اهل سنت قائلند که پیامبر اکرم(ص) لقب فاروق را به عمر داده است؛ اما این در حالی است که ما حتى یک حدیث صحیحى که پیامبر ـ صلى الله علیه و آله و سلّم عمر، را فاروق خوانده باشد نداریم، بلکه برعکس، طبق روايات صحيح السندي كه در بسياري از كتاب هاي اهل سنت وجود دارد( جدای از اینکه شیعیان بالاتفاق این لقب را مختص امیر المؤمنین علی علیه السلام می دانند)، اين لقب مبارك ، از القاب اختصاصي آقا امير المؤمنين علی عليه السلام بوده است ؛ اما اهل سنت تلاش كرده اند كه اين فضليت را براي عمر نقل كنند با این حال خوب است بدانید که نخستين بار اهل كتاب ، عمر را فاروق ناميدند:
محمد بن سعد در الطبقات الكبري ، ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق ، ابن اثير در اسد الغابة و محمد بن جرير طبري در تاريخش مي نويسند: ابن شهاب گويد: اين گونه به ما رسيده است كه اهل كتاب نخستين كساني بودند كه به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آن ها متأثر شدند و اين لقب را در باره عمر استعمال كردند و از پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم هيچ مطلبي در اين باره به ما نرسيده است. (الطبقات الكبرى – محمد بن سعد – ج 3 – ص 270 و تاريخ مدينة دمشق – ابن عساكر – ج 44 – ص 51 و تاريخ الطبري – الطبري – ج 3 – ص 267 و أسد الغابة – ابن الأثير – ج 4 – ص 57).
و نيز ابن كثير دمشقي سلفي در ترجمه عمر بن الخطاب در كتاب معتبر البداية والنهاية مي نويسد :
عمر بن الخطاب … ملقب به فاروق ، گويند كه اهل كتاب اين لقب را به عمر دادند. (البداية والنهاية – ابن كثير – ج 7 – ص 150).
اعتراف علماي اهل سنت بر جعلي بودن اين لقب براي عمر :
از طرف ديگر بسياري از علماي اهل سنت اعتراف كرده اند كه این لقب ، شايسته عمر نيست و حديث آن جعلي است . ابن جوزي ، عالم معروف اهل سنت در كتاب الموضوعات مي نويسد :
أبي درداء از پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم نقل مي كند كه آن حضرت فرمود : در شب معراج ديدم كه در عرش خداوند بر لوحي سبز با نور سفيد نوشته شده بود « خدايي جز خداي يكتا نيست ، محمد صلي الله عليه وآله وسلم رسول او است ، ابوبكر صديق و عمر فاروق است ! .
بعد در نقد روايت مي نويسد: اين حديث صحيح نيست و كسي كه به آن متهم است عمر بن اسماعيل است . يحيي بن معين در باره او گفته است: سخن او ارزش ندارد ، دروغ گو است ، آدمي بد و خبيث است. نسائي و دارقطني گفته اند : حديث او متروك است. (الموضوعات ، ابن جوزي ، ج1 ، ص 327). و در جاي ديگر مي نويسد: اين روايت باطل و ساختگي است و علي بن جميل حديث جعل مي كرده است. .(الموضوعات ، ابن جوزي ، ج1 ، ص 336 ). و در جاي سوم مي گويد: اين حديث از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم صحيح نيست ؛ زيرا ابوبكر صوفي و محمد بن مجيب هر دو دروغگو هستند ، اين سخن را يحيي بن معين گفته است. (الموضوعات ، ج1 ، ص337) .
هيثمي نيز بعد از نقل روايت مي نويسد: رواه الطبراني وفيه على بن جميل الرقى وهو ضعيف. (مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج9 ، ص58). اين روايت را طبراني نقل كرده و در سند آن علي بن جميل رقي است و او ضعيف است .
و متقي هندي بعد از نقل آن مي گويد: ابن عساكر آن را نقل كرده و در سند آن محمد بن عامر، دروغگو است. (كنز العمال ، ج13 ، ص236 ).
ابن حبان بعد از نقل دو روايت در اينباره مي نويسد: شكي نيست كه اين دو روايت باطل و ساختگي است. روايات بسياري همانند آن وجود دارد كه با ذكر همه آن ها كتاب ما طولاني خواهد شد. (كتاب المجروحين ، ج ج2 ، ص116).
ابن حجر عسقلاني و شمس الدين ذهبي نيز بعد نقل روايت مي گويند :اين روايت باطل است و متهم به آن حسين است. (ميزان الاعتدال ، ذهبي ، ج1 ، ص540 و لسان الميزان ، ابن حجر ، ج2 ، ص295) .
و ابن كثير دمشقي سلفي نيز در اين باره مي گويد: اين حديث ضعيفي است و در سند آن كسي است كه در باره او سخن ها گفته شده و سخن او از منكرات خالي نيست. (البداية والنهاية ، ج7 ، ص230).
منبع:پرسمان