براى روشن شدن اين مسئله، بايد به مطالب زير توجه كرد:
يكم. هدف انسان در كارهايش، رسيدن به كمال يا رفع نقص است؛ براى مثال غذا مى خورد تا رفع گرسنگى و نياز بدن كند؛ لباس مى پوشد تا خود را از سرما و گرما حفظ كند؛ ازدواج مى كند براى ارضاى نيازى كه در اين باره احساس مى نمايد. عبادت مى كند تا به كمال نهايى و قرب الهى برسد و خدمت به خلق خدا مى كند، تا كمالات عالى را كسب كند. اما خداوند، هيچ نقصى ندارد تا با افعالش، آن را برطرف سازد و كمالى را فاقد نيست، تا براى رسيدن به آن بكوشد.
دوم. هدف مندى هميشه با نياز همراه نيست؛ بلكه به هر ميزان موجودى كامل تر و بى نيازتر باشد به رفع نياز ديگران بيشتر اقدام مى كند و اين از ويژگى ها و نشانه هاى موجود كامل و مهربان است. خداوند مهربان نيز در جستجوى نفعى براى خود نيست؛ بلكه مهم ترين هدف او، خير رساندن به ديگران و ايجاد زمينه رشد و كمال براى موجودات است.
از اين رو هدف خداوند از آفرينش اين است كه هر ممكن الوجودى را به كمال ممكن و شايسته آن برساند؛ بدون آنكه در اين كار، براى ذات پاك او نتيجه اى داشته باشد. هر امر ممكنى در اين جهان، براى خود قابليت و شايستگى هست شدن و دريافت كمالات وجودى را دارد و گويى همگى با لسان حال درخواست وجود و طلب كمال مى كنند. آفرينش جهان، پاسخ به اين سؤال هاى طبيعى و ذاتى اشياء و در حقيقت به كمال رساندن آنها است.
به ديگر سخن، آفرينش احسان و فيضى است از جانب خدا نسبت به موجودات ممكن. چنين آفرينشى حسن ذاتى دارد و قيام به چنين فعلى؛ جز اينكه خود فعل زيبا باشد، به چيز ديگرى نياز ندارد. او با آفرينش، كمالى را افاضه مى كند و وسايل كمال برتر هر موجودى را در اختيار آن مى گذارد. و خوددارى از آن بخل و نقص است؛ پس سزاوار است خداى حكيم و كمال مطلق، جهان را بيافريند و آن را در غايت حكمت و لطافت ايجاد كند. بنابراين آفرينش الهى حكيمانه است؛ هر چند در مرتبه آفرينش، نه نيازى بود و نه نيازمندى؛ چه از ناحيه خالق و چه از ناحيه مخلوقات.
اما از آنجا كه خداوند هيچ كمالى را فاقد نيست؛ بلكه عين همه كمالات ـ از جمله فياضيت على الاطلاق ـ است. بنابراين او با آفرينش نيز به فياض بودن دست نمى يازد؛ بلكه چون واجد كمال فياضيت است، جهان و انسان را مى آفريند. از همين رو گفته شده است: آفرينش جهان، لازمه فياض بودن خداوند و تجلّى آن است؛ نه مقدمه و سبب فياض شدن. بنابراين تلازم بين فياضيت مطلقه الهى و آفرينش جهان، به معناى آن نيست كه «خدا بايد جهان را بيافريند تا فياض باشد»! اين تعبير مستلزم نوعى نياز است. دقت در توضيحات گذشته، نشان مى دهد كه مسئله برعكس است؛ يعنى، خداوند فياض است و نتيجه آن، آفرينش جهان است.[1]
پرسش و پاسخ ها «راز آفرینش» / مؤلف:حمیدرضا شاکرین
دفتر نشر معارف
پی نوشت ها
[1] – جهت آگاهى بيشتر نگا:
الف. عبداللّه، نصرى، فلسفه خلقت انسان، تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، 1379؛
ب. همو، فلسفه آفرينش، (قم: دفتر نشر معارف، چاپ اول، 1382)؛
پ. محمد تقى، جعفرى، آفرينش و انسان، (قم: دارالتبليغ اسلامى، چاپ دوم)، بى تا).