البته بعضى ها به همين دليل مخالف دعا بوده و دعا را مغاير مقام رضا و تسليم مى دانند چنانكه مولوى در اشعارى بدين مسأله و گروه اشاره كرده است:
بشنو اكنون قصه آن رهروان
كه ندارند اعتراض در جهان
ز اولياء، اهلِ دعا خود ديگرند
گه همى دوزند و گاهى مى درند
قوم ديگر مى شناسم ز اولياء
كه دهانْ شان بسته باشد از دعا
از رضا كه هست رامِ آن كِرام
جستن دفع قضاشان شد حرام
در قضا، ذوقى همى بينند خاص
كفرشان آيد طلب كردن خلاص[1]
اما بايد دانست كه دعا منافى منازل و مقامات عرفانى خصوصاً مقام تسليم و رضا نيست؛ زيرا:
اولاً، رضاى بنده عبارت است از اقامت بر فرمان هاى او و كران نهادن به احكام خداوند متعال[2] و تسليم عبارت است استقبال قضا و تسليم به مقدرات الهى است[3] در اين صورت آدمى بايد راضى به دعا و تسليم به آن باشد چون چنانكه در فرازهاى قبل گذشت «دعا» در هندسه نظام هستى و جز اركان قضا و قدر الهى است و خارج از آن نمى باشد، اگر انسان راضى به رضاى خدا و اوامر او و مقدرات اوست بايد به دعا نيز گردن نهد چون خداوند به دعا كردن امر فرموده و آن را در مقدرات خود ملحوظ داشته است.
ثانياً، مقام تسليم و رضا، در منازل چهل گانه و مراتب اربعين و تا رسيدن به اوج عرفان از منازل ابتدايى به شمار مى رود و از آنجا كه رسيدن به مراتب و مراحل برتر كارى بس دشوار، پيچيده و لغزان است بايد با دعا و تضرع از خداوند خواست تا سالك را به سلوك خويش موفق بدارد. از اين رو كسانى كه در مقام تسليم و رضا هستند از دعا براى سير مدارج عاليه بى نياز نخواهند بود.
ثالثاً، اميرالمؤمنين (علیه السّلام) كه سر سلسله عارفان به شمار مى رود، هيچگاه خوى را از دعا بى نياز نمى ديد، با آنكه در مقامات عاليه عرفان قرار داشت و از صفت عصمت برخوردار بود؛ اما تا آن حد دعا مى كرد كه اهل بيت (علیهم السّلام) مى فرمودند: «كان اميرالمؤمنين رجلاً دعا»؛[4] «و على (علیه السّلام) شخصى بود كه زياد دعا مى كرد».
رابعاً، بنابر انچه اهل عرفان گفته اند، دعا غيراز حكم و آدابى كه دارد، اسرارى هم دارد و آن عبارت است از اينكه داعى خود را در مشهد مدعوّ مى داند و آن مدعو را كه خداى سبحان است شاهد خويش مشاهده مى كند و با اين شهود پيوند ديگرى برقرار مى سازد،[5] به بيان ديگر دعا نسبت مستقيمى با معرفت شهودى دارد. آنگاه كه بنده مولاى خويش را در مقام جواد، قادر، عليم و حكيم، مشاهده مى كند و از طرفى خودش را عاجز، فقير و جاهل مى يابد، به او پناه مى برد و از او كمك مى طلبد، از همين رو دعا ادب هميشگى انبياء، مرسلين و اولياء است. قرآن كريم حضرت ابراهيم (علیه السّلام) را مقلب به «اوّاه» داشته است و اوّاه صفت فردى است كه زياد دعا و آه دارد.[6]
بنابراين سالك در هر مقام و منزلتى حتى در مقام تسليم و رضا كه مراتب آغازين سلوك است بى نياز از دعا نمى باشد، بلكه با دعا سلوك خويش را كاملتر مى كند، علاوه بر آنكه مقامات گذشته خويش را با دعا تداوم مى بخشد.
يك نكته:
البته بايد توجه داشت عارفان به دليل مراتب خاصى كه دارند دعا را در صرف سؤال جهت دفع بلا و جلب منفعت به كار نمى برند؛ بلكه آن را مطلقِ توجه و تفرع و اتصال بنده به خالق تلقى مى كنند. به نظر مى رسد مخالفت برخى اولياء با دعا به جهت اول باشد نه دوم.
دفتر نشر معارف/مؤلفان:محمدرضا کاشفی و سیّد محمد کاظم روحانی
[1] – مثنوى، دفتر سوم، 1882-1818.
[2] – نگا: شرح بر مقامات اربعين، صص 95-92.
[3] – همان، ص 109.
[4] – بحارالانوار، ج 93، ص 304.
[5] – نگا: اسرار عبادات، صص 54-53.
[6] – نگا: درآمدى بر سير و سلوك، ص 70.