بحث ملاقات و ديدار با امام زنده – ولى غايب از ديدهها – حسّاس، مهم و پرجاذبه است. ابتدا بايد بدانيم دورانى كه در آن قرار داريم، دوران غيبت امام زمان(عج) است. بنابراين انتظار ديدار و ارتباط، امرى برخلاف حكمت و مصلحت امر غيبت است.

بنابراين هر چند نعمت ديدار سيماى نورانى امام، نعمتى بسيار ارزشمند و يكى از الطاف الهى است ؛ ولى اگر بنا بر مصالح و شرايطى، لازم باشد امام، غايب شود و پنهانى و در خفا زندگى كند و يا اينكه طلب ديدار خطرى را متوجّه آن حضرت كند ؛ در اينجا بايد راضى به قضاى الهى شد و حفظ سلامتى امام را بر هر چيزى مقدّم دانست. با توجّه به اين مقدمه احتمال ديدار آن حضرت، يا عدم امكان آن بررسى مىگردد.

 

انواع ملاقات و مشاهده:

رؤيت و ديدار حضرت مهدى(عج) مىتواند به چند شكل باشد:

1 – «رؤيت»، به معناى ديدن به دو صورت است:

الف. گاهى ايشان در جمعى و مراسمى شركت مىكند ؛ مردم وى را مىبينند ؛ ولى نمىدانند كه او، امام زمان(عج) است.

ب. در هنگام مشاهده حضرت متوجّه نيستند ؛ ولى بعد متوجّه و يا معتقد مىگردند كه آن شخصيت حضرت حجّت(عج) بوده است.

2 – «فيض حضور»، به معناى ديدن حضرت و شناخت ايشان همراه با سؤال و جواب ؛ يعنى، افزون بر اينكه حضرت را ديده و شناخته است ؛ از ايشان نيز سؤال كرده و با وى به گفت و گو پرداخته است. اين مرحله و رتبه از همه بالاتر و ارزندهتر است.

3 – «شهود»، گاهى ممكن است ؛ برخى بزرگان از راه سير و سلوك و مكاشفه با حضرت ارتباط برقرار كنند.

 4 – «ديدار در خواب» ؛

 

 

ديدگاهها در مورد ملاقات و مشاهده:

درباره امكان ديدار يا مشاهده امام عصر(عج) چند ديدگاه وجود دارد:

1 – انكار ديدار يا مشاهده ؛

2 – پذيرش ديدار يا مشاهده ؛

3 – امكان آن به صورت محدود و خاص (جمع بين دو نظريه).

هر يك از اين ديدگاهها، داراى ادله و شواهدى است كه با توجّه به آنها، تنها مىتوان به صورت محدود و خاصى امكان ديدار را پذيرفت و توفيق تشرف را شامل افرادى خاص دانست. در اينجا به بررسى اجمالى دلايل مخالفان و موافقان مىپردازيم:

 

يك. دلايل مخالفان ملاقات

به نظر اينان، در عصر غيبت كبرى، امكان ديدار، مشاهده و ارتباط با امام مهدى(عج) وجود ندارد و برابر دستور آن حضرت، مدعى ديدار را بايد تكذيب كرد. عالمان و بزرگانى چون شيخ مفيد در المسائل العشرة فى الغيبة، محمد بن ابراهيم نعمانى در الغيبة، فيض كاشانى در وافى، كاشف الغطا در رساله حقّ المبين و… اين نظريه را پذيرفته و مستنداتى براى آن ذكر كردهاند كه مهمترين آنها توقيع شريف امام (علیهالسلام) به على بن محمد بن سمرى است.

در اين توقيع امام مىفرمايد: «به نام خداوند بخشنده مهربان، اى على بن محمد سمرى! خداوند اجر برادران دينى تو را در سوگ تو افزون كند. تو زندگى را شش روز ديگر بدرود خواهى گفت. كار خويش را سامان بخش و به كسى در مورد جانشينى خود [در نيابت خاصه] وصيّت نكن كه غيبت كامل كبرى آغاز گرديده و ظهور جز به اذن الهى تحقّق نيابد و آن، پس از مدّتى دراز و قساوت دلها و آكنده شدن زمين از جور و ستم خواهد بود. آگاه باشيد هر كس پيش از خروج سفيانى و صيحه آسمانى ادعاى مشاهده ما را داشته باشند، سخت دروغگو و افترا زننده است» و…».[1]

 

براساس روايتى نيز حضرت در ميان مردم زندگى مىكند و آنان را مىبيند و مىشناسد ؛ ولى مردم آن حضرت را نمىشناسند و اين به معناى نفى ادعاى رؤيت و ديدار است: «اگر زمين يك ساعت از حجّت خالى باشد، ساكنان خود را فرو خواهد برد. حجّت مردم را مىشناسد ؛ ليكن آنان او را نمىشناسند! همان گونه كه يوسف مردم را مىشناخت و آنان او را نمىشناختند».[2]

علاوه بر اين روايات، ادله ديگرى را نيز مىتوان در تأييد اين ديدگاه ارائه كرد ؛ از جمله:

1 – ديدار و مشاهده، منافى با غيبت و پنهان زيستى امام زمان(عج) و الزامات و بايستههاى اين دوران است. در اين دوران امام ناشناس زندگى مىكند و تنها بر اوضاع مردم اشراف دارد.

2 – اين ديدارها و ارتباطها، احتمال خطر جانى را براى حضرت به وجود مىآورد و سلامتى و حفظ جان او را با خطر رو به رو مىكند. اگر دشمنان اندك اطلاعى از اين موضوع داشته باشند، به يقين عليه آن حضرت اقدام كرده و تهديدى جدّى خواهند بود.

3 – يكى از حكمتهاى غيبت و پنهان زيستى امامعصر(عج)، امتحان شيعيان است ؛ چون بر اثر طولانى شدن غيبت، گروهى از مردم منكر وجود حضرت مىشوند و از عقيده خود بر مىگردند، اما اين ديدارها و مشاهدهها، امكان امتحان شيعيان را از بين مىبرد و پنهان زيستى امام، تبديل به زندگى نيمه حضورى مىشود.

4 – اين ديدارها و مشاهدهها، منجر به سوء استفاده عدهاى كج فهم و سست ايمان مىشود و هر كس از اين نمد، كلاهى براى خود مىدوزد و دكّانى  باز مىكند، وجود اين سوء استفادهها – چنان كه متأسفانه الان به عيان مشاهده مىشود – منجر به نوعى هرج و مرج و رخنه در ايمان مردم مىشود و هيچ راهى نيز براى مقابله با آن وجود ندارد.

5 – در سايه ادعاهاى نادرست و گاهى شيّادانه و بيان داستانها و حكايات ضعيف و شخصى، انحرافاتى ايجاد و خرافاتى رايج مىشود و پيامدهاى سوئى به همراه دارد كه در بعضى از مناطق و شهرها نمونههايى از آنها مشاهده شده است.

6 – ديدار و ملاقات با اولياء اللّه – به خصوص آنانى كه در جامعه حضور مستقيم ندارند – لياقت و شايستگى بالايى مىخواهد كه در بسيارى از مدعيان مشاهده، وجود ندارد.

7 – ترويج ايده ديدار و توصيههاى مختلف جهت ملاقات و مشاهده، عدم گرفتن نتيجه مناسب جوّ يأس و بدبينى و نااميدى ايجاد مىكند.

8 – شيعيان وظيفه و تكليفى براى ديدار امام غايب ندارند. بلكه مكلّف به صبر و بردبارى در اين دوران و انتظار مثبت و سازنده هستيم.

 

 

دو. دلايل موافقان ديدار

بر اساس اين ديدگاه، ملاقات و مشاهده حضرت مهدى(عج) در عصر غيبت كبرى امكانپذير است و منعى در آن نيست.

سيد مرتضى مىگويد: «ما قطع نداريم كه دست كسى به امام نمىرسد و بشر نمىتواند او را ملاقات كند» و «… ممتنع نيست كه امام براى برخى از دوستانش ظاهر گردد، كسانى كه ترسى از آنان نيست».[3]

شيخ طوسى نيز تصريح مىكند: «ما تجويز مىكنيم كه بسيارى از اوليا و قائلين به امامت او، به خدمتش رسيده و از او نفع مىبرند».[4]

از نظر سيد  بن طاووس نيز: «گرچه امام الان از جميع شيعيان غايب است ؛ ولى ممتنع نيست كه جماعتى از آنان به ملاقات حضرت مشرّف شده، از گفتار و كردار ايشان استفاده كنند و از ديگران كتمان نمايند…».[5]

 

براى اثبات اين ديدگاه، دلايلى چند اقامه شده كه به بعضى از آنها اشاره مىشود:

1 – دليل عقلى

مردم هميشه به امام نياز دارند و غيبت او از جامعه، به معناى عدم حضور نيست ؛ پس او در بين مردم زندگى مىكند و تا زمان ظهورش، در زمين است. نتيجه آنكه ديدن و رؤيت كسى كه داراى زندگى طبيعى است و مثل ساير مردم، مسكن، خوراك، پوشاك و رفت و آمد دارد، هيچ گونه منع عقلى ندارد ؛ زيرا كسى كه به طور طبيعى در ميان مردم زندگى مىكند، از نظر عقل قابل ديدن است و مخفى بودن و نديدن ايشان بر خلاف انتظار و خلاف قانون طبيعى است.

 

2 – دليل روايى

امام صادق (علیهالسلام) مىفرمايد: «لابُدّ لصاحب هذا الامر من غيبة و لابُدّ له فى غيبته من عزلة و نعم المنزل طيبة و ما بثلاثين من وحشة»؛[6] «صاحب اين امر، به ناگزير غيبتى دارد و در دوران غيبت، از مردم كناره مىگيرد و نيكو منزلى است [مدينه] طيبه و با سى  تن، وحشتى نيست».

اين حديث دلالت دارد كه حضرت، بيشتر در مدينه و اطراف آن است و سى تن از موالى و خواص با او، همراهند كه اگر يكى بميرد، ديگرى به جاى او مىنشيند.[7]

در روايتى آن حضرت، به يوسف (علیهالسلام) تشبيه شده كه از ديدهها پنهان و ناشناس بود و مردم او را مىديدند ؛ ولى نمىشناختند: «اما سنّةُ من يوسف فالستر يجعل اللّه بينه و بين الخلق حجابا يرونه و لا يعرِفونه».[8]

امام رضا (علیهالسلام) فرمود: «خضر از آب حيات نوشيد و تا نفخ صور زنده است ؛ نزد ما مىآيد، به ما سلام مىكند صدايش را مىشنويم ؛ اما خودش را نمىبينيم… خداوند در دوره غيبت، به وسيله او غربت و تنهايى قائم ما را به انس و الفت بدل خواهد كرد».[9]

اين روايت و نيز آنچه در اين زمينه نقل شده، گواه آن است كه برخى از بزرگان و نخبگان از دوستانش، آن حضرت را زيارت كردهاند و در اين هيچ ترديدى نيست.[10]

 

3 – دليل عمومى (داستانها و حكايتهاى ديدار)

در كتابهاى بسيارى، داستانها و اخبار گوناگونى نقل شده كه امكان ارتباط با آن حضرت در غيبت كبرى را نشان مىدهد.

بزرگانى چون قطبالدين راوندى در الخرائج، ابن طاووس، محدّث نورى در نجم الثاقب و… داستانهايى در اين زمينه نقل كردهاند و… در كتابهاى مختلفى از تشرّفات عدهاى چون ابن قولويه، بحرالعلوم، مقدس اردبيلى و… سخن به ميان آمده است. تعداد حكايات نقل شده مبنى بر ديدار آن حضرت در بيدارى، از نظر كثرت متواتر است، به طورى كه يقين پيدا مىكنيم كه فى الجمله ديدارها و ملاقاتهايى با آن حضرت بوده است…[11] و چون از افراد صادق و با  ايمان نقل شده، قابل اعتماد است.

محدّث نورى مىگويد: «ما روشن كرديم جواز ديدن حضرت را در غيبت كبرى، به طور مستوفى در رسالههاى جنّة المأوى و نجم الثاقب [و] شواهدى بر اين مطلب ذكر كرديم كه ترديد باقى نماند و از سيّد مرتضى و شيخ الطائفه و ابن طاووس تصريح بر اين مطلب را آورديم و براى آنچه درباره تكذيب مدعيان رؤيت آمده، تأويلاتى ارائه كرديم».[12]

آخوند خراسانى (صاحب كفايه) در تأييد اين ديدگاه مىفرمايد: «در زمان غيبت، عادتا ديدار ممكن نيست ؛ گرچه احتمال تشرّف برخى از افراد صالح و اوحدى به خدمتش داده مىشود و احيانا او را نيز مىشناسند».[13]

محقّق نائينى نيز مىگويد: «اما در زمان غيبت، عادتا رؤيت حضرت ممكن نيست. آرى، گاهى در زمان غيبت براى اوحدى از افراد صالح، تشرّف به خدمت حضرت و گرفتن حكم از ايشان، امكانپذير است».[14]

 

اين ديدارهاى محدود و استثنايى و با پنهان زيستى و غيبت امام زمان(عج)، منافاتى ندارد و چون از طرف خود آن حضرت و با اراده او صورت مىگيرد، خطرى را براى ايشان به وجود نمىآورد. وظيفه ما نيز تلاش جهت برقرارى ارتباط روحى و معنوى با حضرت و عمل به خواستهها و دستورات او است. به يقين اگر ما از گناهان دورى و به تكاليف دينى خود عمل كنيم، مورد توجّه و عنايت آن حضرت بوده، از دعاها و تفضّلات ايشان بهرهمند خواهيم شد. حتّى در زمان امام عسكرى (علیهالسلام) و عصر غيبت صغرى – كه ديدار و مشاهده امام منعى نداشت و هنوز در پرده غيبت كامل قرار نگرفته بودند – تنها عده معدودى از صالحان و پرهيزگاران مىتوانستند او را زيارت كنند.

 

وقتى كه امام حسن عسكرى (علیهالسلام)، فرزند پنج ساله خود را به وكيلش احمد بن اسحاق قمى نشان داد ؛ به او فرمود: «يا احمد بن اسحاق! لولا كرامتك على الله و على حُججه لا عَرَضتُ عليك ابنى هذا»؛[15] «اى احمد بن اسحاق! اگر منزلت و كرامت تو در نزد خدا و حجّتهاى او نبود، اين فرزندم را به تو نشان نمىدادم».

از طرفى بايد توجّه كنيم كه بيشتر داستانها و حكايات نقل شده در مورد ديدار و مشاهده، نمىتواند صحيح باشد و نبايد به همه آنها ترتيب اثر بدهيم. اشخاص مدعى مشاهده و ديدار – اگر مؤمن و صالح باشند – ممكن است در خواب او را زيارت كرده و يا با يكى از ملازمان و مأموران آن حضرت ملاقات كرده باشند. حتّى احتمال دارد ديدارهاى بسيارى روى داده باشد كه كسى از آنها آگاه نشده و به كسى هم نقل نشده است (چنان كه بزرگانى چون مقدّس اردبيلى و بحرالعلوم و… خود ادعايى در اين زمينه نداشتند و تنها شاگردان و خواصّ آنها پى به موضوع برده و آن گاه با اصرار و الحاح، موضوع را از زبان ايشان شنيدهاند). به هر حال بايد نقل اين گونه داستانها و حكايات، محدود و گزينشى باشد و از گسترش دامنه آنها جلوگيرى گردد.

 

4 – دليل اصولى (اجماع)

از ديگر شواهدى كه بر امكان ارتباط در عصر غيبت ذكر كردهاند، «اجماع» است ؛ يعنى، عالمى، سخنى از حضرت مهدى(عج) شنيده و آن را به جهت اينكه تكذيب نشود در قالب اجماع بيان مىكند. اين اجماع، تشرّفى بوده و نشانگر ارتباط عدهاى از علما با امام زمان(عج) است.

محقّق تسترى در كشفالقناع مىگويد: «برخى از بزرگان و حاملان اسرار ائمه (علیهمالسلام)، مسائلى را از امام عصر(عج) دريافت كردهاند و چون امكان اعلان آن نبوده، با عنوان اجماع از نظر امام زمان(عج) ياد مىكنند».[16]

 

5 – دعاها و اذكار

نقل بعضى از دعاها و اذكار منسوب به حضرت مهدى(عج) در عصر غيبت كبرى، دليل ديگرى بر امكان ديدار و مشاهده آن حضرت است ؛ زيرا اين ادعيه و آثار، از راه تشرّف و ملاقات با حضرت قابل انتقال و نقل است و نقلكنندگان آن نيز مشخّص و شناخته شده مىباشند (چون ابن طاووس و…). از طرفى دعاها و اذكارى نيز در كتابها مبنى بر راههاى ديدار و ملاقات امام (علیهالسلام) نقل شده كه مؤيّد اين معنا است ؛ چنان كه در دعاى عهد مىگوييم: «اللّهم ارنى الطلعةَ الرشيدة والغَرّة الحميدة واكحل ناظرى بنظرةِ منّى اليه».

ملاقات با حضرت مهدى(عج) و بيان حكايات آن، داراى آثار و فوايد فراوانى است و تأثير به سزايى در اثبات غيبت و طول عمر آن حضرت دارد. اين مسئله موجب تقويت ايمان و باور افراد و ترويج فرهنگ و انديشه مهدويت مىشود.

سه. امكان ديدار به صورت محدود

مستندات و دلايل هر دو ديدگاه قابل نقد و خدشه است و نمىتوان به طور كامل آنها را پذيرفت يا رد كرد. مهمترين دليل مخالفان ديدار، توقيع شريف امام زمان(عج) است كه از نظر سندى و دلالى قابل بحث و تفسير است.

 

بر اساس روايات مختلف هر چند آن حضرت در ميان مردم حضور دارد و حتّى در مراسمحج شركت مىكند؛ اما شناختهنمىشود و اين مسئله قيد ندارد و مطلق است.

از نظر موافقان ديدار، رواياتى هست كه بر اساس آنها عدهاى از خاصّان به حضور امام (علیهالسلام) مىرسند. به نظر مىرسد اين افراد، عدهاى از خواصّ و اولياء اللّه هستند كه از مردم منفك شده و به امام زمان(عج) پيوستهاند و در هيچ حالى خود را معرّفى نمىكنند. امكان ارتباط و ديدار نيز فقط براى اينان وجود دارد.[17]

با بررسى اين آرا و نقدها، به روشنى ثابت مىشود كه اصل كلى در زمان غيبت كبرى، بر عدم ملاقات و ارتباط با آن حضرت استوار است و ما هيچ تكليف و يا دستورى مبنى بر تقاضاى ديدار و رؤيت نداريم و هيچ دليلى نيز وجود ندارد كه ما سعى كنيم با دعا، چله نشينى، ذكر و اوراد و… حتما به محضر آن امام همام مشرّف شويم. حتّى به جهت سوء استفادههاى فراوانى كه از اين امر شده، بايد به شدّت از آن دورى كنيم و تنها به فكر ارتباط روحى و قلبى با امام زمان(عج) باشيم.

البته به يقين بزرگانى چون بحرالعلوم، ابن طاووس، مقدّس اردبيلى و… به محضر آن حضرت مشرّف شده و او را زيارت كردهاند ؛ اگرچه خود، ادعايى در اين زمينه نداشتهاند ؛ ولى اين ديدارها را تأييد كردهاند.

 

همچنين آن حضرت نيز در موارد ضرورى و نياز، به يارى گرفتاران و محتاجان شتافته و به دستگيرى از آنها پرداخته است. از اين رو مىتوانيم بگوييم كه امكان ديدار و مشاهده حضرت در عصر غيبت كبرى، به صورت خيلى محدود و يا بر اثر ضرورت وجود دارد و اين توفيق و سعادت بزرگى است كه شامل عدهاى خاص و اندك مىشود. لذا مفاد حديثى كه در نفى مشاهده است ؛ به معناى نفى ادعاى ملاقات و مشاهده به طور پيوسته و دائمى قبل از ظهور است و يا نفى ادعاى ظهور حضرت به طور اختصاصى براى عدهاى خاص مىباشد و يا نفى ارتباط اختصاصى همانند نواب اربعه مىباشد و يا نفى ادعاى رؤيت به اختيار خود است.

 

 

پی نوشت ها


[1] – بحارالانوار، ج 51، ص 260، ح 7 ؛ احتجاج طبرسى، ج 2، ص 297.

[2] – الغيبة النعمانى، ص 14.

[3] – تنزيه الانبياء، ص 182 و 184.

[4] – كلمات المحققين، ص 63.

[5] – الطرائف، ص 185.

[6] – كافى، ج 1، ص 340 ؛ بحارالانوار، ح 52، ص 153.

[7] – بحارالانوار، ج 52، ص 158.

[8] – كمال الدين، ج 2، ص 29 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 224.

[9] – اثبات الهداة، ج 3، ص 490، ح 229.

[10] – على سعادت پرور، ظهور نور ترجمه الشموس المضيئه، ص 115.

[11] – محمد صدر، تاريخ غيبت كبرى، ص 121.

[12] – مستدرك الوسائل، ج 3، ص 519.

[13] – كفاية الاصول، ج 2، ص 291.

[14] – فرائد الاصول، ح 2، بحث اجماع.

[15] – بحارالانوار، ج 52، ص 23، ح 16.

[16] – كشف القناع، ص 230.

[17] – براى مطالعه اين نقدها ر.ك: چشم به راه مهدى، ص 78 – 104.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *