«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[1] ارزش برای خلافت الهی است، هر چیزی بوی خدا بدهد، رنگ خدا داشته باشد آن ارزش دارد و آن‌که رنگ خدا دارد انسانی است که در اثر پرهیز از گناه و عمل به دستورات الهی یعنی در اثر بندگی چون خودش را کنار گذاشته است، خدا در او جلوه کرده است، رنگ خدا گرفته است، صفات الهی دارد. کسی صفت الهی نداشته باشد، خدای متعال آدم را به صفت خودش آفریده است.

«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها‏»[2] اسماء الهی صفات الهی است. صفات الهی در وجود آدم است، بچّه‌ی آدم باید وارث آدم باشد، آدم معلَّم اسماء است، اسماء الهی در ذهنش نبود، در فکرش بود. خدا که ذهنی یاد نمی‌دهد، خدا ایجاد می‌کند «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها‏» یعنی «خَلَقَ آدم عالماً متصّفاً بصفاته و اسمائه» اگر ما بخواهیم وارث پدر خود حضرت آدم باشیم که خلیفة الله بود، رنگ خدا داشت راه این است که جلوی شجره‌ی منعیّه نرویم و الّا از بهشت اسماء ما را بیرون می‌کنند، از بهشت خلافت الهی محروم می‌شویم مگر این‌که دوباره توبه کنیم.

با بیرون آمدن از بهشت آن صورت خلافت از او گرفته شد، گرفتار نسیان شد «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»[3] دیگر اراده‌ی الهی ندارد. امّا با 40 سال گریه به خمسه‌ی طیّبه وصل شد «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيم‏»[4] تا دامن پیغمبر و ائمّه را بگیرد. خدا حجاب‌های خود را برداشت، خلافت الهی بود، به برکت خمسه‌ی طیّبه به خلافت الهی برگشت.


[1]– سوره‌ی حجرات، آیه 13.

[2]– سوره‌ی بقره، آیه 31.

[3]– سوره‌ی طه، آیه 115.

[4]– سوره‌ی بقره، آیه 37.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *