و راغب اصفهانى مى گويد: بدعت در دين گفتار و كردارى است كه به صاحب شريعت مستند نباشد و از موارد مشابه و اصول محكم شريعت استفاده نشده باشد: « والبدعة في المذهب: إيراد قول لم يستنَّ قائلها وفاعلها فيه بصاحب الشريعة وأماثلها المتقدّمة وأصولها المتقنة »
(( مفرادات ألفاظ القرآن: الراغب الأصفهاني: ص39))
ابن حجر عسقلانى از استوانه هاى علمى اهل سنت مى گويد: والمحدثات بفتح الدال جمع محدثة والمراد بها ما أحدث وليس له أصل في الشرع ويسمى في عرف الشرع بدعة وما كان له أصل يدل عليه الشرع فليس ببدعة
(( فتح الباري، ج 13، ص 212))
هر چيز جديدى كه ريشه شرعى نداشته باشد، در عرف شرع، بدعت گفته مى شود و هر چه كه ريشه و دليل شرعى داشته باشد بدعت نيست.
همين تعريف را عينى در شرح خود بر صحيح بخارى
(( عمدة القاري، ج25، ص 27. ))
و مباركفورى در شرح خود بر صحيح ترمذى آورده
(( تحفة الأحوذي، 7، ص 366. ))
و عظيم آبادى در شرح خود بر سنن ابو داود
(( عون المعبود، ج 12، ص 235. ))
وابن رجب حنبلى در جامع العلوم
(( جامع العلوم والحكم، ص 160، طبع الهند))
ابن حجر عسقلانى به دنبال سخن ياد شده مى افزايد: « فالبدعة في عرف الشرع مذمومة بخلاف اللغة فان كل شئ أحدث على غير مثال يسمى بدعة سواء كان محمودا أو مذموماً»
(( فتح الباري، ج 13، ص212. )).
پس بدعت در عرف شرع مذموم است و در عرف لغت اين چنين نيست، زيرا هر آن چه كه از كار نيك و زشت، بى سابقه باشد، بدعت گفته مى شود.
و در جاى ديگر مى گويد: « والبدعة أصلها ما أحدث على غير مثال سابق ، وتطلق في الشرع في مقابل السنة فتكون مذمومة…»
(( فتح الباري ، ج 4، 219))
اصل بدعت به كار جديد و بى سابقه گفته مى شود و در شرع، بدعت در برابر سنت به كار مى رود.
شاطبى از فقهاى اهل سنت مى گويد: « البدعة طريقة في الدين مخترعة تضاهي الشرعية يقصد بالسلوك عليها ما يقصد بالطريقة الشرعية»
(( الاعتصام ، ج 1 ص 37 . )).
بدعت راه تازه اى است در دين كه به قصد مقابله با راههاى شرعى و با هدف مشروعيت انجام.
سيد مرتضى از متكلمان و فقهاى نامدار شيعه در تعريف بدعت مى گويد:« البدعة زيادة فى الدين أو نقصان منه، من إسناد إلى الدين »
(( رسائل شريف مرتضى، ج2، ص 264، نشر دار القرآن الكريم ـ قم . ))
بدعت افزودن چيزى به دين ويا كاستن از آن با انتساب به دين.
طريحى مى گويد: « البدعة: الحدث في الدين، وما ليس له أصل في كتاب ولا سنّة، وإنّما سمّيت بدعة لأنّ قائلها ابتدعها هو نفسه»
(( مجمع البحرين، ج1، ص 163 مادّه «بدع»))
بدعت كار تازه اى در دين كه ريشه در قرآن و شريعت ندارد و به خاطر اين بدعت ناميده شده كه گوينده بدعت آن را ابداع كرده و به وجود آورده است
علامه مجلسى مى گويد: « البدعة فى الشرع ما حدث بعد الرسول(صلى الله عليه وآله وسلم) ولم يرد فيه نصّ على الخصوص ، ولا يكون داخلا في بعض العمومات أو ورد نهي عنه خصوصاً أو عموما ً».
بدعت در عرف شريعت آن چيزى است كه بعد از پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم)به وجود آمده و هيچ روايتى در خصوص آن وارد نشده و داخل در برخى از عمومات شرعى هم نيست، و يا به صورت خاص ويا عام از آن نهى شده باشد.
اركان بدعت
كوتاه سخن اين كه بدعت داراى دو عنصر و ركن است:
1 – تصرف در دين:
هر گونه تصرفى كه دين را نشانه گيرد و چيزى بر آن بيفزايد و يا بكاهد به شرطى كه عامل اين تصرف، عمل خودرا به خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)نسبت دهد.
ولى آن نوآورى هايى كه حالت پاسخگويى به روح تنوّع خواهى و نوآورى انسان باشد، مانند فوتبال، بسكتبال، واليبال و امثال آن ها، بدعت نخواهد بود.
2 – ريشه در كتاب وسنت نداشته باشد:
با توجه به تعريف اصطلاحى بدعت، نو آورى هاى مزبور ر صورتى بدعت ناميده مى شود كه دليلى براى آن ها در منابع اسلامى به صورت خاص و يا به صورت عام وجود نداشته باشد.
ولى نوآورى هايى كه مى توان مشروعيت آن ها را از متن كتاب و سنت به نحو خاص و ياكلى استنباط كرد، بدعت ناميده نمى شود.
مانند مجهز كردن ارتش كشورهاى اسلامى به وسائل مدرن و سلاحهاى پيشرفته روز كه از عموم برخى از آيات قرآنى استنباط مى شود مانند: ( وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّة وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِى عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ ).
)) الأنفال: 60.((
هر توان و نيرويى كه مى توانيد براى مقابله با دشمن آماده سازيد، و همچنين اسبهاى ورزيده، براى ميدان نبرد تا به وسيله آن دشمن خدا را و دشمن خويش را بترسانيد.
از دستور عام اين آيه شريفه ( وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّة )(تا مى توانيد نيرو تهيه كنيد)، مى شود مشروعيت تهيه تجهيزات مدرن نظامى را استفاده كرد
(( وهابيت، مبانى فكرى و كارنامه عملى آيت اللّه سبحانى، ص 83، با تليخيص و تصرف.
گفتنى است كه استاد بزرگوار شرط سومى را نيز به نام «رواج در ميان مردم» در تحقق بدعت شمرده است و فرموده اند: انديشه تصرف، ما دامى كه جنبه عملى به خود نگيرد و از خود انسان تجاوز نكند، حرام است ولى بدعت به شمار نمى آيد. همان ص 85.
به نظر مى رسد كه اين سخن با ادله حرمت بدعت از كتاب و سنت تطبيق نمى كند زيرا آيه شريفه (وَ لاَ تَقُولُوا لِمَا مجرد تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَـذَا حَلَـلٌ وَ هَـذَا حَرَامٌ). النحل: 116. دروغ بافيهاى خود را نگوييد اين حلال و آن حرام است
دلالت مى كند كه افزودن چيزى بر دين به نام دين، حرام و بدعت است، چه آن كه در ميان مردم رواج يابد يا نيابد، بلى اگر چنان كه در ميان مردم رواج پيدا كند، بدعت گذار در گناه عاملين به آن بدعت نيز شريك مى باشد همان گونه كه پيامبر گرامى (عليه السلام)فرمودند: « من سنّ سنّة سيئة لحقه وزرها ووزر من عمل بها قال اللّه تعالى: ونكتب ما قدّموا وآثارهم».
منبع:پرسمان