اين اشكال در آغاز از سوي سكولاريست‏هاي عرب چون علي عبدالرزاق[1] و عادل ظاهر مطرح شد، سپس به نگاشته‏هاي سكولار انديشان ايراني راه يافت. در پاسخ به اين اشكال بايد منطق قرآن درباره نقش پيامبر اكرمصلی‌الله‌علیه‌وآله در دولت اسلامي را جست‏وجو كنيم.

در اين زمنيه نيازمند بحث در چند محور مي‏باشيم:

الف. رهبري سياسي پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله

قرآن كريم، پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را به عنوان فردي كه براي دخالت در زندگي مردم اولي‏ و داراي ولايت است، معرفي مي‏كند: «النَّبيّ أَوْلي‏ بالْمؤْمنينَ منْ أَنْفسهمْ[2]». قرآن پژوهان و مفسّران تصريح كرده‏اند كه اين اولويت، اختصاص به مسائل ديني ندارد و همه امور ديني و دنيايي مسلمین را در بر مي‏گيرد. برای روشن شدن این مسئله به مؤيدات اين تفسير اشاره می‌کنیم:

  1. اطلاق آيه شريفه: باید توجه کرد که آيه شريفه اولويت و ولايت پيامبر را به عرصه خاصي محدود نكرده است، در نتيجه همه حوزه‏هاي ولايت‏پذير كه در رأس آنها حوزه رهبري سياسي و اجتماعي است را شامل مي‏شود و پيامبر از سوي خداوند ولايت همه جانبه بر مردم پيدا مي‏كند.
  2. روايات: امام باقر علیه‌السلام فرمود: اين آيه درباره رهبري و فرماندهي نازل شده است[3].
  3. شأن نزول: در شأن نزول این آيه آمده است: وقتي پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آهنگ جنگ نمود و مردم را به خروج فرمان داد، برخي نزد آن حضرت آمدند تا براي بستگان خويش اذن بگيرند؛ آنگاه اين آيه نازل شد. از اين مسأله روشن مي‏شود كه فرمان‏هاي اجتماعي پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله متكي به ولايت الهي و ديني است؛ نه مبتني بر خاستگاه بشري[4].
  4. مفهوم اولويت: آيه شريفه نشان مي‏دهد که پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از طرف خداوند نسبت به اداره و رهبري جامعه مقدم است و با وجود او نوبت به ديگران نمي‏رسد.

آيات ديگري نيز گوياي همين مطلب است؛ از جمله آيه 55 سوره مائده که به صورت انحصار خدا، رسول خدا و برخی از مؤمنین را به عنوان سرپرست و ولی مسلمین معرفی می‌کند: «إنَّما وَليّكم اللَّه وَ رَسوله وَ الَّذينَ آمَنوا الَّذينَ يقيمونَ الصَّلاةَ وَ يؤْتونَ الزَّكاةَ وَ همْ راكعونَ»[5]

بنابراين از نگاه قرآن، خداوند، پيامبر را نسبت به ديگران اولويت بخشيده و ولايت داده است. از اين رو، ولايت آن حضرت تابع ولايت خداوند و در طول آن است؛ نه امري زميني و بشري. چنانچه علامه طباطبایی این ولایت را ناشی از تفویض الهی و در طول ولایت خداوند می‌داند[6].

نكته مهم ديگر اين‏ است که مفهوم انّما، دلالت بر حصر دارد. بنابراين طبق اين آيه حكومت مشروع، آن حكومتي است كه از جانب خداوند مشروعيت يافته باشد. در نتيجه با توجه به مجموع آيات قرآن، مي‏توان فهميد كه حضرت رسول، در آن واحد، داراي سه شأن بوده است:

يكم. امامت و پيشوايي و مرجعيت ديني؛[7]

دوم. ولايت قضايي؛[8]

سوم. ولايت سياسي و اجتماعي؛[9]

ب. مسؤوليت‏هاي اجتماعي پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله

هر يك از شئون سه گانه پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در پيشوايي ديني، ولايت قضايي و رهبري اجتماعي، مسؤوليت‏هاي خاصي را بر عهده آن حضرت نهاده است. قرآن کریم در ارتباط با مأموريت‏های اجتماعی پیامبر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و رهبری ایشان در جامعه آیاتی را به شرح ذیل آورده است:

مثلاً در آیه دهم سوره مبارکه انفال، خداوند متعال به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله دستور تار و مار کردن دشمنان متجاوز را می‌دهد[10]. اين آيه از يك سو، بيانگر سياستي است كه امت اسلامي بايد آن را در برابر دشمنان متجاوز و پيمان‏شكن اتخاذ كند؛ و از سوي ديگر، بيانگر آن است كه مسؤوليت برنامه‏ريزي، آماده سازي مقدمات و بالاخره عينيت بخشيدن به اين سياست، بر عهده پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است.

همچنین در امر جهاد می‌توان به آیه 65 سوره انفال[11] و همچنین به آیه 73 سوره مبارکه[12] توبه اشاره کرد که دستور صریح جهاد علیه کفار و منافقین و همچنین تحریک و حریض مسلمین را در خود جای داده است.

بعلاوه خداوند در آیه دوم سوره مبارکه توبه خداوند دستور فراهم آوردن امنیت مشرکینی را می‌دهد که برای شنیدن کلام خدا، به سوی او پناه آورده‌اند[13]. به حكم اين آيه، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله موظف است که امنيت مشركانی كه براي شنيدن كلام خدا مي‏آيند را تأمين كند.[14]

در آیه 103 سوره مبارکه توبه[15] نیز خداوند به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله دستور می‌دهد که صدقات و زکات را از مردم بستاند. بر اساس اين آيه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مأمور گرفتن زكات (نوعي ماليات بر ثروت) از مسلمانان است.

بنابراين از ديدگاه قرآن، پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نه تنها مأمور تشكيل حكومت بود؛ بلكه مسؤوليت‏هاي اجتماعي متعددي را نيز از سوي خداوند، بر عهده داشت و بر اين اساس اقدام به تشكيل حكومت نمود.

ج. اختيارات مالي پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله

اختيارات مالي پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، نشان دهنده موقعيت رسول خداصلی‌الله‌علیه‌وآله در زعامت و رهبري جامعه و نقش آن حضرت در دولت اسلامي است.

چنانچه در آیه 41 سوره مبارکه انفال[16]، خداوند متعال یک پنجم غنائم و سودهای مسلمین را حق خدا، رسول خدا، خویشاوندان رسول خدا، یتیمان و در راه ماندگان می‌داند.

در آیه یکم همین سوره[17] خداوند متعال مسئله انفال را به پیش کشیده و اساساً آن را حق خدا و رسول خدا می‌خواند. و همچنین در آیه هفتم سوره مبارکه حشر، خداوند متعال از فیء سخن به میان آورده و دوباره آن را به رسول خدا، خویشان ایشان، یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان نسبت می‌دهد[18].

با كمترين آشنايي با منطق قرآن و فقه اسلامي، مي‏توان دریافت كه اين بودجه فراوان، به عنوان منبع هزينه زندگي شخص پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و يا منبع هزينه تبليغ احكام از سوي آن حضرت نيست؛ بلكه نوعي تأمين اجتماعي و بودجه دولتي است. به بيان امام حسن عسكري علیه‌السلام: خداوند با سپردن نيمي از خمس به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، تربيت يتيمان، برآوردن نيازهاي مسلمين، پرداخت بدهكاري آنان و تأمين هزينه حج و جهاد را، از او خواسته است.[19]

د. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و مردم

 بررسي آيات متعدد قرآن، حكايت از آن دارد كه در بينش قرآني، پيامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله صرفاً در جايگاه مسأله‏گويي و بيان احكام قرار ندارد و حوزه نفوذ و دخالت او، به ابلاغ وحي محدود نمي‏شود. مسلمانان نيز نبايد فقط براي فراگيري احكام، آن حضرت را مرجع خود بدانند؛ بلكه موظفند در عرصه مسائل اجتماعي، از خط مشي و سياست ترسيم شده از سوي رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پيروي كنند و در برابر امر و فرمان او گردن نهند.

چنانچه خداوند در آیه 33 سوره مبارکه محمد،[20] اطاعت از خدا و رسول را بر مسلمین واجب کرده است. علامه طباطبایی نیز با نظر بر این آیه، دستورات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله که برای اداره جامعه اسلامی از موضع حکومت صادر می‌شود را لازم الاجرا می‌داند[21].

پس حکم لزوم اطاعت از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، الهي بودن حكومت آن حضرت را روشن می‌سازد؛ وگرنه به تأكيد خداوند بر اطاعت از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به عنوان یک تکلیف دینی نيازي نبود.

در آیه 83 سوره نساء[22] نیز قرآن کریم مسلمانان را موظف مي‏داند كه اطلاعات و اخبار خود را _به ويژه در شرايط حساس جنگ_ قبل از انتشار، در بين مردم به پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ارائه دهند.

    اين آيه نيز صراحت دارد كه پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، صرفاً ابلاغ كننده احكام الهي نيست؛ بلكه علاوه بر احكام، مسؤوليت كارشناسي و تحليل موضوعات، حوادث و رخدادهاي سياسي – اجتماعي را نيز بر عهده دارد. بنابرین همان گونه كه مسلمانان براي دريافت احكام به آن حضرت مراجعه مي‏كنند؛ می‌بایست براي دريافت تحليل صحيح مسائل جاري جامعه نيز، به او مراجعه كنند و از انجام هر عمل خودسرانه بپرهيزند.

همچنین قرآن كريم از مسلمانان مي‏خواهد كه با دخالت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در امور اجتماعي و پس از اعلام نظر آن حضرت، ترديدي به خود راه ندهند و همگي از او اطاعت كنند.

چنانچه در آیه 36 سوره احزاب[23]، خداوند متعال مؤمنین را از سرپیچی حکم رسول خدا، برحذر می‌دارد. در این آیه مقصود از قضاي پيامبر، دخالت آن حضرت در شئون گوناگون زندگي مردم و مسائل مختلف حكومت است. البته هر چند اين مسائل، امور خود مردم است «من امرهم» و خود مردم حق مشاركت و دخالت دارند؛ ولي وقتي در همين مسائل، پيامبر خدا به عنوان رهبر دولت اسلامي دخالت كند، جايي براي مداخله ديگران باقي نمي‏ماند و هيچ كس نبايد خود را صاحب اختيار بداند.

قرآن مجيد در آیه 65 سوره نساء، پذيرش داوري و حكمراني پيامبر در مشاجرات را شرط ايمان دانسته است[24]. در حالي كه اگر اين مسأله مطلبي بشري و زميني بود، ارتباط دادن آن با ايمان، معنا نداشت.

باز هم در آیه اول سوره مبارکه حجرات[25] خداوند متعال تقدم و پیشی گرفتن از رسول خدا را نهی کرده است.

خداوند متعال همچنین اهل مدینه و بادیه نشینان را مخاطب خویش قرار داده و آنان را از نافرمانی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بازداشته است[26].

آيات متعدد ديگري نيز وجود دارد كه نمايانگر شعاع ولايت و رهبري آن حضرت، بر سراسر زندگي اجتماعي – سياسي است. بنابراين اگر حكومت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، حكومتي عرفي بود؛ ديگر نيازي نبود كه خداوند مسلمانان را موظف به اطاعت از آن حضرت در امور اجتماعي خويش كند؛ بلكه مردم بر اساس خواست خود، در اين زمينه تصميم مي‏گرفتند.

[1] . ر.ك: عبدالرزاق، علي، الاسلام و اصول الحكم، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله 159؛ عادل ظاهر، الاسس الفلسفيه للعلمانيه ؛ بازرگان، پادشاهي خدا، صص 52 – 51؛ آخرت و خدا، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله 1؛ حائري يزدي، مهدي، حكمت و حكومت، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله 140.

.[2]  احزاب، آيه 6

[3] مجمع البحرين، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله 92، ماده‏ي ولي

[4] نگا: طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج 4، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله 338

[5] .( سرپرست و ولي شما، تنها خدا و پيامبر او است و كساني كه ايمان آورده‏اند؛ همان كساني كه نماز به پا مي‏دارند و در حال ركوع زكات مي‏دهند.) مائده آيه 55

[6] طباطبائي، علامه محمدحسين، الميزان، ج 6، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله 14

[7] حشر، آيه 7

[8] نساء ، آيه 65

[9] مائده ، آيه 55؛ احزاب ، آيه 6 و….

.[10]  « فَإمَّا تَثْقَفَنَّهمْ في الْحَرْب فَشَرّدْ بهمْ مَنْ خَلْفَهمْ » انفال، آيه 57

[11] . « يا أَيّهَا النَّبيّ حَرّض الْمؤْمنينَ عَلَي الْقتال.» (اي پيامبر! مؤمنان را به جهاد برانگيز)

 

[12] . « يا أَيّهَا النَّبيّ جاهد الْكفَّارَ وَ الْمنافقينَ وَ اغْلظْ عَلَيْهمْ » (اي پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير. در اينجا وظيفه فرماندهي و سازماندهي مسلمانان براي جهاد، بر دوش پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نهاده شده است)

.[13]  «وَ إنْ أَحَدٌ منَ الْمشْركينَ اسْتَجارَكَ فَأَجرْه حَتَّي يَسْمَعَ كَلامَ اللَّه ثمَّ أَبْلغْه مَأْمَنَه» توبه، آيه 6

[14] الميزان، ج 9، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله 155 و 156

[15] . «خذْ منْ أَمْوالهمْ صَدَقَةً» (از اموال آنان صدقه‏اي بگير)

[16] . «وَ اعْلَموا أَنَّما غَنمْتمْ منْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ للَّه خمسَه وَ للرَّسول وَ لذي الْقرْبي‏ وَ الْيَتامي‏ وَ الْمَساكين وَ ابْن السَّبيل»

[17] . «يَسْئَلونَكَ عَن الْأَنْفال قل الْأَنْفال للَّه وَ الرَّسول» (چون امت از تو حكم انفال را سؤال كنند، جواب ده كه انفال مخصوص خدا و رسول است.)

[18]. « ما أَفاءَ اللَّه عَلي‏ رَسوله منْ أَهْل الْقري‏ فَللَّه وَ للرَّسول وَ لذي الْقرْبي‏ وَ الْيَتامي‏ وَ الْمَساكين وَ ابْن السَّبيل كَيْ لا يَكونَ دولَةً بَيْنَ الْأَغْنياء منْكمْ » (و آنچه كه خدا از اموال ساكنان آن قريه‏ها عايد پيامبرش گردانيد، از آن خدا و از آن پيامبر [او ]و متعلق به خويشاوندان نزديك [وي‏] و يتيمان و بينوايان و در راه‏ماندگان است، تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد)

[19] بحارالانوار، ج 96، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله 198

[20] . «يا أَيّهَا الَّذينَ آمَنوا أَطيعوا اللَّهَ وَ أَطيعوا الرَّسولَ»: (اي كساني كه ايمان آورده‏ايد؛ خدا را اطاعت كنيد و از پيامبر اطاعت نماييد)

[21] الميزان، ج 18، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله 248

. [22]  «وَ إذا جاءَهمْ أَمْرٌ منَ الْأَمْن أَو الْخَوْف أَذاعوا به وَ لَوْ رَدّوه إلَي الرَّسول وَ إلي‏ أولي الْأَمْر منْهمْ لَعَلمَه الَّذينَ يَسْتَنْبطونَه منْهمْ»: (و چون خبري از ايمني يا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛ و اگر آن را به پيامبر و اولياي امر خود ارجاع كنند، قطعاً از ميان آنان كساني‏اند كه [مي‏توانند درست و نادرست‏] آن را دريابند) نساء ، آيه 83

.[23]  «وَ ما كانَ لمؤْمنٍ وَ لا مؤْمنَةٍ إذا قَضَي اللَّه وَ رَسوله أَمْراً أَنْ يَكونَ لَهم الْخيَرَة منْ أَمْرهمْ وَ مَنْ يَعْص اللَّهَ وَ رَسولَه فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مبيناً»: (هيچ مرد و زن مؤمني را در كاري كه خدا و رسول حكم كنند، اراده و اختياري نيست [كه رأي خلافي اظهار نمايند] و هر كس نافرماني خدا و رسول كند، قطعاً دچار گمراهي آشكار گرديده است) احزاب ، آيه 36

.[24]  « فَلا وَ رَبّكَ لا يؤْمنونَ حَتَّي يحَكّموكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهمْ ثمَّ لا يَجدوا في أَنْفسهمْ حَرَجاً ممَّا قَضَيْتَ وَ يسَلّموا تَسْليماً»: (به خدايت سوگند، ايمان نمي‏آورند؛ مگر آنكه تو را در آنچه بينشان اختلاف‏آميز است، داور قرار دهند. سپس نسبت به آنچه قضاوت كردي، در نفس خود هيچ اعتراضي نداشته و از جان و دل تسليم باشند) نساء ، آيه 65

.[25]  «يا أَيّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تقَدّموا بَيْنَ يَدَي اللَّه وَ رَسوله»: (اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! در برابر خدا و پيامبرش [در هيچ كاري‏] پيشي مجوييد) آ

.[26]  «ما كانَ لأَهْل الْمَدينَة وَ مَنْ حَوْلَهمْ منَ الْأَعْراب أَنْ يَتَخَلَّفوا عَنْ رَسول اللَّه»: (اهل مدينه و باديه نشينان اطرافش نبايد هرگز از فرمان پيامبر تخلف كنند). توبه ، آيه 120

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *