تكيه عمده و اساسى اين سؤال و ابهام ذهنى، تعارض يافته هاى علمى با آموزه هاى دينى در پوشيدن لباس سياه و سياه پوش كردن است. در مقام جواب و زدودن ابهام، اولين گام آن است كه آيا چنين تعارضى واقعيت دارد و آيا يافته هاى علمى، پوشيدن لباس سياه را به صورت كلى و در تمام حالات و موقعيت يك پوشش نامناسب مى شمارد؟
واقعيت آن است كه چنين تعارضى، بين يافته هاى علمى و روان شناسى با آموزه هاى دينى به چشم نمى خورد ممكن است بعضى بگويند: اين دو مرزهاى مطلقى است كه در پشت آنها ديگر زندگى وجود ندارد و حيات متوقف مى شود و رنگ سياه به معناى انهدام، نيستى و پوچى است و نفى ديگر رنگ ها مى باشد![1] در حالى كه اين نظريه، تنها گوشه اى از يافته هاى روان شناسى است.
ياد آورى اين نكته لازم است كه پذيرش «تأثير رنگ ها» به اين معنا نيست كه رنگ ها در انسان تأثيرى شديد دارند و سريع بر جهت گيرى ذهنى و رفتارى افراد مؤثر واقع مى شوند؛ مثلاً اگر رنگ آبى تأثير تسكينى و آرامش بخشى دارد، نمى توان از آن به عنوان يك داروى مسكن براى تسكين سريع استفاده كرد و يا از رنگ قرمز در ايجاد تحريك سريع بهره جست؛ بلكه تأثير پذيرفته شده رنگ ها، يك تأثير جزئى است كه در مدت زمان طولانى فرصت بروز پيدا مى كند.
گوشه اى ديگر يافته هاى روان شناسى، نشانگر اين حقيقت است كه آن گاه رنگ سياه، مفهوم نيستى و پوچى و پايان يافتن را تداعى مى كند كه به عنوان انتخاب اول و يا يكى از سه انتخاب اول باشد؛ يعنى، در تمام حالات، اولين رنگ انتخاب شده و يا يكى از سه رنگ انتخابى اول براى زندگى (اعم از لباس …) باشد و اگر رنگ سياه در رتبه هشتم قرار بگيرد؛ يعنى، آخرين رنگ انتخابى در زندگى، رنگ سياه باشد و در موقعيت هاى نادر و استثنايى استفاده شود، يك تمايل طبيعى بهنجار را نمايش مى دهد و نشان دهنده مهار اعمال و تصميم فرد بر كنترل اوضاع[2] و نشان دهنده مهار اعمال و تصميمات فرد در زمانى است كه بروز اضطراب قطعى است. محروميت از چيزى و يا از دست دادن شخصى و يا موقعيتى، انسان را در لبه يك تعارض غير قابل انكار قرار مى دهد و در اين حالت، وى براى به دست آوردن موقعيت قبلى و كنترل اوضاع، دست به اقدامات كنترلى مى زند.
پوشيدن لباس سياه، حكايت از تدبير انسان در چنين موقعيتى دارد؛ يعنى، از اقدامات مناسب، طبيعى و بهنجارى است كه موجب مى شود انسان بتواند بر اوضاع كنترل داشته باشد؛ زيرا نوعى سكون، سكوت و كاهش تحريك را در پى دارد.[3]
بنابر اين از ديدگاه علمى، پوشيدن لباس سياه و استفاده از رنگ سياه ـ حتى در غير پوشش ـ هميشه نامناسب نمى نمايد و به معناى رسيدن به پايان زندگى و خط پايان عمر و تسليم شدن نيست و تأثير منفى و تخريب روانى در پى ندارد. از اين رو پوشيدن لباس سياه در عزا دارى ها و براى شخص مصيبت زده اى كه احساس غمگينى مى كند، يك نوع تسكين است و او را در اضطراب ناشى از فقدان شخص محبوب، به سمت سكوت و سكون دعوت مى كند و افزون بر اين موجب هم سو ساختن احساسات درونى با فضاى بيرون و باعث آرامش مى گردد.[4]
شخص غم زده در آغاز قطع دل بستگى، اگر در فضاى شادى آفرين قرار بگيرد؛ بين حالت درونى خود و وضعيت خارجى، تعارضى مشاهده مى كند و اين هرگز به نفع او نيست. از اين رو بايد به سمت هم سويى و هماهنگ ساختن درون و برون برآيد و انتخاب رنگ سياه در اين موقعيت هاى نادر و استثنايى زندگى (در رتبه هشتم)، چنين تأثيرى دارد. اين رنگ، اگر در رتبه هشتم و انتخاب پايانى قرار بگيرد، بر خلاف رنگ سفيد، سكوت و سكون و عدم ايجاد هرگونه تحريك روانى و جسمانى و كاهش ساير فعاليت ها و كندى و منفى را در پى دارد.[5] اينها براى انسان مبتلا به رنج فراق و فرو رفته در ورطه قطع دلبستگى مفيد است و به او آرامش و سكون مى بخشد.
پس از ديدگاه علمى، رنگ سياه تأثيرى منفى و نامناسب بر روان و روح آدمى ندارد و در مصايب، كاهش دهنده آلام مى باشد و اين گونه نيست كه علم آن را كاملا طرد مى كند؛ ولى سنت هاى دينى به آن اهميت داده و دينداران را به استفاده از آن توصيه كند!
از جهت ديگر، درباره تعارض موهوم آموزه هاى دينى، بايد بررسى كرد كه آيا اسلام براى هميشه و در تمام حالات رنگ سياه را توصيه مى كند و به تعبير روان شناختى، براى اولين انتخاب ها يا سه انتخاب اول؟! چرا رنگ سياه را برمى گزيند و مسلمانان را نيز به اين انتخاب دعوت مى نمايد؟
بايد گفت كه نگاه آغازين اسلام به رنگ سياه، يك نگاه منفى است و هرگز آن را در حالات عادى و زمينه هاى روزمره زندگى، به عنوان يك رنگ برنمى گزيند و آن را رنگ شيطان و فرعون و نماد طغيان گرى، ظلم و ظلمت معرفى مى كند و مى فرمايد: «لباس سياه نپوشيد كه لباس فرعون است».[6]
رنگ برگزيده و انتخاب اول اسلام، رنگ سفيد است كه امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد: «هيچ لباسى بهتر از لباس سفيد نيست».[7] بعد از رنگ سفيد، رنگ هاى زرد و سبز از طرف اولياى دين توصيه شده و رنگ هاى برگزيده اسلام است. از نظر اسلام، رنگ زندگى، حيات، حركت و تلاش رنگ سفيد است و آرامش بعد از تلاش و كوشش در رنگ سياه (شب) مى باشد. رنگ سياه (همان رنگ شب)، موجب آرامش مى شود و انسان را از خستگى و رنج روز ـ كه در پى تلاش و كوشش به آن دچار گشته است ـ پناه مى دهد و آرام مى سازد.[8]
خداوند نيز در قرآن، سياهى شب را مايه آرامش و روشنايى روز را زمينه تلاش ذكر كرده است.[9]
رنگ سياه در مكتب اهل بيت (عليهم السلام) ، فقط و فقط در مصايب و سوگوارى ها مورد استفاده قرار گرفته است؛ يعنى، يك انتخاب نادر و استثنايى بوده است و نه انتخابى هميشگى. بنابر نقل ابن ابى الحديد، امام حسن (عليه السلام) در سوگ اميرالمؤمنان على (عليه السلام) جامه سياه برتن كرد و با همين جامه به ميان مردم آمد و براى آنان خطبه خواند.[10] درنگاه ابتدايى رنگ سياه، يك رنگ مكروه و ناپسند تلقى مى شود. در نماز، پوشيدن لباس سياه مكروه است.[11]
رنگ سياه در رتبه هشتم و آخرين انتخاب قرار مى گيرد؛ آن هم از اين جهت كه به واسطه تأثير روانى آن، موجب سكوت و سكون و آرامش گشته، شخص مضطرب را از مصيبت و حزن به يك آرامش روانى مى رساند و ياحداقل در اين زمينه بسيار تأثير دارد.
نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
نویسنده:گروه مؤلفان
[1] – ماكس لوچه، ترجمه منيره روانى پور، 1368.
[2] – همان.
[3] – اكبر زاده، 1374.
[4] – رمضانزاده، 1371.
[5] – اكبر زاده، 1374.
[6] – بحارالانوار، ج 83، ص 248.
[7] – همان، ج 78، ص 330؛ رىشهرى، ميزانالحكمه، ج 8، ص 472.
[8] – نذير الحمدان، 2002.
[9] – قصص 28، آيه 73؛ اسراء (17)، آيه 17؛ فرقان (25)، آيه 47؛ يونس (10)، آيه 67.
[10] – ابنابىالحديد، شرح نهج البلاغه، ج16، ص22.
[11] – طريقه دار، 1380.