يكى از زمينههاى «حضور قلب»، اهتمام و اهميّت دادن آدمى به نماز است؛ چرا كه قلب، به امور مهم توجّه مىكند. چنانكه در زندگى خود، آنچه براى ما پراهميت و مهم جلوه كند، طريقه برخورد با آن هم جدّى است. از اين رو نماز هم به هر مقدار در نظر نمازگزار مهم جلوه كند، به همان تناسب توجّه و حضور قلب در نماز به وجود مىآيد. در اين باره عارف بزرگ ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى مىگويد: «حضور قلب سببش همّت آدمى است؛ زيرا قلب، تابع همّت بوده و اگر همتت نماز باشد، قلبت هم نزد نماز حاضر خواهد بود و اگر همتت در پى چيز ديگرى بوده است، قلبت هم غافل از نماز و نزد همان چيز خواهد بود؛ چون خداوند براى هيچ كس دو قلب، قرار نداده است و براى احضار قلب نزد نماز، جز اينكه همّتت را متوجه نماز سازى، راه ديگرى نيست و هر اندازه كه همّت انسان بيشتر باشد، غفلتش از غير نماز، بيشتر خواهد بود».[1]

براى انگيزش «همّت» توجه به «اهميّت» بسيار كارساز است. انسان بر طبق فطرت خود، همواره به سوى آن چيزى كه برايش اهميت دارد، توجّه و اهتمام مىكند. اگر براى آدمى، امرى مهم و ضرورى جلوه كند، آن را به هر صورت ممكن، انجام خواهد داد. مهم آن است كه تشخيص دهد به چه چيزى محتاج است و چه چيزى مىتواند احتياج او را برآورده كند.

شناخت فلسفه و حقيقت نماز و اينكه نماز نيز نياز ماست، جزو زندگى و حيات ماست؛ به طورى كه اگر فوايد آن را در زندگى بدانيم به خوبى و با حضور قلب هر چه بيشتر به نماز پاىبند خواهيم بود.

اهميّت نماز در آيات و روايات :

نماز، بهترين وسيله ياد خداست: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي».[2]

بازدارنده از زشتىها و آلودگىهاست: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ».[3]

يار و ياور انسان در مشكلات و غمهاست: «وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ».[4]

وسيله تشكر از خداوند بر نعمتهاى او است: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ».[5]

سبب آموزش گناهان و زدودن آثار لغزشها و خطاهاست: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ».[6]

نور چشم پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) است: «قرّة عينى فى الصلاة».[7]

سيما و تابلوى مكتب است: «الصلاة وجه دينكم».[8]

پرچم و آرم و نشانه اسلام است: «علم الاسلام الصلاة».[9]

كليد ورود به بهشت است: «الصلاة مفتاح الجنة».[10]

پايه و ستون دين است: «و هى عمود دينكم».[11]

اولين پرسش در قيامت است: «اول ما يحاسب به العبد الصلاة».[12]

برترين چيز بعد از شناخت پروردگار است: «واعلم شيئاً بعد المعرفة أفضل من هذه الصلاة».[13]

دژى محكم در برابر حملات شيطان است: «الصلاة حصِنٌ مِنْ سَطَوات الشيطان».[14]

وسيله قرب و نزديك شدن به خداوند است: «الصلاة قربان كل تقى».[15]

فرود آورنده رحمت است: «الصلاة تستنزل الرّحمه».[16]

داورى بيمارى تكبّر است: «والصلاة تنزيها عن الكبر».[17]

محبوبترين عمل در نزد خداوند و آخرين سفارش پيامبران است: «أحبّ الاعمال الى الله عزّ و جلّ الصلاه و هى آخر وصايا الانبياء».[18]

البته اين همه آثار و بركات براى كسى حاصل مىشود كه بتواند حد و حقّ نماز را بشناسد؛ چنانكه پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرموده است: «من اتى الصلاةَ عارفاً بحقها غفرالله له»؛[19] «كسى كه نماز بجا آورد، در حالى كه به حقيقت آن معرفت داشته باشد، مشمول آمرزش الهى شده است».

بديهى است حقيقت نماز، تنها اين عمل ظاهرى نيست كه با تكبيرهالاحرام شروع و به سلام ختم مىشود.

امام خمينى(ره) درباره لزوم احساس نياز به نماز مىفرمايد: «قلب ما باور نكرده است كه سرمايه سعادت عالم آخرت و وسيله زندگانى و روزگارهاى غيرمتناهى نماز است. ما نماز را سربار زندگى خود و تحميل و تكليف مىدانيم! علاقه و محبت به چيزى از درك ثمره و نتايج آن سرچشمه مىگيرد. علاقه و شيفتگى ما به دنيا، براى اين است كه نتيجه و ثمره آن را دريافتهايم و قلبمان به آن ايمان دارد و به همين  دليل بىهيچ دعوت و سفارش و موعظهاى به دنبال دنيا و در صدد كسب آن هستيم. ما چون نياز خود به دنيا را به خوبى احساس كردهايم و آن را سرمايه و ارز مىشمريم و حفظ موجوديت خود را به دست آوردن آن مىدانيم؛ به آن توجّه كامل داريم و در تحصيل آن مىكوشيم. اگر همين احساس را در مورد حيات آخرت داشته باشيم و به آن ايمان بياوريم و عبادت و خصوصاً نماز را سرمايه زندگى ابدى و كليد سعادت آن جهانى بدانيم، با كمال اشتياق به نماز رو مىآوريم و شرايط حصول و قبول آن را با جان و دل فراهم مىكنيم و هيچ گونه زحمت و رنج و تكليفى در خود احساس نمىكنيم».[20]

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:رحیم کارگر/پرسش وپاسخ دانشجویی


[1] – ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، اسرار الصلاة، ص 301.

[2] – طه 20، آيه 14.

[3] – عنكبوت 29، آيه 45.

[4] – بقره 2، آيه 45.

[5] – كوثر 108، آيه 3.

[6] – هود 11، آيه 114.

[7] – محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ص 77.

[8] – كلينى، فروغ كافى، ج 1، ص 279.

[9] – متقى هندى، كنزالعمال، ج 7، ص 279.

[10] – نهج الفصاحه، ح1588.

[11] – ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسايل، ج 1، ص 172؛ ر.ك: پرتوى از نماز، ص 80.

[12] – فروغ كافى، ج 3، ص 268.

[13] – همان، ص 264.

[14] – غررالحكم، ج 1، ص 123.

[15] – فروغ كافى، ج 1، ص 265؛ نهج البلاغه، حكمت 136.

[16] – تصنيف غررالحكم، ح 3341، قم: دفتر تبليغات اسلامى.

[17] – نهج البلاغه، حكمت 252.

[18] – فروغ كافى، ج 3، ص 264.

[19] – بحارالانوار، ج 82، ص 207؛ تحف العقول، ص 117.

[20] – امام خمينى، آداب الصلاة، ص 45 و 46، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *