مقصد زوّار

امام رضا علیه السلام به روایت علمای اهل سنت در قرن چهارم

ابوبکر بن خُزَیمه شافعی (311 هـ. ق) و ابو علی ثقفی شافعی (328 ه. ق)

حاکم نیشابوری شافعی می‌گوید:

سمعت محمّد بن المؤمّل بن الحسن بن عيسى يقول:خَرَجْنا مع‏ إمام‏ أهلِ‏ الحديث‏ أبي‏ بكر بن خُزَيمة و عديلُه أبی علي الثقفي مع جماعة من مشايخنا، و هُم إذْ ذاك متوافرون إلى زيارة قبر علي بن موسى الرضا بطوس، قال: فَرَأيْتُ من تعظيمه [ابن خزیمة] لتلك البقعة و تواضعِه لها و تضرّعِه عندها ما تحيَّرنا[1]؛‏

از محمّد بن مؤمل شنیدم می‌گفت: روزی با پیشوای اهل حدیث، ابو بکر بن خزیمة و ابو علی ثقفی و دیگر اساتید خود به زیارت قبر علی بن موسی الرضا به طوس رفتیم جمعیت انبوهی به زیارت قبر آن حضرت آمده بودند. محمّد بن مؤمل می‌گوید: ارج و احترام و تواضع و گریه و زاری ابن خزیمه در مقابل قبر علی بن موسی همگی ما را شگفت زده کرد.

نکته‌ی جالب توجه و شگفت‌انگیز، ادامه‌ی سخن راوی (محمّد بن مؤمل) است که متأسفانه برخی آن را گزارش نکرده‌اند. راوی می‌گوید:

و ذلك‏ بمشهد مِنْ‏ عدّة مِن‏ آل‏ السلطان و آل شاذان ابن نعيم و آل الشنقشين و بحضرة جماعة من العلوية من أهل نيسابور و هرات و طوس و سرخس، فدوّنوا شمائل أبي بكر محمد بن إسحاق عند الزيارة و فرحوا و تصدّقوا شكراً للّه على ما ظَهَر مِنْ إمام العلماء عند ذلك الإمام و المشهد و قالوا بأجمعهم: لو لمْ يَعْلَم هذا الإمام أنه سنّة و فضيلة لما فَعَلَ هذا…[2]؛

این همه تواضع و احترام ویژه‌ی ابن خزیمه در برابر امام رضا (ع) در حضور بزرگان آل سلطان و آل شاذان و آل شنقشین و گروهی از علوی‌های نیشابور و هرات و طوس و سرخس انجام گرفته و تمام آن‌ها شمایل و حرکات ابن خزیمه را، به هنگام زیارت قبر امام رضا (ع)  مشاهده و ثبت و ضبط کردند و از برخورد وی در پیشگاه آن امام و قبر شریف حضرتش، بسیار شادمان گشته و پاس چنین برخوردی که از امام العلماء سر زده بود، از خوشحالی صدقه دادند و همگی اظهار داشتند: اگر این کار [زیارت قبور و گریه و زاری کنار قبور و تواضع و احترام به صاحب قبر] سنّت نبود و فضیلت نداشت، هیچ‌گاه ابن خزیمه چنین نمی‌کرد.

محمّد بن یحیی صولی (335 هـ. ق)

به نقل از احمد بن یحیی، از شعبی می‌گوید:

روزی شعبی گفت: بهترین بیت چه بیتی است؟ به او گفته شد: سخن انصار در جنگ بدر:

و ببئر بدر إذ يردُ وجوههم‏

 

جبريل تحت لوائنا و محمد

     

زمانی که سران مشرکان در کنار چاه‌های بدر با شکست روبه‌رو شدند، جبرئیل و پیامبر زیر پرچم ما (انصار) حضور داشتند. محمّد بن یحیی صولی در مقام قضاوت می‌گوید: «شعر ابونراس در مورد امام رضا (ع) برترین شعر است.»[3] چنان‌که پیش‌تر گذشت.

جای دیگر درباره‌ی ولایت‌عهدی امام رضا (ع) چنین می‌سراید:

علی حین أعطی الناس صفق أکُفّهم          علی بن موسی بالولایة والعهد

فما کان فینا مَنْ اَبَی الضَیْم غیره                       کریمٌ کفی باقي القبول و في الردّ[4]؛

به هنگامی که مردم با علی بن موسی به ولایت‌عهدی بیعت می‌کردند در میان ما (هاشمیان) کسی که ستم را نپذیرد جز او نیست، او کریمی است که می‌پذیرد که باقی (مال) را به صاحبش بدهد و آن را برگرداند.

علی بن حسین مسعودی شافعی (346 هـ. ق)

فلم‏ يَجِدْ في‏ وقته‏ أحداً أفضل و لا أحقَّ بالأمر من علي بن موسی الرضا فبايَعَ له بولاية العَهْد و ضَرَبَ اسمه علی الدنانیر و الدراهم[5]؛

مامون در زمان خود فردی را برتر و سزاوارتر از علی بن موسی در ولایت‌عهدی نیافت از این‌رو، وی را به ولایت‌عهدی گماشت و با وی بیعت و نام او را بر درهم و دینارها ثبت کرد.

ابن حِبّان بُستی شافعی (354 هـ. ق)

علي بن موسی الرضا ابو الحسن مِنْ ساداة أهل البیت و عُقَلائهم و جِلّة الهاشمیین و نُبَلاءهم یَجِب أنْ یُعْتَبر حدیثه إذا روي عنه… قد زُرْته [القبر] مراراً کثیرة و ما حَلَّتْ بي شدةٌ في وقت مقامي بطوس فزُرْتُ قبرَ علي بن موسی الرضا، صلوات الله علی جده و علیه، و دعوْتُ الله إزالتها عنّي إلا أُستجیب لي و زالَتْ عنّی تلک الشدة، و هذا شيء جرّبْتُهُ مراراً فوجَدْتُه کذلک، أماتَنا الله علی محبّة المصطفی و أهل بیته، صلی الله علیه و علیهم أجمعین[6]؛

علی بن موسی الرضا (ع) از بزرگان و خِرَد ورزان و برجستگان بنی هاشم است. من بارها مرقد او را زیارت کرده‌ام. زمانی که در طوس بودم هر مشکلی برایم رخ می‌داد به زیارت قبر علی بن موسی الرضا، درود خدا بر جدّ بزرگوار و شخص او باد، می‌رفتم و برای برطرف شدن مشکلم دعا می‌نمودم و دعایم مستجاب می‌گشت و مشکلم حل می‌شد. این کار را بارها تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند، ما را بر محبّت پیامبر برگزیده‌ی خود و خاندانش بمیراند، درود خدا بر او و خاندان وی باد.

حسین بن احمد مُهَلَّبی (380 هـ. ق)

وی در مورد نوقان، یکی از شهرهای طوس و هم‌چنین در وصف شخصیت امام رضا (ع) می‌گوید:

و هي مِنْ أَجَلَّ مُدُن خراسان و أَعْمَرِها، و بظاهر مدینة نوقان قبرُ الإمام علي بن موسی بن جعفر، و به أیضاً قبرُ هارون الرشید و علی قبر علي بن موسی حِصْنٌ، و فیه قومٌ معتکفون…[7]؛

نوقان از بهترین و آبادترین شهرهای خراسان است. در این شهر مرقد امام علی بن موسی بن جعفر (ع): وجود دارد… که بر روی قبر امام (ع) حصاری است که مردمی در آن معتکف شده و به عبادت می‌پردازند.

محمّد بن علی بن سهل شافعی (384 هـ. ق)

حاکم نیشابوری شافعی می‌گوید:

سمعت أبا الحسن محمّد بن عليّ بن سهل الفقيه يقول: ما عرض لي مهمّ من أمر الدين و الدنيا فقصدت قبر الرضا عليه السلام لتلك الحاجة، و دعوت عند القبر إلّا قضيت لي‏ تلك‏ الحاجة، و فرّج‏ اللّه عنّي ذلك المهمّ... و قد صارت إليّ هذه العادة أنْ أخرج إلى ذلك المشهد في جميع ما يعرض لي، فإنّه عندي مجرّب[8]‏؛

از ابو الحسن محمّد بن علی بن سهل فقیه شنیدم که می‌گفت: هیچ مطلب مهم دینی و دنیوی برای من رخ نمی‌داد که برای روا شدن آن حاجت به قبر [امام] رضا رفته و در آن‌جا دعا کرده باشم جز آن‌که آن حاجتم روا شد و خداوند برایم آن مهم را برآورد… و این عادت من شده است که در تمام حوایجم به این آستان بیابم که آن را بارها آزموده‌ام.

دارقطنی بغدادی شافعی (385 هـ. ق)

از امام به بزرگی یاد کرده و می‌گوید:

فهو علي بن موسی بن جعفر بن محمّد العلوي الحسیني، ابو الحسن الرضا یروي عن أبیه موسی بن جعفر عن آبائه عن علي[9]؛

او علی بن موسی، فرزند جعفر بن محمّد علوی حسینی، ابو الحسن رضاست و از پدر بزرگوارش موسی بن جعفر از پدرانش از علی (ع) نقل روایت می‌کند.

منبع: کتاب امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنت – محمدمحسن طبسی


[1]– فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمّة مِن ذریتهم، ج 2، ص 198، ح 477 و تهذیب التهذیب، ج 7، ص 339، هر دو به نقل از تاریخ نیشابور حاکم نیشابور شافعی.

[2]– فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمّة مِن ذریتهم، ج 2، ص 198، ح 477.

[3]– سیر أعلام النبلاء، ج 9، ص 388.

[4]– أشعار اولاد الخلفاء و أخبارهم من کتاب الأوراق، ص 30.

[5]– مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 6، ص 23. ر. ک: تاریخ مختصر الدُول، ص 134 و مرآة الجنان و عِبرة الیقظان فی معرفة ما یعتبر مِن حوادث الزمان، ج 2، ص 10.

[6]– کتاب الثّقات، ج 8، ص 457.

[7]– الکتاب العزیزی، ص 155.

[8]– فرائد السمطین، ص 220، ح 496 به نقل از تاریخ نیشابور.

[9]– المؤتلَف و المختلَف، ج 2، ص 1115.