیث قدسی که بخاری و مسلم نقل کردهاند، آمده است. خداوند میفرماید: «إذا تانی العبد ملاشیا اتیته هروله»[17]
بن باز مفتی اعظم وهابیها نیز در پاسخ به سوالی در همین مورد، مطلب یاد شده را تکرار میکند[18]
نقد و بررسی
دیدگاه یاد شده در سه محور قابل نقد و بررسی است:
أ) آیات قرآن و سنت نبوی
ب) اقوال علمای اهل سنت درباره مشبه و مجسمه
ج) اعتبار سنجی روایات تشبیه و تجسیم
أ) آیات قرآن و سنت نبوی
سخنان وهابیت و پیشوایان آنان درباره تشبیه و تجسیم خداوند، با آیات قرآن کریم و روایات دیگر تناقض دارد، چرا که آیات شریفه «لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ»[19]و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» صراحت در بی همتایی و بی مانندی خداوند دارند.
حاکم نیشابوری در روایتی به نقل از ابی بن کعب میگوید: مشرکان مکه از پیامبر اکرم خواستند نسبت و دودمان خداوند متعال را بیان کند. خداوند سوره توحید را نازل نمود و فرمود: ای پیامبر! به مشرکان بگو: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکن لَّهُ کفُوًا أَحَدٌ».
حاکم نیشابوری شافعی و ذهبی سلفی در تعلیقه خود بر مستدرک حاکم، این روایت را صحیح دانستهاند.[20]
تعالی: «إذا تقرّب إلی العبد شبراً تقرّبت إلیه ذراعاً، وإذا تقرّب إلی ذراعاً تقرّبت منه باعاً، وإذا أتانی ماشیاً أتیته هرولة» فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث والإفتاء: 3/ 196، فتوی رقم 6932.
ب) اقوال علمای اهل سنت درباره مشبهه و مجسمه
علمای بزرگ اهل سنت با موضع گیریهای صریح و تند در برابر مشبه و مجسمه، آنان را کافر، مشرک، بت پرست و بدعت گذار دانستهاند.
عبدالقاهر بغدادی اسفراینی اشعری شافعی (متوفای 429 ه.ق)
عبدالقاهر بن عبدالطاهر بغدادی با واجب دانستن تکفیر مجسمه، میگوید: «و اما جسمیه خراسان من الکرامیه، فتکفیر هم واجب، لقولهم بانَّ الله تعالی له حدٌ و نهایهُ من جهة السفل و منها یماس عرشه و لقولهم بانّ الله تعالی محل للحوادث»[21]
ابوحامد محمدبن محمد بن محمد غزالی شافعی (450-505 ه ق)
غزالی با اجماعی دانستن کفر مجسمه، میگوید: «فإن خطر بباله أنّ اللّه جسم مرکّب من أعضاء فهو عابد صنم فإنّ کلّ جسم فهو مخلوق، وعبادة المخلوق کفر، وعبادة الصنم کفر لأنّه مخلوق وکان مخلوقاً لأنّه جسم، فمن عبد جسماً فهو کافر بإجماع الأئمة، السلف منهم والخلف»[22]
محمد بن احمد قرطبی مالکی (متوفای 671 ه ق)
قرطبی پس از نقل قول علمای دیگر در تکفیر مجسمه، و یکی دانستن آنان با بت پرستان، میگوید: «والصحیح القول بتکفیرهم إذ لا فرق بینهم وبین عبّاد الأصنام والصور ویستتابون، فإن تابوا و إلا قتلوا کما یفعل بمن ارتد»[23]
ابو زکریا محیی الدین بن شرف نووی شافعی (متوفای 676 ه ق)
نووی شافعی درباره مجسمه میگوید: «فمِمَّن یُکَفّر، من یجسّم تجسیماً صریحاً و…»[24]
ابن نجیم مصری حنفی (متوفای 970 ه ق)
زین الدین بن ابراهیم بن محمد مشهور به ابن نجیم مصری حنفی مینویسد: «والمشبّه إن قال: إنّ للّه یداً أو رِجْلًا کما للعباد فهو کافر، وإن قال: إنّه جسم، لا کالأجسام فهو مبتدع»[25]
ج) اعتبارسنجی روایات تشبیه و تجسیم
درباره روایات تشبیه و تجسیم باید گفت: به تصریح بزرگان اهل سنت روایات یاد شده از اسرائیلیات میباشد و ریشه در عقاید تحریف شده یهود و نصارا دارد.
اظهار نظر سه تن از بزرگان اهل سنت درباره روایات تشبیه و تجسیم را به عنوان نمونه ذکر میکنیم.
شهرستانی اشعری شافعی (479- 548 ه ق)
محمدبن عبدالکریم شهرستانی با تصریح به جعل روایات تشبیه و تجسیم توسط یهود مینویسد «و زادوا فی الاخبار اکاذیب وضعوها و نسبوها الی النبی و اکثرها مقتبسة من الیهود»[26]
ابن کثیر دمشقی سلفی (701- 774 ه ق)
ابن کثیر دمشقی سلفی نیز با اذعان به وجود اخبار و روایات اسرائیلیات در کتب حدیثی و تفسیری اهل سنت، منشأ آن را روایات کعب الاحبار و وهب بن منبه از منابع یهود میداند.[27]
ابن خلدون مالکی (732- 808 ه ق)
عبدالرحمن بن محمد معروف به ابن خلدون مالکی نیز میگوید: عرب صدر اسلام بهره ای از نوشتن نداشت و مطالب مربوط به آفرینش جهان و اسرار هستی را از عالمان یهود و اهل تورات و یا از نصارا همانند کعب الاحبار، وهب بن منبه و عبدالله بن سلام میپرسیدند… تفاسیر اهل سنت سرشار از گفتههای یهود و نصارا است و مفسران در این زمینه سهل انگاری و کوتاهی کردهاند[28]
با لحاظ اصل خدشه ناپذیر توحید بین تمامی مسلمانان و بازگشت تفکر تشبیه و تجسیم به عقائد تحریف شده یهود و نصارا و ورود این تفکر در وهابیت و شاخص شدن آن برای این فرقه، پرسش مهمی در ذهن به وجود میآید که: آیا وهابیت را میتوان از فرق مسلمانان دانست؟[29]
منبع: کتاب شناخت وهابیت/نجم الدین طبسی
[1]– «ولیس فی کتاب اللّه ولا سنّة رسوله ولا قول أحد من سلف الأمّة وأئمّتها أنّه لیس بجسم وأنّ صفاته لیست أجساما وأعراضا؟! فنفی المعانی الثابتة بالشرع والعقل بنفی ألفاظ لم ینف معناها شرع و لا عقل، جهل و ضلال». عاملی، الانتصار: ج 2، ص 163، الباب الثانی، الفصل السادس، تناقضات ابن تیمیه. به نقل آر ابن تیمیه در التأسیس فی رد أساس التقدیس: ج 1، ص 101.
[2]– «ونظراً إلی أنّ التجسیم لم یرد فی النصوص نفیه ولا إثباته فلایجوز للسملم نفیه ولا إثباته». فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الإفتاء: ج 3، ص 227، رمی ابن تیمیه بالتجسیم، فتوی رقم 6911.
[3]– احمد بن حنبل، السنة: ج 1، ص 249-250، ح 447 و 448، باب سئل عما جحدت الجهمیة الضلال من رؤیة الرب تعالی یوم القیامة.
[4]– همان، ج 2، ص 461، ح 1051، باب الرد علی الجهمیهة.
[5]– همان، ج 1، ص 298 و 299، حدیث 573 و 574، باب یئل عما جحدته الجهمیةالضلال من کلام رب العالمین.
[6]– همان، ص 296، حدیث 567، باب یئل عما جحدته الجهمیةالضلال من کلام رب العالمین.
[7]– همان، ص 296، حدیث 568، باب یئل عما جحدته الجهمیةالضلال من کلام رب العالمین.
[8]– همان، ص 267، ح 489، باب سئل عما روی النبی أن الله یحمل السماوات علی إصبع.
[9]– همان، ص 284، حدیث 537 و 538، باب یئل عما جحدته الجهمیةالضلال من کلام رب العالمین.
[10]– همان، ج 2، ص 469، حدیث 1155، باب الرد علی الجهمیة.
[11]– همان، ج 2، ص 468، حدیث 1071، باب الرد علی الجهمیة.
[12]– «فمن أنکر النزول أو تأوّل فهو مبتدع ضال». حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع: ص 117. به نقل از ابن تیمیه حنبلی در مجموعة الرسائل الکبری: ص 451، رساله یازدهم.
[13]– فحضرته یوم الجمعة وهو یعظ الناس علی منبر الجامع ویذکرهم، فکان من ملة کلامه أن قال: «إن الله ینزل إلی سماء الدنیا کنزولی هذا! ونزل ربعة من ربع المنبر، فعارضه فقیه مالکی یعرف بابن الزهراء وأنکر ما تکلم به، فقامت العامة إلی هذا الفقیه وضربوه بالأیدی والنعال ضرباً کثیراً حتی سقطت عمامته!» ابن بطوطه مالکی، تحفة النظار فی غرائب الأمصار معروف به رحله ابن بطوطه: ص 113، مدینة دمشق و مسجدها الأموی.
[14]– ابن قیم جوزیه حنبلی شاگرد ابن تیمیه مینویسد: خداوند بر روی عرش مینشیند
«أما إثبات رؤیة الله تعالی بالأبصار فی الآخرة فهو قول سلف الأمة وأئمتها، وجماهیر المسلمین من أهل المذاهب الأربعة وغیرها. وقد تواترت فیه الأحادیث عن النبی عند علماء الحدیث، وجمهور القائلین بالرؤیة یقولون: یری عیانا مواجهة، کما هو المعروف بالعقل.» ابن تیمیه حنبلی، منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریةک ج 2، ص 435.
[15]– ابن قیم جوزیه، بدائع الفوائد: ج 4، ص 39.
[16]– «عقیدة أهل السنّة والجماعة أنّ اللّه سبحانه وتعالی مستو علی عرشه بذاته، وهو لیس داخل العالم بل منفصل وبائن عنه … اعتقد أن الله فی کل مکان فهو من الحلولیة و یرد علیه بما تقدم من الأدلة علی آن الله فی جهة العلو و أنه مستو علی عرشه، بائن من خلقه، فإن انقاد لما دل علیه الکتاب و السنة و الإجماع و إلا فهو کافر مرتد عن الإسلام.» فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الإفتاء: ج 3، ص 216-218، السؤال الأول من الفتوی رقم 5213.
[17]– هل للّه صفة الهرولة؟: نعم، صفة الهرولة علی نحو ما جاء فی الحدیث القدسی الشریف علی ما یلیق به قال.
[18]– بن باز، مجموع فتاوی و مقالات متنوعه: ج 5، ص 374.
[19]– سوره شوری: آیه 11.
[20]– حاکم نیشابوری شافعی، المستدرک علی الصحیحین: ج 2، ص 589، کتاب التفسیر، تفسیر سوره اخلاص، ح 3987/ 1125.
[21]– حسن بن علی السقاف، صحیح شرح العقیده الطحاویة: ص 361، فصل قاعدة مهمة للتعریف بالمجسمة و المشبهة. به نقل از عبدالقاهر بغدادی، أصول الدین: ص 337.
[22]– سید علی میلانی، دراسات فی منهاج السنة لمعرفة ابن تیمیه: ص 152. به نقل از غزالی در إلجام العوام عن علم الکلام.
[23]– قرطبی، الجامع لأحکام القرآن: ج 2، ص 295، تفسیر آیه «فأما الذین فی قلوبهم زیغ» سوره آل عمران: آیه 7.
[24]– نووی شافعی، المجموع: ج 4، ص 253، کتاب الصلاة، باب صلاة الجماعة، فی بیان من یکفر ببدعته و من لا یکفر.
[25]– ابن نجیم حنفی، البحر الرائق فی شرح کنز الدقائق: ج 1، ص 611.
[26]– شهرستانی اشعری شافعی، الملل و النحل: ج 1، ص 97، الباب الثالث، الصفاتیة، 2. المشبهة.
[27]– «و الأقرب فی مثل هذه السیاقات أنها متلقاة عن أهل الکتاب مما وجد فی صحفهم کروایات کعب ووهب سامحهما الله تعالی فیما نقلاه إلی هذه الأمة من أخبار بنی إسرائیل من الأوابد والغرائب والعجائب مما کان وما لم یکن ومما حرف وبدل ونسخ و قد أغنانا الله سبحانه عن ذلک بما هو أصح منه و أنفع و آوضح و أبلغ و لله الحمد». ابن کثیر دمشقی سلفی، تفسیر القرآن العظیم: ج 3، ص 378 و 379، سوره نمل، آیه 44.
[28]– «وقد جمع المتقدمون فی ذلک و أوعوا إلا أن کتبهم و منقولاتهم تشتمل علی الغث و السمین و المقبول و المردود و السبب فی ذلک أن العرب لم یکونوا أهل کتاب و لا علم و إنما غلبت علیهم البداوةو الأمیة و إذا تشوقوا إلی معرفة شیء مما تشویق إلیه النفوس البشریة فی أسباب المکونات و بدء الخلیقة و أسرار الوجود فإنما یسألون عنه أهل الکتاب فبلهم و یستفیدونه منهم و هم أهل التوارة من الیهود و من تبع دینهم من النصاری و أهل التوراة الذین بین العرب یومئذ بادیة مثلهم و لا یعرفون من ذلک إلا ما تعرفه العامة من أهل الکتاب و معظمهم من حمیر الذین أخذوا بدین الیهودیة، فلما أسلموا بقوا علی ماکان عندهم مما لا تعلق له بالأحکام الشرعیة آلتی یحتاطون لها مثل أخبار بدء الخلیقة و ما یرجع إلی الحدثان و الملاحم و أمثال ذلک و هولاء مثل کعب الاخبار و وهب بن منبه و عبدالله بن سلام و أمثالهم، فامتلأت التفاسیر من المنقولات عندهم… و تساهل المفسرون فی قل ذلک و ملأوا کتب التفسیر بهذه المنقولات و أصلها کما قلنا عن أهل التوراة…». ابن خلدون مالکی، العبر و دیوان المبتدأ و الخبر فی أیام العرب و العجم و البربر و من عاصر هم من ذوی السلطان الأکبر معروف به تاریخ ابن خلدون: ج 1، ص 439، الباب السادس، فی العلوم و أصنافها و التعلیم و طرقه و سائر وجوهه، الفصل الخامس، علوم القرآن من التفسیر و القراءات.
[29]– در تنظیم این فصل از کتاب «وهابیت از منظر عقل و شرع» استفاده شده است.