مهيا شدن و آمادگى براى نماز در تحصيل حضور قلب و كنترل قوه خيال در نماز، نقش به سزايى دارد. اگر هر عملى و يا گفتارى از انسان بدون مقدمه صادر گردد، ناقص خواهد بود.

در روايت است كه حضرت داوود (علیهالسلام) وقتى مىخواست به صحرا براى مناجات برود، از يك هفته قبل مقدمات آن را فراهم مىنمود.[1]

نقل شده است: هنگامى كه امام حسن مجتبى (علیهالسلام) براى نماز برمىخاست، بهترين لباسهاى خود را مىپوشيد. از آن حضرت پرسيدند: چرا بهترين لباس خود را مىپوشيد؟ امام در پاسخ مىفرمود: «خداوند، زيباست و زيبايى را دوست دارد؛ به همين جهت من لباس زيبا براى راز و نياز با پروردگار مىپوشم، و هم او فرموده است كه به هنگام  رفتن به مسجد، زينت خود را برگيريد».[2]

امام خمينى(ره) براى نماز، تميزترين جامهها را بر تن مىكرد. ايشان، بعد از تطهير و گرفتن وضو، ريش مبارك خود را شانه مىنمودند؛ عطر مىزد و بعد از گذاشتن عمامه بر سرشان، به نماز مىايستاد. حضرت امام، حتى در هنگام بيمارى و در عين خونريزى و با وجود زخم بزرگ شكم، در موقع نماز، تميزترين جامهها را كه بدون آلودگى بود بر تن مىكرد.[3]

محمود بروجردى نقل مىكند: جالب اين بود كه امام خمينى هميشه موقع نماز عطر و بوى خوش مصرف مىكرد و شايد بدون بوى خوش سرنماز نايستاده باشد. حتّى در نجف هم كه نماز شب را روى پشت بام مىخواند، در همان پشت بام نيز يك شيشه عطر داشت.[4]

شهيد مطهرى(ره) نيز اهميت فوقالعادهاى براى نماز قائل بودند. ايشان هرگز با لباس خانه نماز نمىخواند؛ به خصوص نماز صبح را. ما كه از رختخواب بيرون مىآييم با همان لباس زير نماز صبح را مىخوانيم؛ اما ايشان به هنگام نماز لباس پوشيده، عمامه بر سر مىگذاشت و خودشان را براى نماز آراسته مىكرد. شايد اين كار بدين سبب بود كه مىخواست از همان آغاز كه لباس مىپوشيد، آمادگى روحى پيدا كند؛ يعنى، مىخواهم كارى انجام دهم كه سرسرى نيست، اين حالت آمادگى  قبل از نماز مسلماً تأثير روحى به سزايى دارد.[5]

ائمه اطهار (علیهمالسلام) به اين امر، توجّه خاص داشته و هنگام نماز، عبادت و رفتن به مسجد، خودشان را معطر و مرتب نموده و بهترين لباس خود را مىپوشيدند.

فراغت فكر از شكم :

نه در حال نماز آن قدر گرسنه باشد كه گرسنگى و سوزش شكم فكر را مشغول سازد و حواس را پرت كند و نه بايد آنقدر سير باشد كه پر كردن شكم و سنگينى آن، فكر را مشغول سازد. در همان ادامه روايت قبلى مىفرمايد: «و لا مُتثاقِلاً فَانّها مِن خَلال النّفاق»؛ «و نيز با سنگينى و پرى شكم به نماز نايست؛ زيرا از شكاف نفاق برمىخيزد». گويا نماز خواندن با اين حالات ناشى از نفاق است؛ زيرا ظاهرش حكايت از اين مىكند كه توجّه به خدا دارد ولى باطنش، هيچ اقبال و توجهى به خدا ندارد و اين دوگانگى ظاهر و باطن انسان نفاق است.

اختصاص دادن وقت مناسب براى نماز:

از عوامل حضور قلب، فراغت وقت و اهميت دادن به اول وقت و محافظت بر آن مىباشد. «فراغت آن است كه انسان در شبانه روز براى  عبادت خود، وقتى را معين كند تا در آن زمان، اشتغال ديگرى به غير از عبادت نداشته باشد»[6] و لازمه اين امر، تنظيم وقت براى عبادت و محافظت بر آن است؛ البته محافظت بر وقت، بايد طورى باشد كه نماز در وقت فضيلت خوانده شود.

انسان همان طور كه براى امور دنيوى خود و كسب علم، دانش، ملاقات با ديگران و امور ديگر، وقت تنظيم مىنمايد، بايد براى عبادت هم وقت تعيين كند تا وقت نماز، انتخابى باشد؛ نه اكراهى و اضطرارى. نمازى كه در وقت كار ديگر، خوانده شود، موجب اكراه در قلب مىشود و در حقيقت با زبان بىزبانى به نماز مىگويد: كار دارم و تو مزاحم شدى!! لذا خيلى سريع و با عجله و بىحضور قلب، آن را به جا مىآورد؛ ولى اگر نماز در وقت خودش و بهترين وقتش خوانده، دليلى براى فرار از آن نمىبيند؛ چرا كه وقت نماز است؛ نه كار و اشتغال ديگر.

تعيين مكان مخصوص :

يكى از عوامل حضور قلب، انتخاب مكانى مخصوص براى عبادت است. تأثير انتخاب مكان مخصوص براى نماز، از جهت تداعى معانى است؛ چرا كه هر مكان و هر زمان مخصوص، معانيى را كه با آن زمان و مكان انس گرفته، در ذهن انسان حاضر مىكنند؛ براى مثال وقتى به مسجد مىرويم، عبادت و مناجات كردن به ذهن مىآيد؛ لذا انتخاب مكان نماز  و مناجات در منزل، موجب اين مىشود كه وقتى در آن مكان مىايستيم، احساس قرب و نزديكى به خداوند مىكنيم (مانند كسى كه وارد منزل محبوب باشد) و نورانيت و روحانيت خاصى در خود مىيابيم كه همه اينها، موجب تحصيل حضور قلب مىشود.[7]

خود به خود با وارد شدن در مكان مخصوص، اغيار از دل خارج شده، با خدا بودن و در محضر او بودن، به خاطر مىآيد و به همين جهت است كه در روايات متعددى آمده كه مستحب است انسان در خانهاش، اتاقى مخصوص براى عبادت و نماز داشته باشد كه از جمله آن روايات، دستور امام صادق (علیهالسلام)به حزير است كه فرمود: «اتخذ مسجداً فى بيتك»؛[8] «در خانهات مسجدى و مكانى براى نماز بساز».

در روايت ديگر از امام صادق (علیهالسلام) آمده است: «قال على (علیهالسلام) قد اتّخذّ مسجداً فى داره، ليس بالكبير و لا بالصغير»؛[9] «على (علیهالسلام) در منزلش مكانى را براى عبادت انتخاب كرده بود كه نه بزرگ بود و نه كوچك».

از آثار انتخاب مكان مخصوص، تلقين و تفيهم اهميت نماز به قلب است؛ چرا كه با انتخاب چنين مكانى، قلب اهميت نماز را باور مىكند و همين القاى اهميت نماز، موجب تحصيل حضور قلب مىشود.

در پايان توصيه عرفانى يكى از اولياى خدا را در اين باره تقديم  مىكنيم: «در مرحله اول مدتى قبل از شروع نماز، حداقل پانزده دقيقه به حسابرسى و تخليه درون بپردازيد و به صورت ارادى عوامل پريشانى خاطر را تعديل بخشيد؛ مثلاً اگر كار ناشايستى انجام دادهايد (مثل فرياد زدن بيهوده)، از كرده خود اظهار ندامت كنيد كه آنچه منظور اين است آن چه در باطن شما رسوب كرده و با نماز برانگيخته مىشود، با اختيار خود شما مورد ارزشيابى و حسابرسى قرار گيرد و براى موارد مشابه تصميم معقول بگيريد كه رفتار خود را كنترل كنيد. پس منظور از اين مرحله اين است كه خود را براى نماز مهيا سازيد.

مرحله دوم در طول مدت نماز، ابتدا همان اذكار و اوراد نماز را در درون حاضر كنيد و سپس الفاظ را ادا نماييد. امام خمينى(ره) اين عمل را اين گونه تشبيه مىكند كه، نمازگزار اذكار نماز را به درون خود تلقين كند؛ مثل اينكه طفلى در درون او هست و يك يك اذكار را به او عرضه مىكند.

البته حضور قلب در حال نماز و دعا، يك باره و به طور ناگهانى حاصل نمىگردد؛ بلكه نيازمند صبر و حوصله است و بايد با نفس مانند كودكى نوآموز مدارا كرد و به تدريج و با آهستگى آن را مهار و رام نمود و آن را متوجه نمود. بنابراين بايد از مقدار بسيار كم شروع كرد و به تدريج بر ميزان تمركز و توجّه و حضور قلب افزود.

مطالعه پيرامون كيفيت نمازهاى اهل بيت (علیهمالسلام) و همچنين مطالعه كتابهايى همچون «آداب الصلوة» يا «پرواز در ملكوت» امامخمينى(ره)  و «اسرار الصلاة» مرحوم ميرزا جواد آقا ملكى(ره) بسيار نافع است.

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:رحیم کارگر/پرسش وپاسخ دانشجویی


[1] – قيامت و قرآن، ص 70.

[2] – داستان دوستان، ج 1، ص 44.

[3] – امام در سنگر نماز، ص 37.

[4] – همان، ص 39.

[5] – نماز فرزانگان، ص 98.

[6] – ر.ك: امام خمينى، اربعين ص 476.

[7] – عوامل حواس پرتى و درمان آنها، ص 132.

[8] – ر.ك: وسائل الشيعه، ج 3، ص 555.

[9] – همان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *