1 – طرح مسئله :

از دیدگاه شیعه امامیه، امامت منصبی الهی است كه با تعیین و نصب از جانب خداوند متعال همراه است. امام، برترین مردمان و عاری از گناه و عیب است. دانش وی نه برگرفته از مردمان، بلكه به صورتی ویژه به او ارزانی شده است. امام به لطف و اذن الهی از مغیبات آگاه است و توانایی‌های خارق عادت دارد. مصدر و منبع اصلی این اعتقاد را باید به‌حق در قرآن كریم و سنّت نبی مكرّم اسلام صلی الله علیه و آله  جستجو نمود.[2] تفصیل كمالات امامان علیهم السلام  نیز در روایات ایشان بیان شده است؛ آن‌چنان‌که اكنون بخش مهمی از میراث حدیثی امامیه به روایات درباره امامت و كمالات امام اختصاص دارد. بااین‌حال در عصر حاضر برخی از نظریه‌پردازان با ارائه دیدگاه هایی، سعی کرده‌اند تا جایگاه امامان علیهم السلام  را نه مقامی الهی بلكه منصبی عادی و اكتسابی معرفی نمایند. از دید ایشان، تنها رسول خدا صلی الله علیه و آله  منصبی الهی داشته‌اند و پس از ایشان و بسته شدن باب نبوت و رسالت، دیگر نباید از جایگاه الهی هیچ‌کس سخن به میان آورد. دراین‌بین، محسن كدیور با انتشار مقالاتی مقدماتی در اواخر سال 1384 [3] به انتقاد از امامت رایج شیعی پرداخت. وی در مقاله سال 1385 خود[4]، نظریه خویش در باب امامت را «علمای ابرار» نام نهاد و از آن به «قرائت فراموش‌شده» تعبیر نمود.

از اركان مهم این نظریه، انكار مقامات خاص امامان علیهم السلام  از قبیل علم وهبی، آگاهی بر امور پنهان، توانایی‌های تكوینی و حتی معصوم و منصوص بودن ایشان از جانب خداوند است.

وی در بيان تفاوت ميان پيامبر و امام در نظريه علمای ابرار چنين می‌گويد:

بر اساس این نظریه،ائمه هرگز با پیامبر صلی الله علیه و آله  قابل قیاس نیستند چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله  اولا منصوب از جانب خداوند است،ثانیا با علم لدنی و غیر اکتسابی «وحی»الهی را تلقی کرده است،ثالثا وحی الهی و سنت نبوی با ملکه عصمت از جانب خدا حفظ می شود. … بر این اساس هر گونه صفت فرابشری برای ائمه انکار می شود و از ایشان با عنوان “علمای ابرار” (دانشمندان پرهیزکار) یاد می شود[5].

نوع نگرش و استدلال كدیور در نظریه‌پردازی، بیشتر صبغه تاریخی دارد. وی با ارائه شواهد مختلف، سعی دارد نشان دهد که چنین تفکری میان متقدمین شیعه، رواج داشته است.

بر نظریه کدیور، نقدهای بسیاری ایراد شده است[6] و مقاله حاضر نیز با وقوف بر این نقدها و با هدف تكمیل و تعمیق آن‌ها، به رشته تحریر درآمده است.

از جمله شواهد نظریه «علمای ابرار» استفاده از بیانی از وحید بهبهانی است[7] كه بر مبنای آن سعی شده تا جمعی از علمای متقدم، از جمله أحمد بن حسین بغدادی مشهور به ابن غضائری، از معتقدان به این نظریه قلمداد شوند.

كديور در برداشت از اين شاهد چنين می‌گويد:

قدما(عالمان شيعی تا ميانه قرن پنجم) درباره ائمه به گونه‌ای متفاوت می‌انديشيدند. شئونی كه ايشان برای امامان قائل بودند در مقايسه با شئونی كه پس از ايشان برای ائمه قائل شدند پايين‌تر است به نحوی كه آنان(قدما) اعتقاد فراتر از حدی را كه خود باور داشتند ارتفاع در مذهب و غلو می‌شمردند.

… احمدبن حسين بغدادی مشهور به ابن غضائری (متوفی450) از جمله منتقدان به جريان فرابشری صفات ائمه بوده‌اند[8].

وی همچنين درباره حد مجاز مقامات امامان بنا به گزارش وحيد چنين می‌گويد:

محورهای اختلاف در صفات ائمه به گزارش وحيد عبارت بوده است از:امكان صدور سهو، تفويض امور به ائمه، معجزات، امور خلاف عادت، شان و مرتبه‌ ائمه، منزه بودن ايشان از بسياری نواقص، علم غيب، قدرت ائمه.فصل مشترک تمامی محورهای ياد شده شئون فرابشری ائمه است.

پنجم:صفت عصمت در گزارش وحید در زمره صفات اختلافی ائمه نیست. او مرتبه نازلی از عصمت را جزءاعتقادات قدما دانسته است.آیا عصمت مقول به تشکیک و ذو مراتب است؟ یا امری متواطی و دائر بین نفی و اثبات است؟(بالاخره یا ائمه را معصوم می دانستند یا نمی‌دانستند). آنچنانکه در شاهد سوم خواهد آمد این نکته در گزارش وحید صائب به نظر نمی رسد، و اختلاف اصحاب صفت یاد شده رانیز در بر می گرفته است[9].

 اهمیت دیدگاه‌های ابن غضائری آن‌چنان بوده است كه كدیور در بیانی چنین از وی یاد می‌كند:

ابن‌غضائری … نسبت به رعایت شأن ائمه حساسیت ویژه داشته و انتساب شئون فرا بشری از قبیل علم غیب، قدرت خارق‌العاده، معجزه، تفویض امور تشریعی و تكوینی را خروج از حدّ مجاز اعتدال مذهبی و منجر به ارتفاع در مذهب یا غلوّ می‌دانسته و خود را شرعاً موظف به مبارزه با این‌گونه زیاده‌روی‌ها می‌دانسته است. اگرچه به‌واسطه عدم وصول اكثر آثار ابن‌غضائری به زمان ما، درباره «حد مجاز اعتدال مذهبی درباره صفات ائمه» از نظر ابن‌غضائری نمی‌توان به‌دقت سخن گفت، اما با اطمینان می‌توان او را یكی از منتقدان جدی انتساب شئون ‌فرا بشری به ائمه و از جمله غیرتمند ‌ترین عالمان قائل به رویكرد بشری به امامت در شیعه یا نظریه علمای ابرار دانست. مطالعه كتاب بجا مانده و تأمل در آراء اجتهادی ابن‌غضائری كه مبتنی بر دیدگاه خاص اعتقادیش درباره ائمه است_ و خوشبختانه به‌اختصار به این مبانی اشاره كرده است _ رافع هر ابهامی در این
 زمینه است.[10]

مسئله و محور اصلی این مقاله، بررسی دیدگاه‌های غضائری و ابن غضائری درباره امامان علیهم السلام  و كمالات ایشان است. به صورت مشخص باید بررسی نمود كه آیا این دو عالم بزرگ متقدم، انتساب هرگونه موردی چون علم غیب، قدرت خارق‌العاده یا معجزه را به امامان علیهم السلام  غلوّ می‌پنداشته‌اند؟

برای پاسخ علمی به این پرسش ابتدا باید مبانی و مفروضات را برای تحقیق آراء ایشان تعیین نمود.

 

2 –  معرفی غضائری پدر و پسر :

 

حسین بن عبیدالله بن ابراهیم غضائری با كنیه ابوعبدالله در زمره مشایخ نجاشی و شیخ طوسی بوده است. شیخ طوسی وی را با عبارات «كثیر السماع» و «عارف بالرجال» ستوده است.[11] وی معاصر شیخ مفید بوده و در نیمه صفر سال 411 وفات یافته است.[12] فرزند او احمد نیز در سلك مشایخ حدیث و آگاهان از کتاب‌های امامیه بوده است. اطلاعات موجود درباره احمد بن حسین بسیار اندك است. از خلال نقل سخنان او در رجال نجاشی و سخن كوتاه شیخ طوسی در مقدمه فهرست می‌توان اطلاعاتی محدود درباره او به دست آورد. آن چنان كه از اين متون برداشت مي‌شود وي از هم‌درسان نجاشي و شيخ طوسی در محضر پدر خود بوده است. با توجه به كاربرد لغت «اخترام» درباره وفات احمد بن حسین[13]، شاید وی قبل از چهل‌سالگی از دنیا رفته باشد.[14]

2 _ 1 _ تألیفات غضائری‌ها در موضوع امامت

تألیفات حسین غضائری در فهرست نجاشی[15] ذكر شده است. مهم‌ترین تألیفات او كه به مباحث امامت مرتبط است، بدین شرح‌اند:

كتاب التسلیم على أمیرالمؤمنین [ علیه السلام ‏] بإمرة المؤمنین

كتاب عدد الأئمة و ما شذ على المصنفین من ذلك

كتاب یوم الغدیر

كتاب الرد على الغلاة و المفوضة

كتاب مواطن أمیر المؤمنین علیه السلام

كتاب فی قول أمیر المؤمنین علیه السلام : أ لا أخبركم بخیر هذه الأمة.

ظاهراً شرح‌حال او و نام تألیفاتش، در فهرست شیخ طوسی نیز موجود بوده است ولی در نسخه‌های فعلی این کتاب، مفقود است.[16]

اما متأسفانه هیچ شرح‌حالی از احمد بن حسین و گزارشی از كتاب‌هایش در دست نیست. شیخ طوسی در مقدمه فهرست خود به تألیف دو اثر از سوی او، یكی درباره فهرست اصول و دیگری فهرست مصنفات امامیه یاد می‌كند.[17] ویژگی این دو اثر، جامعیت آن‌ها بوده است؛ اما متأسفانه این دو اثر پس از مرگ ناگهانی و دور از انتظار ابن غضائری، از سوی برخی از وارثان وی از بین برده شده است.[18]

شیخ طوسی تصریح می‌كند كه هیچ‌یک از اصحاب ما موفق به نسخه‌برداری از آن دو كتاب نشده است.[19] به‌این‌ترتیب احتمال قوی وجود دارد كه این امر درباره تمامی آثار وی اتفاق افتاده باشد و در این صورت باید گفت كه آثار ابن غضائری در بین امامیه معاصر وی، امكان رواج نیافته است. اثری كه امروزه منسوب به احمد بن حسین بن غضائری است، كتاب الضعفاء است.

در انتساب این كتاب به ابن غضائری تردیدهای فراوانی ابراز شده است. آقا بزرگ در الذریعة به‌شدت از انتساب این كتاب به ابن غضائری انتقاد نموده است.[20] وی معتقد است این كتاب با برگرفتن بخشی از منقولات كتاب نجاشی و طوسی از ابن غضائری و افزودن مطالب باطل فراوان ساخته شده است.[21] همچنین آیت‌الله خویی در مقدمه معجم رجال الحدیث از عدم ثبوت و غیرقابل اعتنا بودن كتاب سخن گفته است.[22]

از جمله قرائنی که بر صحیح نبودن انتساب این کتاب به ابن غضائری دلالت می‌کند، یکی اختلاف میان تضعیفات او با اظهارنظرهای نجاشی در فهرست، هم در اصل تضعیف و هم در عباراتی که نشان دهنده ضعف راوی می‌باشد؛ و دیگری، عدم اشاره نجاشی به نظر ابن غضائری است.[23]

درهرحال، اثبات یا رد استناد این اثر به ابن غضائری، موضوع این مقاله نیست. تنها نتیجه مهم، قطعی نبودن استناد این اثر به ابن غضائری است. به‌این‌ترتیب باید گفت كه هیچ‌یک از تألیفات این پدر و پسر بر جای نمانده است و اطمینانی در انتساب كتاب الضعفاء موجود نیز به ابن غضائری وجود ندارد. این امر اظهارنظر دقیق درباره معتقدات و دیدگاه‌های ایشان را مشكل می‌سازد. بااین‌حال با
دقت در عناوین كتاب‌های غضائری پدر تا حدودی می‌توان دیدگاه‌های كلی
وی را حدس زد. همان‌گونه كه در فهرست تألیفات حسین غضائری مشاهده می‌شود، کتاب‌هایی با موضوع «روز غدیر» و «سلام كردن بر امیرالمؤمنین با
عنوان امیر مؤمنان» به‌روشنی مضمونی شیعی داشته، در راستای اثبات ولایت آن حضرت است. همچنین كتاب عدد الائمة كه علی‌القاعده باید به تعداد امامان علیهم السلام  مرتبط باشد، باز هم در سلك كتاب‌های مرسوم شیعی درباره اثبات امامان علیهم السلام  و به‌ویژه امام غائب علیه السلام  است. كتاب دیگری از غضائری درباره قول منسوب به امیرالمؤمنین علیه السلام  است كه در آن، حضرت از تفضیل ابوبكر و عمر بر خود سخن گفته‌اند. این روایت بین اهل تسنن مشهور است.[24] به نظر می‌رسد این كتاب در رد ادعای اهل تسنن بوده است، زیرا ابن حجر این کتاب را با عنوانی دیگر، چنین نام برده است: الكلام على قول علی خیر هذه الأمة بعد نبیها[25]، كه به معنای رد این روایت و تضعیف آن است.[26]

به‌این‌ترتیب به نظر می‌رسد معتقدات حسین غضائری در امر امامت منصوص، باید شبیه به معتقدات تشیع رسمی باشد.

2 _ 2 _ نقل روایات از سوی غضائری پدر و پسر

پس از تألیفات علمای متقدم، راه بعدی برای كشف عقاید آن‌ها، دقت در
مضامین احادیثی است كه از سوی ایشان روایت شده است. این مطلب در
جای خود قابل بحث و بررسی است كه آیا نقل روایت در بین قدما به معنای
اعتقاد به مضمون آن بوده است. بااین‌حال آنچه برای بحث فعلی كفایت می‌كند
 آن است كه قدما روایتی را كه از دیدشان غلوّآمیز و مشتمل بر مطالب باطل و
كذب بوده، روایت نمی‌كرده‌اند. این امر شواهد متعددی دارد كه از جمله
 آن‌ها می‌توان به استثناء نمودن مطالب غلوّآمیز كتاب‌ها به هنگام نقل و
همچنین پرهیز از نقل روایاتی كه از دید راوی باطل بوده است، اشاره نمود.[27]
برخی از راویانی كه کتاب‌هایشان پس از استثناء برخی از بخش‌های آن،
روایت شده است عبارت‌اند از: احمد بن محمد سیاری[28]، محمد بن سنان[29]، محمد بن أورمة[30]، محمد بن علی ابوسمینة[31] و محمد بن حسن بن جمهور[32].

به‌این‌ترتیب، نقل روایات از سوی علما و مُحدّثان، حداقلّ نشانه باور آن‌ها به دوری روایت از غلوّ و كذب است. با این فرضِ مقبول، می‌توان تا حدودی عقاید غضائری پدر را بازشناسی نمود.

كتاب‌های بسیاری از سوی غضائری پدر برای نجاشی و طوسی روایت شده است. نجاشی و شیخ طوسی، برخی از کتاب‌ها را بر غضائری پدر قرائت کرده‌اند که این امر به منزله اجازه استاد، نسبت به نقل روایات آن کتاب بوده است. یكی از مهم‌ترین کتاب‌های روایت‌شده از سوی حسین غضائری، كتاب كامل الزیارات جعفر بن محمد بن قولویه است. ابن قولویه كه مهم‌ترین استاد شیخ مفید بوده[33]، از سوی نجاشی برتر از هر آنچه مردم از زیبایی، وثاقت و فقه به آن وصف می‌شوند، ‏معرفی شده است.[34] كتاب كامل الزیارات با نام جامع الزیارات از سوی شیخ طوسی وصف شده و به روایت آن در ضمن کتاب‌های ابن قولویه از طریق مفید و غضائری اشاره شده است.[35] نجاشی نیز ضمن ذكر این كتاب در بین کتاب‌های ابن قولویه، به این‌که بیشتر کتاب های او را نزد شیخ مفید و غضائری پدر قرائت كرده، اشاره دارد.[36]

نیم‌نگاهی به كامل‌ الزیارات، نشان‌گر روایات متعددی با مضمون نصب الهی امامان، عصمت، علم وراثتی و وهبی و فضایل بی‌شمار ایشان است. قطعاً درصورتی‌که غضائری تابع دیدگاهی شبیه به نظریه «علمای ابرار» بود و تمامی موارد فوق را غلوّ و كذب می‌دانست، نباید كتابی مشتمل بر این اكاذیب را روایت می‌كرد یا اجازه می‌داد تا بر او قرائت شود، یا اگر به هر دلیل آن را روایت می‌نمود باید موارد غلوّآمیز و كذب را استثناء می‌كرد؛ حال‌آنکه چنین نیست.

به‌عنوان نمونه، برخی از مضامین والای روایت‌شده در كامل الزیارات درباره شئون امامان علیهم السلام  بدین شرح است:

شهادت مى‏دهم كه شما برگزیدگان خدا و نگهبانان او و حجت‏هاى بالغه او بوده كه با علمش شما را یاوران دین خودش قرارداد، به امر او قائم هستید و نگهبانان علم او هستید و حافظ اسرارش بوده و بازگوكننده وحى او و معدن و مركز كلمات و اركان و ستون‏هاى توحیدش و شاهدها بر بندگانش هستید، خداوند مخلوقاتش را به شما سپرده و كتابش را به میراث به شما داده، و اختصاص داد شما را به آیات كریمه و تأویل آن‌ها را به شما اعطاء فرمود، قرارداد شما را صندوق حكمتش و علامت هدایت در شهرهاى خودش، براى نورش مثل به شما زده، از علمش در شما جارى نموده، شما را از هر لغزشى بازداشت و از هر آلودگى پاك نمود، رجس و پلیدى را از شما بركنار داشت، به‌واسطه شما نعمت‏هاى خود را تحقّق داد، به‌واسطه شما جدائى‏ها را به‌صورت اجتماع درآورد و توسط شما بین كلمات تألیف و جمع نمود، و به وساطت شما طاعت واجب لازم شده و مودّت و محبّت لازم تحقق یافته، پس شما اولیاء و برگزیدگان او و بندگان با كرمش هستید، اى پسر رسول خدا! به زیارتت آمده‏ام درحالی‌که به حقّت عارف و به شأن و مقامت مستبصر هستم، دشمنانتان را دشمن داشته و دوستانتان را دوست مى‏دارم، پدر و مادرم فدایت باد، رحمت خدا و درودش بر تو باد.[37]

كسى كه اراده كند خدا را، به شما آغاز مى‏كند، كسى كه اراده كند خدا را به شما آغاز مى‏كند، كسى كه اراده كند خدا را به شما آغاز مى‏كند، به‌واسطه شما خداوند غیرواقع‌ها را برطرف مى‏كند، و به‌توسط شما شداید و سختى‏ها را دور مى‏نماید، به‌واسطه شما خداوند مى‏گشاید و افتتاح مى‏كند، و ختم و تمام مى‏نماید، و به‌واسطه شما آنچه را كه بخواهد محو كرده و ثابت مى‏نماید، به‌واسطه شما ذلّت و خوارى را از ما برمى‏دارد، به‌واسطه شما خداوند متعال خون‌خواهی هر خون مؤمنى را مى‏كند كه استحقاق خون‌خواهی را داشته باشد، به‌واسطه شما زمین درختانش را مى‏رویاند، به‌واسطه شما درختان میوه مى‏دهند، به‌واسطه شما آسمان باران مى‏بارد، به‌واسطه شما غم و اندوه را خداوند برطرف مى‏كند، به‌واسطه شما خداوند باران رحمتش را مى‏بارد، به‌واسطه شما زمینى كه ابدان شما را در خود دارد مستقر مى‏باشد، و به‌واسطه شما کوه‌ها بر پایه‏هاى خود مستقر و مستحكم هستند، اراده حق‌تعالی در تقدیر امور بر شما فرود مى‏آید، و از بیوت شما صادر مى‏گردد، تفاصیل احكام عباد از بیوت شما صادر مى‏گردد.[38]

شهادت مى‏دهم كه شما پیشوایان هدایت‏كننده و هدایت‌شده ما بوده و اطاعت شما بر ما واجب و كلامتان راست و مطابق با واقع است، مردم را خواندید ولى شما را اجابت نكردند، آن‌ها را به معروف امر كردید ولى اطاعتتان را نكردند و شهادت مى‏دهم كه شما استوانه‌های دین و ركن‏هاى روى زمین هستید، پیوسته خداوند شما را در صلب‏هاى پاكیزه منتقل فرموده و از ارحام پاك نقلتان داده و هرگز نادانى نادانان شما را آلوده نكرده و شریك و همتاى شما نشده است فتنه‌هایی كه از خواهش‏هاى نفس پیدا مى‏شود، پاكیزه‏اید و محلّ نشو و نماى شما نیز پاك و پاكیزه است، خداوند قهّار به‌واسطه شما بر ما منّت نهاده پس شما را در منازلى قرار داده كه اذن داده است در آن منازل اسمش با صداى بلند برده شود و صلوات ما بر شما را رحمت براى ما و كفّاره گناهانمان قرار داده زیرا حق‌تعالی شما را براى ما برگزیده و
خلقت و آفرینش ما را با آنچه بر ما منّت نهاد یعنى ولایت و دوستى شما پاك و طاهر نمود و ما نزد او علم و آگاهى شما را یادکرده درحالی‌که اعتراف مى‏كنیم شما را تصدیق داریم و اینجا كه ایستاده‏ام مكان و محل كسى است كه در گناه زیاده‌روی كرده و مرتكب خطا و اشتباه شده و خوار و ذلیل گشته و به آنچه جنایت نموده اقرار كرده و امید دارد به بركت این مكان شریف از تبعات گناهانش خلاص و رها گشته و به كمك شما حق‌تعالی او را نجات داده نظیر نجات دادن هلاک شوندگان از هلاك و مرگ، پس درخواست من این است كه شفیع من باشید، چه آنكه من به‌سوی شما پناه آورده زمانى كه اهل دنیا از شما روى تافته و آیات الهى را به استهزاء گرفته و از آن‌ها سر باز زدند.[39]

از جمله كتاب‌های مهم دیگری كه از سوی غضائری روایت شده است باید به كتاب الفرق بین الآل و الأمة از ریان بن صلت، الكافی از كلینی[40]، آثار برقی[41]، بصائر الدرجات صفار[42] و تمامی آثار صدوق[43] اشاره نمود. متن این كتاب‌ها هم‌اکنون در دسترس است و به‌وضوح مشتمل بر روایاتی است که بازگوکننده كمالات و مقامات اهل‌بیت علیهم السلام  هستند[44].

با توجه به آن‌که ظاهراً مهم‌ترین استاد احمد بن حسین غضائری، پدرش حسین بن عبیدالله غضائری بوده است و هیچ تخالفی میان دیدگاه‌های وی با مشایخش از سوی دوستان و شاگردان نزدیكش، یعنی نجاشی و شیخ طوسی، روایت نشده است، احتمالاً باید دیدگاه‌های وی را نزدیك به دیدگاه پدرش دانست. بااین‌حال تحقیق این امر بر پایه قرائن متقن دیگری باید صورت پذیرد.

2 _ 3 _ دیدگاه‌های ابن غضائری بر پایه كتاب الضعفاء

بیان شد كه در انتساب كتاب الضعفاء کنونی به ابن غضائری، تردیدهای جدی وجود دارد؛ بااین‌حال باید دید كه اگر انتساب این كتاب نیز به ابن غضائری مسلم تلقی گردد، آیا می‌توان بر مبنای تضعیفات منقول در آن، امام‌شناسی ابن‌غضائری را استخراج نمود.

كدیور معتقد است كه اولاً  كتاب الرجال یا الضعفاء وی به صورت كامل از سوی علمای متأخر روایت شده است[45]. به‌این‌ترتیب گویی از نظر او، تردیدی در انتساب این كتاب به ابن غضائری وجود ندارد.

ثانیاً این‌گونه به نظر می‌رسد كه آراء ابن غضائری درباره غلوّ یا ارتفاع در مذهب، مستند به شهادت و حس نبوده، بلكه مبتنی بر اجتهاد خاص وی است؛ به این معنی كه ابن غضائری متن راویات نقل شده از هر راوی را موردبررسی قرار می‌داده است؛ اگر محتوای روایات را با توجه به مبانی خود مشتمل بر خروج از حد مجاز اعتقادی و ارتفاع در حق ائمه یا غلوّ می‌یافته، راوی را منتسب به ضعف و دروغ‌پردازی و جعل حدیث می‌كرده است.[46]

درباره فرض اول پیش‌ازاین مطالبی بیان شد كه بیانگر قطعی نبودن استناد كتاب الضعفاء به ابن غضائری بود. بااین‌حال بحثِ بیش‌تر در این مورد، هدف مقاله حاضر نبوده و محتوای مقاله بر پایه صحت فرض اول پی گرفته می‌شود. فرض دوم نیز بر پایه متن منقول كتاب الضعفاء قابل‌قبول به نظر می‌رسد و همان‌گونه كه كدیور نیز اشاره كرده است، این معنا مورد تأیید برخی از صاحب‌نظران است.[47]

حال باید دید غلوّ خواندن مطالبی از قبیل نصب الهی امامان علیهم السلام ، علم الهی و غیر اكتسابی ایشان، عصمت، افتراض طاعت، كرامات و معجزات و نظایر آن، با مشی ابن غضائری تطابق دارد یا خیر؟

با مفروض دانستن دو فرض بیان شده قبلی و تتبع در متن كتاب الضعفاء موجود، می‌توان گفت که ابن‌غضائری این مطالب را غلوّ نمی‌دانسته است این امر به دو صورت قابل دست‌یابی است.

2 _ 3 _ 1 _ عدم تضعیف صدها تن از مخالفان نظریه «علمای ابرار» از سوی ابن غضائری

روایات فراوانی درباره مقامات و كمالات امامان علیهم السلام  از سوی راویان و مصنفان پیش از ابن غضائری روایت شده است. در صورت صحت ادعاهای بیان شده، آیا نباید ابن غضائری، مدافع غیور نظریه «علمای ابرار» از دیدگاه کدیور، صدها تن از راویان و مصنفان پیش از خود را كه راوی و ثبت كننده روایات مشتمل بر عناصر پیش‌گفته‌اند، در شمار الضعفاء جای می‌داد؟! به‌راستی افرادی نظیر مفید، صدوق، ابن قولویه، ابن ولید، نعمانی، كلینی، محمد بن یحیی العطار، محمد بن حسن صفار، عبدالله بن جعفر حمیری، علی بن ابراهیم، ابراهیم بن هاشم، احمد بن محمد بن عیسی، حسن بن محبوب و صدها راوی و مصنف دیگر، چگونه از دیده تیزبین این عالم غیور جا مانده‌اند؟! امكان ندارد که حال این راویان و مصنفان بر ابن غضائری پوشیده مانده باشد. بنابراین چنین نتیجه می‌گیریم كه از دید ابن غضائری، روایات مشتمل بر علوم غیبی امامان علیهم السلام ، قدرت‌ها و كرامات ایشان، عصمت، منصوب و منصوص بودن ایشان و نظایر آن، غلوّآمیز نبوده و موجب متهم‌کردن راویان آن‌ها و تصنیف کنندگانش به كذب یا غلوّ  نمی‌گردد.

2 _ 3 _ 2 _  روایات ممدوحین از دید ابن غضائری

هرچند كتاب الممدوحین ابن غضائری به دست ما نرسیده است اما در خلال كتاب الضعفاء منسوب به وی و نیز نقل دیگران از او، می‌توان توثیقاتی چند را به دست آورد. بنا بر ادعای كدیور، قطعاً راویان ثقه از دید ابن غضائری، نباید روایاتی که نظریه «علمای ابرار» را نفی می‌کنند در كارنامه خود داشته باشند. با تتبع در كتاب الضعفاء موجود و سایر منقولات از ابن غضائری، پنج تن مورد توثیق و مدح وی قرارگرفته‌اند كه موردبررسی قرار می‌گیرند. روشن است كه با توجه به مبنای پیش‌گفته درباره ابن غضائری در باب توثیق و تضعیف، می‌توان به صورت روشن با استفاده از روایات این افراد، دیدگاه‌های وی را درباره غالیانه دانستن مقامات امامان علیهم السلام  به دست آورد.

2_ 3 _ 2 _ 1 _ علی بن حسان واسطی

ابن غضائری، علی بن حسان واسطی را با عبارت ثقة ثقة ستوده است.[48] با تتبع در مصادر روایی پیش از ابن غضائری، روایات فراوانی از علی بن حسان واسطی به دست می‌آید. مضامین برخی روایات او بدین شرح‌اند:

_ مكتوب بودن عبارت «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَیدْتُهُ بِه»‏ بر روی تمام ستون‌های آسمان كه به وضوح نصب الاهی علی علیه السلام  را به مقام امير مؤمنان در بر دارد [49]

_ خلقت ویژه جسم اهل‌بیت از عليين و روح آنها ازسرشتی برتر در برابر خلقت روح شيعيان از عليين و جسم ايشان از سرشتی پايين‌تر [50]

_ آمدوشد جنیان به محضر امامان علیهم السلام [51]

_ اطلاع امام از ما فی الضمیر انسان[52]

_ مُحدّث بودن دوازده امام[53]

_ تفاوت میان رسول، نبی و مُحدّث[54]

_ عصمت، افتراض طاعت و علم وهبی امامان علیهم السلام  [55]

_ آگاهی امام از علم منایا و بلایا[56]

همچنین روایت مفصلی از سوی علی بن حسان واسطی در باب نماز روز غدیر روایت شده است. هرچند محمد بن موسی هَمْدانی راوی این روایت از علی بن حسان از سوی ابن ولید به‌شدت تضعیف شده است[57]، اما ابن غضائری ضمن دفاع از هَمْدانی در برابر تهمت جعل[58]، به تعدیل نظرات ابن ولید پرداخته و روایات او را به‌عنوان شاهد می‌پذیرد[59]. جدا از آن‌که ظاهراً‌ این روایت، راوی دیگری نیز غیر از علی بن حسان دارد.[60]

برخی مضامین بلند این روایت بدین شرح است:

_ شرافت ویژه عید غدیر در امم قبل و در آسمان‌ها

_ ثواب بی‌بدیل روزه این روز

_ امارت، ولایت و مولویت علی علیه السلام  بر همه امّت به امر خداوند

_ توصیف امیر مؤمنان علیه السلام  با این عبارات: هدایت‌گر پس از پیامبر، صراط مستقیم، حجّت بالغة خداوند، لسان سخنگو از جانب خدا در میان مردمان، نگه‌دارنده علم خداوند، جایگاه سرّ الهی، كسی كه همراه پیامبر از تمامی مردمان برایشان میثاق گرفته شده است.

_ شكر بر نعمت هدایت به ولاة امر بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله  و توصیف ایشان با عنوان امامان هدایت، اركان توحید، كمال دین و تمام نعمت خداوند و اخذ میثاق در ابتدای خلقت از همگان برای ایشان

_ نامیدن امیر مؤمنان علیه السلام  به حجّت عظمی و آیت كبرای خداوند و نبأ عظیمی كه در آن اختلاف شده است.

بسیاری از روایات فوق با راویان ثقه از علی بن حسان نقل شده است.[61] ابن غضائری نیز هیچ‌یک از آن راویان را تضعیف نكرده است. به‌این‌ترتیب پذیرفتنی نیست كه ابن غضائری از طرفداران نظریه «علمای ابرار» باشد.

 2 _3_ 2_ 2 _ احمد بن محمد بن خالد برقی

ابن غضائری با اشاره به طعن قمی‌ها درباره برقی، بیان می‌كند كه این طعن نه درباره خود او بلكه فقط درباره مشایخ حدیثی او بوده و اینکه وی از هرکسی اخذ حدیث می‌كرده است[62]. به‌این‌ترتیب غالی نبودن برقی و عدم ضعف او روشن است. كمترین مراجعه به روایات منقول از برقی و بخش‌های برجای‌مانده از المحاسن، شكی در اعتقاد او به نصب الهی امامان علیهم السلام ، عصمت، علم وهبی، علم به مغیبات و قدرت‌های خارق عادت، بر جای نمی‌گذارد.[63]

2 _ 3 _ 2 _ 3 _ أحمد بن حسین بن سعید

وی فرزند حسین بن سعید صاحب كتاب‌های سی‌گانه معروف است.[64] احمد از سوی قمی‌ها تضعیف و متهم به غلوّ شده است[65]. بااین‌حال ابن غضائری پس از ذكر اتهام غلوّ او از سوی قمی‌ها، تصریح می کند روایاتی كه از او دیده، سالم بوده و نشان‌دهنده غلوّ نیست.[66]

برخی از مشهورترین كتاب‌های روایی كه تمامی آن‌ها از سوی پدر ابن غضائری روایت شده و از این‌رو علی‌القاعده باید در دسترس ابن غضائری هم بوده باشد، روایاتی از احمد بن الحسین با این مضامین است:

_ آگاهی امامان علیهم السلام  از ایمان یا نفاق مردمان[67]

_ تصرف امامان علیهم السلام  در بینایی انسان[68]

_ قسیم النار و الجنة بودن علی علیه السلام [69]

_ عرضه اعمال هر فرد به هنگام مرگ بر رسول خدا و امامان علیهم السلام [70]

_ خلقت نطفه امامان علیهم السلام  از قطره‌ای عرشی[71]

_ سماع صوت در بطن مادر از سوی امامان علیهم السلام [72]

_ برافروخته شدن مصباحی برای امام كه اعمال بندگان را در آن می‌بیند.[73]

_ به صدا درآمدن عصا به‌عنوان معجزه امام علیه السلام [74]

_ اطاعت همه اشیاء و حیوانات از اصحاب قائم علیه السلام [75]

_ شفا بودن تربت سید الشهداء علیه السلام  برای تمامی امراض[76]

_ آگاهی امیر مؤمنان علیه السلام  از علم أنساب، منایا، بلایا و فصل الخطاب[77]

_ آگاهی امیر مؤمنان علیه السلام  بر تمامی گذشته و آینده[78]

به‌این‌ترتیب روشن می‌شود كه مضامین فوق از دید ابن غضائری غلوّ محسوب نمی‌شده است و وی روایات احمد بن حسین بن سعید را سالم و عاری از غلوّ خوانده است. به‌ویژه آن‌که بسیاری از این روایات با سند صحیح از احمد بن حسین نقل شده است.[79] احتمال بی‌خبری ابن غضائری از این روایات مندرج در كتب مشهور، آن‌هم به هنگام اظهار مخالفت با قمی‌ها، غیرقابل‌قبول است.

2 _ 3 _ 2 _ 4 _ محمد بن أورمة

ابن غضائری، محمد بن أورمة را از تهمت غلوّ تبرئه می‌كند. وی تصریح می‌كند كه هیچ‌چیز منسوب به محمد بن اورمة كه باعث اضطراب نفس آدمی شود وجود ندارد؛ جز چند ورقی در تفسیر باطنی قرآن كه ظاهراً این اوراق از او نیست[80]. مضمون برخی روایات محمد بن أورمة در کتاب‌های مشهور روایی بدین شرح است:

_ امامان علیهم السلام  حجت خدا و شاهدان او بر روی زمین اند‌ و طلب شفاعت  از ایشان[81]

_ اعطای حسنه و محو سیئه برای هر گام در زیارت سید الشهداء علیه السلام  و حرام شدن نار بر زائر ایشان[82]

_ شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله  برای زائر سید الشهداء علیه السلام  و اینکه از گناهان او هرچند بسیار باشد، سؤال نخواهد شد[83]

_ خلق فرشته‌ای كه به هنگام نماز، به یگانگی خدا، سیادت رسول خدا صلی الله علیه و آله  بر انبیاء و سیادت وصی او بر اوصیاء شهادت می‌دهد.[84]

_ حدیث مشهور تداوم وصیت از پیامبران گذشته و اینکه زمین از حجت خالی نخواهد بود و توارث اسم اكبر، میراث علم و آثار علم نبوت به حجج الهی[85]

_ ویژگی پیراهن یوسف علیه السلام  و اینکه علم و میراث خاص انبیاء به آل محمد علیهم السلام  می‌رسد.[86]

روشن است كه این دسته از روایات منسوب به محمد بن اورمة كه مضامین آن‌ها موردقبول و تأیید ابن غضائری بوده است، به‌هیچ‌وجه در چارچوب قرائت غیر الهی از امامت نمی‌گنجد.

2 _ 3 _ 2_ 5 _ صفوانی

محمد بن احمد بن عبدالله بن قضاعة معروف به صفوانی، از سوی نجاشی با عبارات شیخ الطائفة، ثقة، فقیه و فاضل ستوده شده است.[87] بنا به نقل نجاشی، وی مباهله‌ای با قاضی موصل در باب امامت داشته كه به مرگ قاضی موصل می‌انجامد.[88] ابن داود درباره او از ابن غضائری چنین نقل می‌كند كه از روایات او هیچ‌یک را انكار نمی‌كنم مگر آنچه از پدرش از جدش از امام صادق علیه السلام  روایت كرده است. ابن غضائری درباره این نقل نیز پدر صفوانی را متهم می‌کند نه خود صفوانی را[89]. درهرحال جدای از علت انكار این روایت از سوی ابن غضائری، آنچه اهمیت دارد این است كه دیگر روایاتِ خود صفوانی، مورد انكار  ابن غضائری نبوده است. در میان کتاب‌های صفوانی عناوینی به این  شرح وجود دارد: كتاب الامامة، كتاب رد علی اهل الاهواء و كتاب الغیبة و كشف الحیرة[90].

شیخ طوسی از كتابی با نام كتاب الكشف و الحجة یادکرده كه می‌تواند
 همان كتاب الغیبة و كشف الحیرة در بیان نجاشی باشد.[91] این كتاب احتمالاً از منابع طوسی در الغیبة بوده است. طوسی از وی روایاتی را  درباره معجزات امام مهدی علیه السلام  و اخبار ایشان از غیب به دست سفرای ایشان نقل كرده است.[92] طوسی این روایات را از حسین بن عبیدالله غضائری و مفید از صفوانی نقل كرده است.

با توجه به قرائن فوق به‌هیچ‌وجه نمی‌توان بر پایه كتاب الضعفاء ابن غضائری، وی را در زمره قائلان به قرائت غیر الهی از امامت جای داد، یا آن‌که وی را منكر كمالات و مقامات ماورائی اهل‌بیت علیهم السلام  برشمرد.

2 _ 4 _ بررسی دیدگاه وحید بهبهانی درباره ابن غضائری 

همان‌گونه كه پیش‌تر بیان شد، كدیور در مقام بیان دیدگاه ابن غضائری درباره مقامات امامان علیهم السلام ، از بیانی از وحید بهبهانی استفاده كرده است. بیان وحید بهبهانی مربوط به تبیین نحوه تضعیفات قدما است كه دراین‌بین به اصطلاح «الطیارة» و «اهل الإرتفاع» پرداخته و چنین می‌گوید:

اعلم ان الظاهر أن كثیرا من القدماء، سیما القیمین منهم (و الغضائری)، كانوا یعتقدون للائمة علیهم السلام  منزلة خاصة من الرفعة والجلالة و مرتبة معینة من العصمة والكمال بحسب اجتهادهم و رأیهم و ما كانوا یجوزون التعدی عنها و كانوا یعدون التعدی ارتفاعا و غلوّا حسب معتقدهم. حتى أنهم جعلوا مثل نفى السهو عنهم غلوّا بل ربما جعلوا مطلق التفویض إلیهم أو التفویض الذی اختلف فیه، كما سنذكر، أو المبالغة فی معجزاتهم و نقل العجائب من خوارق العادات عنهم أو الاغراق فی شانهم و اجلالهم و تنزیههم عن كثیر من النقائص و اظهار كثیر قدرة لهم و ذكر علمهم بمكنونات السماء و الأرض، ارتفاعا أو مورثا للتهمة به؛ سیما بجهة ان الغلاة كانوا مختفین فی الشیعة مخلوطین بهم مدلسین. (و بالجملة) الظاهر أن القدماء كانوا مختلفین فی المسائل الأصولیة أیضا فربما كان شئ عند بعضهم فاسدا أو كفرا أو غلوّا أو تفویضا أو جبرا أو تشبیها أو غیر ذلك. وكان عند اخر مما یجب اعتقاده أو لا هذا و لا ذاك و ربما كان منشأ جرحهم بالأمور المذكورة وجدان الروایة الظاهرة فیها منهم كما أشرنا آنفا و ادعاه أرباب المذاهب كونه منهم أو روایتهم عنه و ربما كان المنشأ روایتهم المناكیر عنه إلى غیر ذلك فعلى هذا ربما یحصل التأمل فی جرحهم بأمثال الأمور المذكورة[93].

آنچه از  این گزارش به دست می‌آید چنین است كه میان قدما در مسائل اعتقادی، اختلافاتی وجود داشته است؛ اما  بر خلاف برداشت نادرست كديور از اين متن ، دامنه این اختلاف به‌ویژه در بحث غلوّ، مطابق با آنچه بیان شده است، بسیاری از اركان اعتقاد شیعیان به امامت را در برنمی‌گیرد؛ از جمله اعتقاد به نصب و علم الهی امامان علیهم السلام ، عصمت، افتراض طاعت و بی‌خطا بودن امامان علیهم السلام  در حوزه دین.

با دقت افزون‌تر در بیان وحید بهبهانی مشاهده می‌شود كه اصل بروز خوارق
عادت از امامان علیهم السلام  نیز به‌گونه‌ای در زمره امور متفق‌علیه معرفی شده است؛ زیرا در همه‌جا برای غلوّ شمردن این موارد از ضمیمه نمودن مواردی چون مبالغه، عجایب، كثرت و اغراق، استفاده شده است. تنها در باب تفویض، به تلقی مطلق آن، غلوّ گفته شده است. همچنین در علم به مكنونات آسمان و زمین كه ظاهراً با نوعی كلیت و شمول همراه است.

نتیجه آن‌که استشهاد به این سخنان برای ارائه قرائتی غیر الهی از امامت كه با انكار اركان اصلی امامت شیعی عجین است، نابجا می‌نماید. از سوی دیگر این اظهارنظر وحید بهبهانی نوعی اجتهاد و نظریه‌پردازی از سوی ایشان محسوب می‌شود و نه گزارشی تاریخی. قول به اینکه قمی‌ها بیشتر یا تمامی این موارد را در حیطه غلوّ جای می‌داده‌اند، به صورت جدی محل تأمل است. خوشبختانه روایات فراوانی از مشایخ و علمای مهم قم در دسترس است. دقت در آن‌ها بهترین راه برای داوری درباره این نظریه است كه با توجه به موضوع مقاله حاضر درباره ابن غضائری، پژوهش پیرامون آن مجالی دیگر می‌طلبد. درباره ابن غضائری نیز مطابق با آنچه بیان شد نمی‌توان به صورت مطلق چنین دیدگاهی را پذیرفت.

نتیجه‌ گیری :

بر مبنای آنچه در این مقاله ارائه شد مشخص می‌شود:

 یکم. با توجه به بر جای نماندن آثار و تألیفات أحمد بن حسین غضائری و پدرش و تردید در انتساب كتاب الرجال یا كتاب الضعفاء موجود به ابن غضائری، امكان داوری دقیق درباره معتقدات ایشان در باب مقامات و فضایل امامان علیهم السلام  وجود ندارد.

دوم. هیچ انكار یا تردیدی درباره تشیع امامی این دو تن با مبانی اعتقاد به نصب الهی، عصمت و علم وهبی امامان علیهم السلام ، چه در بین متأخران و چه متقدمان، گزارش نشده است؛ همچنان ‌که عدم اعتقاد این دو به اوصاف فوق و مخالفتشان با مشهور، به هیچ‌وجه گزارش نشده است.

سوم. هرچند در بیانات متأخران نوعی سخت‌گیری درباره كمالات و فضایل امامان علیهم السلام  از دید ابن غضائری بیان شده؛ اما حدود روشنی دراین‌باره ترسیم نشده است و اصل كمالاتی چون آگاهی از مغیبات، كرامات و توانایی خارق عادت، محل اشكال قرار ندارد.

چهارم. بر پایه كتاب الضعفاء منسوب به ابن غضائری و نیز برپایۀ گزارشهای نجاشی و شیخ که انتساب آن مسلّم است نتیجه می‌شود كه بسیاری از كمالات و فضایل خاص اهل‌بیت علیهم السلام  چون علم بر مغیبات، داشتن اسم اعظم، كرامات و خوارق عادات، فضایل بی‌شمار زیارت و توسل به اهل‌بیت علیهم السلام  و نظایر آن، از دید ابن غضائری بی‌اشکال بوده، غلوّ محسوب نمی‌شده است.

البته تحقیق در معنا یا معانی غلوّ و تفاوت دیدگاه قدما، به‌ویژه قمی‌ها دراین‌باره، نیازمند تحقیق تفصیلی دیگری است كه از حدود پژوهش این مقاله خارج است.

 


پی نوشت ها :
[1]*  تاریخ دریافت 15/3/93،  تاریخ پذیرش 20/4/93.

1. دانشجوی دکتری قرآن و حدیث دانشگاه تهران   ghorbaniz@yahoo.com .

[2]. از جمله مهم‌ترین آیات درباره امامت و مقامات ائمه؟عهم؟ می‌توان به این موارد اشاره نمود: آیه ولایت (مائدة/55)، آیه اكمال (مائدة/3)، آیه اولی الامر (نساء/59)، آیه تطهیر‌(احزاب/33) و آیه علم الكتاب (رعد/43). همچنین برخی از مشهورترین موارد از سنّت نبوی صلی الله علیه و آله  در این مورد عبارت‌اند از: حدیث غدیر، حدیث ثقلین، حدیث سفینة نوح، حدیث منزلت، حدیث انا مدینة العلم (برای مصادر این احادیث و استناد به آن‌ها ر.ك: میلانی، سید علی، نفحات الأزهار).

 

[3]. کدیور، محسن، بازخوانی نهضت حسینی.

[4]. همو، قرائت فراموش شده؛ بازخوانی نظریه علمای ابرار، تلقی اولیه اسلام شیعی از اصل امامت.

[5]. همو، قرائت فراموش شده؛ بازخوانی نظریه علمای ابرار، تلقی اولیه اسلام شیعی از اصل امامت..

[6]. از جمله مهم‌ترین نقدها باید به این موارد اشاره نمود: محمد جواد رضائی، بهزاد حمیدیه، حسن انصاری و اصغر غلامی. برای دستیابی به مجموع نقدهای منتشر شده

ر.ك: www.toraath.com، بخش نقدهای دیگر صاحب‌نظران.

[7]. كدیور، محسن، همان. این بیان به صورت كامل در ادامه مقاله، مورد بررسی قرار می‌گیرد.

[8]. كدیور، محسن، همان. این بیان به صورت كامل در ادامه مقاله، مورد بررسی قرار می‌گیرد.

[9]. همان.

[10]. كدیور، محسن، همان. این بیان به صورت كامل در ادامه مقاله، مورد بررسی قرار می‌گیرد.

[11]. طوسی، محمد بن حسن، رجال، 425.

[12]. نجاشی، احمد بن علی، رجال، 411.

[13]. طوسی، محمد بن حسن، فهرست، 2.

[14]. ر.ك: طریحی،  مجمع البحرین، 6/56.

[15]. نجاشی، احمد بن علی، همان، 69.

[16]. ر.ك: خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، 6/19 و 20.

[17]. طوسی، محمد بن حسن، همان، 2.

[18]. همان‌.

[19]. همان‌.

[20]. طهرانی، آقا بزرگ، الذریعة، 4/285.

[21]. همان‌.

[22]. خویی، سید ابوالقاسم، همان، 1/102.

[23]. پیرامون تفاوت دیدگاه های ابن غضائری و نجاشی:

أ_ در مورد اصل توثیق و تضعیف، به ترجمه این راویان مراجعه کنید: سلیم بن قیس، سهل دیباجی، ابراهیم بن عمر یمانی صنعانی، اسماعیل بن مهران بن محمد بن ابی نصر السكونی، ابراهیم بن سلیمان بن عبدالله (عبیدالله)، حذیفة بن منصور بن كثیر، خلف بن حماد بن ناشر، سلیمان بن داود المنقری، صباح بن یحیی و … .

ب_ در مورد تفاوت در تعبیر، به ترجمه این راویان مراجعه کنید: اسحاق بن محمد بن احمد، احمد بن محمد ابوعبدالله الآملی الطبری، اسماعیل بن علی بن علی، جعفر بن اسماعیل المنقری (نجاشی كتاب وی را به واسطه حسین غضائری روایت می‌كند)، القاسم بن یحیی بن الحسن بن راشد (نجاشی كتاب وی را به واسطه حسین غضائری روایت می‌كند)، حمید بن شعیب (نجاشی كتاب وی را به واسطه حسین غضائری روایت می‌كند)، الحسین بن مهران بن محمد، الحسن بن محمد بن یحیی، خیبری بن علی الطحان، دارم بن قبیصة، شریف بن سابق التفلیسی، صالح بن عقبة بن قیس، ظفر بن حمدون و … .

[24]. برای اطلاع از روایات متعدد اهل تسنن دراین‌باره ر.ک: ابن حنبل، احمد، مسند احمد، 1/106، 110، 115، 125، 127 و 128.

[25]. سیاق بیان ابن حجر در نقل از فهرست شیخ طوسی است؛ هر چند هم اكنون در متن فهرست شرح حال غضائری پدر موجود نیست و ظاهراً این بخش، مفقود شده است. (خویی، سید ابوالقاسم، همان، 6، 20)

[26]. عسقلانی، ابن حجر، لسان المیزان، 2/297.

[27]. به عنوان نمونه، شیخ مفید به هنگام روایت كتاب الشرایع اثر علی بن ابراهیم، یكی از احادیث آن را روایت نمی‌كند. (طوسی، محمد بن حسن، همان، 267). البته مشكل این روایت از دید شیخ مفید غلوّآمیز بودن آن نیست بلكه بطلان نقل آن است. و یا شیخ صدوق، عدم انكار ابن ولید را در مورد روایتی که بر او قرائت كرده نشانه بی‌اشكال بودن آن روایت دانسته است. (صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا علیه السلام ، 2/21 و 22).

[28]. نجاشی، احمد بن علی، همان، 80؛ طوسی، محمد بن حسن، همان، 57.

[29]. همان، 406 و 407.

[30]. همان.

[31]. همان، 413.

[32]. همان، 413.

[33]. نجاشی، احمد بن علی، همان، 123.

[34]. همان‌.

[35]. طوسی، محمد بن حسن، همان، 109.

[36]. نجاشی، احمد بن علی، همان، 124.

[37]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، 318. برای موارد منقول از كامل الزیارات، از ترجمه سید محمد جواد ذهنی تهرانی با اندكی تغییرات استفاده شده است.

[38]. همان، 199 و 200.

[39]. ‏همان، 54.

[40]. همان، 377؛ طوسی، محمد بن حسن، همان، 395.

[41]. همان، 54.

[42]. همان، 408.

[43]. همان، 444.

[44]. عناوين برخی از ابواب اين كتاب‌ها كه مرتبط با موضوع بحث هستند بدين شرح است:

بصائر الدرجات:

باب في الأئمة أنهم حجة‌الله و باب‌الله و ولاة أمر‌الله و وجه‌الله الذي يؤتى منه و جنب‌الله و عين‌الله و خزنة علمه جل جلاله و عم نواله (صفار، 61)

باب في الأئمة؟عهم؟ أنه صار إليهم جميع العلوم التي خرجت إلى الملائكة و الأنبياء و أمر العالمين (همان، 109)

باب في الأئمة؟عهم؟ أنهم أعطوا علم ما مضى و ما بقي إلى يوم القيامة (همان، 129)

باب في الإمام علیه السلام  أن عنده اسم‌الله الأعظم الذي إذا سأله به أجيب (همان، 217)

باب في الأئمة؟عهم؟ أنهم يعرفون علم المنايا و البلايا و الأنساب من العرب و فصل الخطاب  (همان، 266)

باب في الأئمة؟عهم؟ أنهم يحيون الموتى و يبرءون الأكمه و الأبرص بإذن‌الله (همان، 269)

باب في الإمام يرفع له في كل بلد منار و ينظر فيه إلى أعمال العباد (همان، 435)

باب أن الأرض لا تبقى بغير إمام لو بقيت لساخت (همان، 488)

الكافي، كتاب الحجة:

باب أن الأئمة؟عهم؟ ولاة أمر‌الله و خزنة علمه (كليني، 1، 192)

باب أن الأئمة؟عهم؟ خلفاء‌الله عز و جل في أرضه و أبوابه التي منها يؤتى (همان، 193)

باب عرض الأعمال على النبي صلی الله علیه و آله  و الأئمة؟عهم؟ (همان، 219)

باب أن الأئمة ورثوا علم النبي و جميع الأنبياء و الأوصياء الذين من قبلهم (همان، 223)

باب ما أعطي الأئمة؟عهم؟ من اسم‌الله الأعظم (همان، 230)

باب أن الأئمة؟عهم؟ يعلمون جميع العلوم التي خرجت إلى الملائكة و الأنبياء و الرسل؟عهم؟  (همان، 255)

باب أن الأئمة؟عهم؟ يعلمون علم ما كان و ما يكون و أنه لا يخفى عليهم الشي‏ء صلوات‌الله عليهم (همان، 260)

باب أن الأئمة؟عهم؟ محدثون مفهمون (همان، 270)

باب ما جاء في الاثني عشر و النص؟عهم؟ (همان، 525)

آثار صدوق:

باب اتصال الوصية من لدن آدم علیه السلام  و أن الأرض لا تخلو من حجة لله عز و جل على خلقه إلى يوم القيامة (كمال الدين، 211)

الخلفاء و الأئمة بعد النبي صلی الله علیه و آله  اثنا عشر؟عهم؟ (الخصال، 466)

علم رسول الله صلی الله علیه و آله  عليا علیه السلام  ألف باب يفتح كل باب ألف باب (همان، 642)

باب دلالات الرضا علیه السلام  (عيون أخبار الرضا  علیه السلام ، 204)

باب معرفته؟عهم؟ بجميع اللغات (همان، 227)

باب صحة فراسة الرضا  علیه السلام  و معرفته بأهل الإيمان و أهل النفاق (همان، 227)

باب معنى عصمة الإمام (معاني الأخبار، 132)

[45]. كدیور، محسن، همان.

[46]. همان‌.

[47]. ر.ك: سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، 93 و 94.

[48]. ابن غضائری، احمد بن الحسین، رجال، 77.

[49]. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، 2/332.

[50]. صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات، 1/19؛ كلینی، محمد بن یعقوب، کافی، 1/389.

[51]. كلینی، محمد بن یعقوب، همان، 1/394؛ صفار، محمد بن الحسن، همان، 95.

[52]. همان، 240.

[53]. همان، 320.

[54]. همان، 371.

[55]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، همان، 316.

[56]. كلینی، محمد بن یعقوب، همان، 1/197 و 198؛ صفار، محمد بن الحسن، همان، 199 و 200 مراد از منايا دانش به زمان مرگ و آجال است و منظور از بلايا حوادث و رخ‌دادهای آينده است.

[57]. صدوق، محمد بن علی، فقیه، 2/90؛ طوسی، محمد بن حسن، همان، 174 و 201.

[58]. ابن غضائری، احمد بن الحسین، همان، 62.

[59]. همان، 94و 95.

[60]. سید بن طاوس در إقبال، این روایت را به‌واسطه ابوالحسن عبدالقاهر از علی بن حسان آورده است. مصدر مورداستفاده وی، كتاب محمد بن علی الطرازی، هم‌طبقه با نجاشی و ابن غضائری است. (خویی، سید ابوالقاسم، همان، 17/51و 52).

[61]. به‌عنوان نمونه روایتی با سند: مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِی‏ بْنِ‏ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرِّیاحِی عَنْ أَبِی الصَّامِتِ الْحُلْوَانِی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام  قَالَ: فَضْلُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام  مَا جَاءَ بِهِ آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ أَنْتَهِی عَنْهُ جَرَى لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ بَعْدَ رَسُولِ‌اللَّهِ صلی الله علیه و آله  مَا لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله  وَ الْفَضْلُ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله  الْمُتَقَدِّمُ بَینَ یدَیهِ كَالْمُتَقَدِّمِ بَینَ یدَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْمُتَفَضِّلُ عَلَیهِ كَالْمُتَفَضِّلِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله  وَ الرَّادُّ عَلَیهِ فِی صَغِیرَةٍ أَوْ كَبِیرَةٍ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ فَإِنَّ رَسُولَ‌اللَّهِ صلی الله علیه و آله  بَابُ اللَّهِ الَّذِی لَا یؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِیلُهُ الَّذِی مَنْ سَلَكَهُ وَصَلَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذَلِكَ كَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ  علیه السلام  مِنْ بَعْدِهِ وَ جَرَى لِلْأَئِمَّةِ؟عهم؟ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَ عُمُدَ الْإِسْلَامِ وَ رَابِطَةً عَلَى سَبِیلِ هُدَاهُ لَا یهْتَدِی هَادٍ إِلَّا بِهُدَاهُمْ وَ لَا یضِلُّ خَارِجٌ مِنَ الْهُدَى إِلَّا بِتَقْصِیرٍ عَنْ حَقِّهِمْ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى مَا أَهْبَطَ مِنْ عِلْمٍ أَوْ عُذُرٍ أَوْ نُذُرٍ_ وَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ فِی الْأَرْضِ یجْرِی لآِخِرِهِمْ مِنَ اللَّهِ مِثْلُ الَّذِی جَرَى لِأَوَّلِهِمْ وَ لَا یصِلُ أَحَدٌ إِلَى ذَلِكَ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام  أَنَا قَسِیمُ اللَّهِ بَینَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ لَا یدْخُلُهَا دَاخِلٌ إِلَّا عَلَى حَدِّ قَسْمِی وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَا الْإِمَامُ لِمَنْ بَعْدِی وَ الْمُؤَدِّی عَمَّنْ كَانَ قَبْلِی لَا یتَقَدَّمُنِی أَحَدٌ إِلَّا أَحْمَدُ صلی الله علیه و آله  وَ إِنِّی وَ إِیاهُ لَعَلَى سَبِیلٍ وَاحِدٍ إِلَّا أَنَّهُ هُوَ الْمَدْعُوُّ بِاسْمِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِیتُ السِّتَّ عِلْمَ الْمَنَایا وَ الْبَلَایا وَ الْوَصَایا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ إِنِّی لَصَاحِبُ الْكَرَّاتِ‏ وَ دَوْلَةِ الدُّوَلِ وَ إِنِّی لَصَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِیسَمِ وَ الدَّابَّةُ الَّتِی تُكَلِّمُ النَّاس‏ (كلینی، محمد بن یعقوب، همان، 1/197 و 198؛ صفار، محمد بن الحسن، همان، 199 و 200) ) كه مشتمل بر توصيف امامان به باب الله، اركان زمين، حجت بالغه، قسيم الجنة و النار بودن امير مؤمنان علیه السلام  و داشتن علوم شش گانه از جمله علم منايا و بلايا است.

[62]. ابن غضائری، احمد بن الحسین، همان، 39.

[63]. به‌عنوان نمونه ر.ك: كلینی، محمد بن یعقوب، همان، 1/180 در باب لزوم وجود امام؛ همان، 1/181 و 182 در باب شرك بودن رو برگرداندن از اهل‌بیت؟عهم؟؛ همان، 1/390 در باب خلقت ویژه اهل‌بیت؟عهم؟؛ همان، 1/525_527 نص بر دوازده امام؟عهم؟؛ همان، 4/548 ریزش گناهان فرد زائر

[64]. برای جایگاه و اشتهار كتاب‌های حسین بن سعید ر.ك. صدوق، محمد بن علی، همان، 1/3؛ نجاشی، احمد بن علی، همان، 58.

[65]. همان، 77؛ طوسی، محمد بن حسن، همان، 55.

[66]. ابن غضائری، احمد بن الحسین، همان، 40.

[67]. صفار، محمد بن الحسن، همان، 288.

[68]. همان، 406 و 407؛ مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، 323.

[69]. صفار، محمد بن الحسن، همان، 415.

[70]. همان، 428.

[71]. همان، 434 و 436.

[72]. همان‌.

[73]. همان‌.

[74]. كلینی، محمد بن یعقوب، همان، 1/353.

[75]. ابن بابویه، 131؛ صدوق، محمد بن علی، كمال الدین، 2/673.

[76]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، همان، 275.

[77]. صدوق، محمد بن علی، الخصال، 414 و 415.

[78]. همان همان‌ متن عبارت روايت چنين است: وَ لَقَدْ نَظَرْتُ فِي الْمَلَكُوتِ بِإِذْنِ رَبِّي فَمَا غَابَ عَنِّي مَا كَانَ قَبْلِي وَ مَا يَأْتِي بَعْدِي‌.

[79]. به‌عنوان نمونه این روایت از صدوق: أَبِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ وَ أَحْمَدُ بْنُ زَكَرِیا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَیمٍ عَنْ یزْدَادَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ‏ عَمَّنْ حَدَّثَهُ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ  علیه السلام  قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین علیه السلام ‏ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَعْطَانِی اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى تِسْعَةَ أَشْیاءَ لَمْ یعْطِهَا أَحَداً قَبْلِی خَلَا النَّبِی صلی الله علیه و آله  لَقَدْ فُتِحَتْ لِی السُّبُلُ وَ عُلِّمْتُ الْأَنْسَابَ وَ أَجْرَى لِی‏ السَّحَابَ وَ عُلِّمْتُ الْمَنَایا وَ الْبَلَایا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ لَقَدْ نَظَرْتُ فِی الْمَلَكُوتِ بِإِذْنِ رَبِّی فَمَا غَابَ عَنِّی مَا كَانَ قَبْلِی وَ مَا یأْتِی بَعْدِی وَ إِنَّ بِوَلَایتِی أَكْمَلَ اللَّهُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ دِینَهُمْ وَ أَتَمَّ عَلَیهِمُ النِّعَمَ وَ رَضِی إِسْلَامَهُمْ إِذْ یقُولُ یوْمَ الْوَلَایةِ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله  یا مُحَمَّدُ أَخْبِرْهُمْ أَنِّی أَكْمَلْتُ لَهُمُ الْیوْمَ دِینَهُمْ وَ رَضِیتُ لَهُمُ‏ الْإِسْلامَ دِیناً وَ أَتْمَمْتُ عَلَیهِمْ نِعْمَتِی كُلُّ ذَلِكَ مِنْ مَنِّ اللَّهِ عَلَی فَلَهُ الْحَمْدُ. (همان، 2/414 و 415).

[80]. ابن غضائری، احمد بن الحسین، همان، 93.

[81]. كلینی، محمد بن یعقوب، همان، 4/577.

[82]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، همان، 133 و 134.

[83]. همان، 153.

[84]. صدوق، محمد بن علی، التوحید، 281 و 282.

[85]. همو، كمال الدین، 1/134 و 135.

[86]. همان، 142.

[87]. نجاشی، احمد بن علی، همان، 393.

[88]. همان‌.

[89]. ابن داود، حسن بن علی، رجال، 497. عبارت نقل شده از سوی ابن داود چنین است: ما أنكرت منه شیئا إلا ما یرویه [عن أبیه‏] عن جده عن الصادق علیه السلام  فإنه شی‏ء غیر معروف و قد رأیت فیه مناكیر مكذوبة علیه و أظن الكذب من قبل أبیه.

[90]. نجاشی، احمد بن علی، همان، 393.

[91]. طوسی، محمد بن حسن، فهرست، 391.

[92]. همو، الغیبة، 310_ 317.

[93]. بهبهانی، وحید، الفوائد الرجالیة، 38.

 

منابع :

ابن بابویه، علی بن الحسین بن بابویه، الإمامة و التبصرة من الحیرة، مدرسة الإمام المهدی؟عج؟، قم، 1404 ق.

ابن حجر، أحمد بن علی، لسان المیزان، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، 1390 ق.

ابن حنبل، أحمد، مسند أحمد، دار صادر، بیروت، بی تا

ابن داود، حسن بن علی، الرجال، دانشگاه تهران، تهران، 1342

ابن غضائری، أحمد بن الحسین، الرجال، دار الحدیث، قم، 1364

ابن قولویه، جعفر بن محمد، كامل الزیارات، دار المرتضویة، نجف، 1356

انصاری، حسن، نقد یك نظریه غیر تاریخی: در حاشیه مقاله علمای ابرار كدیور،
 http://ansari.kateban.com/entry1386.html

برقی، أحمد بن محمد بن خالد، المحاسن، دار الكتب الإسلامیة، قم، 1371 ق.

بهبهانی، وحید، الفوائد الرجالیة، لوح كتابخانه اهل‌بیت علیهم السلام ، نسخه 1

حلی، حسن بن یوسف، رجال، دار الذخائر، قم، 1411 ق.

حمیدیه، بهزاد، نقد امامت پژوهی كدیور، روزنامه رسالت، شماره 6047 تا 6067، 6/10/85 تا 2/11/85

خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، مركز نشر آثار شیعه، قم، 1411 ق.

رضائی، محمد جواد، كژخوانی تاریخ تشیع، فصلنامه مدرسه، شماره 5، مهر 1385

سبحانی، جعفر، كلیات فی علم الرجال، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، 1414 ق.

سید بن طاووس، علی بن موسی، الإقبال بالأعمال الحسنة، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1376

صدوق، محمد بن علی، التوحید، جامعه مدرسین، قم، 1398 ق.

_________________ ، الخصال، جامعه مدرسین، قم، 1362

_________________ ، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، دار الشریف الرضی للنشر، قم، 1406 ق.

_________________ ، عیون أخبار الرضا علیه السلام ، نشر جهان، تهران، 1378

_________________ ، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1413 ق.

_________________ ، كمال الدین و تمام النعمة، دار الكتب الإسلامیة، تهران، 1395 ق.

_________________ ، علل الشرائع، كتاب فروشی داوری، قم، 1385 ق.

صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلّی‌الله علیهم، مكتبة آیة‌الله المرعشی النجفی، قم، 1404 ق.

طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، دار المعارف الإسلامیة، قم، 1411 ق.

_________________ ، رجال الطوسی، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، 1373

_________________ ، فهرست كتب الشیعة و أصولهم و أسماء المصنّفین و أصحاب الأصول، ‏ستاره، قم، 1420 ق.

طهرانی، آقا بزرگ، الذریعة، دار الأضواء، بیروت، 1403 ق.

غلامی، اصغر، منصب امامت مقامی بشری یا فرا بشری، كلام اسلامی، شماره 73، بهار 1389

كدیور، محسن، بازخوانی نهضت حسینی، روزنامه شرق، شماره‌های 713 و 714 13 و
 14 /12 /1384

كدیور، محسن، قرائت فراموش شده؛ بازخوانی نظریه علمای ابرار، تلقی اولیه اسلام شیعی از اصل امامت، فصلنامه مدرسه، شماره 3، اردیبهشت 1385

كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، دار الكتب الإسلامیة، تهران، 1407 ق.

مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإختصاص، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، قم، 1413 ق.

نجاشی، أحمد بن علی، رجال النجاشی، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، 1365

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *