شرايط مقرّر براى رهبرى در آموزههاى اسلامى و اصول قانون اساسى، و همچنين وظايفى كه در زمينه شناسايى رهبر و نظارت بر عملكردهاى وى بر عهده خبرگان نهاده شده، مستلزم دارا بودن شرط «اجتهاد» و حد نصاب لازم از «بينش سياسى و اجتماعى، آشنايى به مسائل روز و…» از سوى نمايندگان اين مجلس مىباشد. و از نظر آئيننامه مجلس خبرگان و عملكرد آن، منعى از حضور «مجتهدين متخصّص» در اين مجلس وجود نداشته و ندارد.

الف. ضرورت اجتهاد

اصلىترين ويژگى رهبر جامعه اسلامى كه موجب تفاوت نظام اسلامى با ساير نظامهاى سياسى مىشود؛ «فقاهت» اوست كه به عنوان «ولىفقيه» نايب امام زمان(عج) مىباشد و در دو اصل پنجم و يكصد و هفتم قانون اساسى مورد تأكيد قرار گرفته است. در واقع، همين فقاهت است كه جهت دهنده سياست، مديريت و تدبير ولىفقيه است.

از سوى ديگر طبق قانون اساسى دو وظيفه مهم بر عهده مجلس خبرگان است؛ شناسايى رهبر و نظارت بر تداوم شرايط رهبرى، اعضاى مجلس خبرگان نيز بايد داراى شرايطى باشند تا از عهده شناسايى «فقيهِ جامع شرايط برتر» برآمده و بر بقاى شرايط رهبرى از جمله «فقاهت و اجتهاد» او نظارت داشته باشند. بر اين اساس به صورت منطقى، فرد خبره و نماينده مجلس خبرگان، بايد مجتهد و «فقيه شناس» بوده و داراى مرتبه و حد نصابى از فقاهت باشد و فلسفه وجودى مجلس خبرگان نيز كه مردم براى شناسايى «فقيه جامعالشرايط برتر» به خبرگان مراجعه مىكنند نيز بر همين اساس شكل گرفته است. بنابراين عضو مجلس خبرگان بايد توانايى تشخيص سه امر را داشته باشد: 1 – فقيه اسلامشناس، 2 – فقيه شجاع، مدير و با تدبير، 3 – اعلم فقها. و چنين كارى جز در توانايى فرد مجتهد نيست. از اين رو آئيننامه شرط اجتهاد را براى خبرگان لازم دانسته است.

 

ب. آگاهى به مسائل سياسى و اجتماعى

همانگونه كه در رهبرى جامعه اسلامى، علاوه بر فقاهت، ويژگىهاى ديگرى نظير تدبير، شجاعت و بينش سياسى نيز بايد موجود باشند، خبرگانى هم كه وظيفه شناسايى رهبر و نظارت بر بقاى شرايط او را بر عهده دارند، بايد علاوه بر شرط اجتهاد، از بينش سياسى و اجتماعى قوى برخوردار و نسبت به مسائل روز، آگاهىهاى لازم را داشته باشند؛ تا بتوانند فقيهى را، كه داراى همه شرايط، اعم از مديريت، تدبير، شجاعت و… است، تشخيص داده و پس از انتخاب وى، نظارت كارآمدى بر رهبرى و چگونگى مديريت او داشته باشند. و البته در كنار آن، در مواردى كه نياز به مسائل كارشناسى است؛ از متخصصان علوم گوناگون، به عنوان كارشناسان مشورتى استفاده نمايند.

 

ج. متخصصين غيرمجتهد

مقام رهبرى مديريت كلان نظام اسلامى را بر عهده دارد، اما اين هرگز بدان معنا نيست كه بر همه امور جزئى كشور و در بخشهاى مختلف آن، اعم از اقتصاد، معيشت مردم، آموزش، بهداشت، روابط با ديگر ملل و… مديريت كند تا لازمه آن، ضرورت تخصص ويژه در هر بخش براى رهبرى باشد در نتيجه، مجلس خبرگانى كه وظيفه شناسايى و نظارت بر چنين رهبرى را بر عهده دارند، نيز لازم باشد تا متشكل از تخصصهاى مختلف باشد.

 

مشكلات و نارسائىها :

افزون بر اين به دلايل متعدد حضور متخصصان غيرمجتهد در مجلس خبرگان رهبرى صحيح نيست؛ از جمله :

يكم. هرچند داشتن تخصص در برخى رشتهها يك نوع مزّيت است؛ اما طبق قانون اساسى، غيراز فقاهت، دارا بودن تخصّص در ساير شرايط و اوصاف براى رهبر شرط نشده و لذا نيازى نيست كه تحصيلات آكادميك و تخصصى علوم سياسى، مديريت و دورههاى نظامى داشته باشد. و البته چنين شرطى در هيچ يك از نظامهاى سياسى دنيا نيز وجود ندارد؛ واقعا چند درصد از زمامداران دنيا در رشته علوم سياسى يا مديريت به معناى تخصصى آن و…، تحصيلات آكادميك دارند؟ افزون بر اين بايد توجه داشت كه بسيارى از افراد هر چند داراى تحصيلات آكادميك مىباشند؛ اما در زمينه اجرايى يا تحليل و تدبير صحيح مسايل سياسى، مشكلات فراوانى دارند. بنابراين نمىتوان گفت كه هركس تحصيلات آكادميك داشته باشد، از جنبه عملى و توان مديريتى نيز حتما قدرت تشخيص و تدبير بهترى دارد. براين اساس است كه در تجربه مديريتى نظامهاى سياسى دنيا، تأكيد بر اين است كه رهبران، بينش  سياسى و قدرت اداره و مديريت داشته باشند. حتى امروزه بسيارى از صاحبنظران معتقدند كه امورى نظير مديريت، جامعهشناسى و علوم سياسى، فن و هنر هستند نه علم تا اكتسابى باشند.[1] بنابراين طبق اين ديدگاه آنچه كه دستكم در بعد اجرايى اين صفات مطرح است، بخش عملى و كارشناسى اين مسايل است نه جنبه نظرى و تئوريك.[2]

دوم. از آنجا كه بينش، مديريت و تدبير سياسى و اجتماعى رهبر متأثّر از فقاهت وى است، نمىتوان شرايط رهبرى را از هم تفكيك كرد و براى تشخيص هر يك، كارشناسان و متخصصان خاصى را در نظر گرفت.

 

سوم. حضور متخصصان غيرمجتهد در مجلس خبرگان، از لحاظ راهكار اجرايى نيز، موجب بروز برخى مشكلات مىشود؛ زيرا افراد مزبور بايد صلاحيت اظهار نظر درباره افرادى كه در مظان رهبرى هستند را داشته باشند. از اين رو، درباره هر شخصى بايد دو بار رأى گرفته شود، يك بار براى تشخيص اجتهاد و بار ديگر براى احراز ديگر صفاتى كه متخصصان مجتهد، متكفل شناخت آنها هستند. اكنون اين پرسشها مطرح مىشود كه جمع بين اين دو دسته رأى، بايد چگونه باشد؟ آيا نمايندگان مجتهدى كه بايد درباره مسائل سياسى و اجتماعى نيز در حد قابل توجهى آگاهى داشته باشند، مىتوانند درباره ديگر شرايط رهبر (غير از فقاهت) همراه با ديگر نمايندگان غير مجتهد، در رأىگيرى شركت كنند يا نه؟ حد نصاب و اهميت هر يك از ويژگىها (اجتهاد و ديگر شرايط) درچه مرتبهاى نسبت به يكديگر قرار دارد؟ در صورت تعارض و تزاحم آراى مجتهدان با ديگر تخصصها چه بايد كرد؟ درباره تشخيص ديگر ويژگىهاى خصال رهبر (شجاعت، توان كافى براى رهبرى، عدالت، تقوا و… ) آيا بايد رأىگيرى سومى، كه هر دو  دسته از نمايندگان، در آن شركت داشته باشند، انجام شود يا بايد به گونهاى ديگر عمل شود؟[3] و بالأخره اينكه حتى از ديدگاه برخى صاحبنظران، حضور متخصصان غيرمجتهد، در برخى صورتها، باعث مىشود رهبر منتخب، فاقد حجيّت و مشروعيت شود.[4]

 

د. حضور مجتهدين متخصّص

از نظر آئيننامه مجلس خبرگان، منعى از حضور متخصصينى كه داراى اجتهاد هستند، در مجلس خبرگان وجود ندارد. و حتى بسيارى از منتخبان سه دوره خبرگان، غيراز تخصص فقهى، تخصصهاى ديگرى هم از نظر علوم آكادميكى و هم از نظر تجارب مديريتى بسيار ممتاز داشته و دارند. البته مىتوان اين پيشنهاد را مطرح نمود؛ كه كانديداهاى مجلس خبرگان، بايد از مجتهدان داراى تخصص در يكى از رشتههاى علوم سياسى، مديريت، اقتصاد و مانند آن باشند و يا داراى تجربه عملى در اين موضوعات باشند.[5]

در هر صورت، تخصصهاى ديگر نيز به شرط «مجتهد بودن» مىتوانند در مجلس خبرگان، حضور داشته باشند. زيرا فردى كه به عنوان رهبر تعيين مىشود؛ مجتهد مطلق است، و كسانى كه اين مجتهد مطلق را انتخاب مىكنند، خود بايد «مجتهدشناس» باشند.[6]

 

 

پی نوشت ها


[1] – ر. ك: عبدالرحمن عالم، بنيادهاى علم سياست، تهران: نشر نى1375، ص 26.

[2] – حجتالاسلام ميرمدرس، نشست خبرى صاحبنظران و انديشمندان حوزه علميه قم، با موضوع مجلس خبرگان رهبرى و ورود متخصصان غيرمجتهد، پايگاه اطلاع رسانى رسا، 1/6/1385.

[3] – ر. ك: پرسشها و پاسخهايى درباره مجلس خبرگان رهبرى، پيشين ؛ محسن غرويان، روزنامه رسالت، 8/7/77.

[4] – ر.ك: حجت الاسلام مير مدرس، پيشين.

[5] – همان.

[6] – گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خاتمى، خبرگزارى ايسنا، آبان 1384.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *