در پاسخ چند نكته قابل توجه است:

يكم. هميشه توبه به معناى بازگشت از گناه نيست بلكه به طور كلى شامل بازگشت به خداوند مىباشد. از اين رو توبه به خودى خود، يكى از عبادتهاى بزرگ است. خداوند در قرآن مجيد، مؤمنان راستين را چنين توصيف مىكند: «الصّابِرِينَ وَ الصّادِقِينَ وَ الْقانِتِينَ وَ الْمُنْفِقِينَ وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحارِ»؛[1] «آنان شكيبايند و راستگو؛ همواره اطاعت پيشهاند و انفاقگر و سحرگاهان به استغفار مىپردازند».

و در جاى ديگر مىفرمايد: «كانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»؛[2] «شبانگاه اندكى مىآرَمَند و سحرگاهان به استغفار مىپردازند».

بنابراين چنان كه مشاهده مىشود، قرآن مجيد توبه را عمل بهترين مؤمنان و شب زندهداران خوانده است. از ديگر سو همه مؤمنان را به توبه فراخوانده، مىفرمايد: «تُوبُوا إِلَى اللّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُومِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛[3] «اى ايمان آورندگان! همه با هم به درگاه خدا توبه كنيد؛ باشد كه رستگار شويد».

و در جاى ديگر مىفرمايد: «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»؛[4] «خداوند توبه كاران و پاكيزگان را دوست مىدارد».

از آنچه گذشت، روشن مىشود كه در نگاه قرآن اساسا توبه عمل پارسايان و مؤمنان و عبادتى است كه همه ايمان آورندگان، به آن دعوت  شدهاند و انجام دادن آن گشاينده درهاى رحمت الهى و يكى از بهترين موجبات قرب و وصال معبود است. اگر به حقيقت توبه نظر كنيم، آن را زيباترين جلوه خضوع و خشوع و اظهار تذلل و زارى و اعتراف به قصور و تقصير بندهاى بىنهايت كوچك، در برابر آفريدگارى بىنهايت بزرگ مىيابيم. از اين رو شايسته است كه اولياى الهى، پيش و بيش و بهتر از همه، اين دعوت الهى را لبيك گويند و در تمام حالات خود، بر توبه و استغفار مداومت ورزند تا بدين وسيله، به فيض تقرّب هر چه بيشتر در درگاه الهى نايل آيند.

دوم. «استغفار و توبه»، داراى مراتب و درجاتى متناسب با عاملان آن است. توبه گنهكاران، از گناه و توبه اهل سلوك، از پرداختن به غير خدا و توجه به غير حق است.

سوم. توبه و استغفار اولياى الهى و معصومان، مرتبهاى بالاتر از اينها دارد. آنان چون مستغرق در ذات جميل الهىاند و توجّه به مقام ربوبى (كمال مطلق) دارند؛ وقتى به خود و اعمال خويش مىنگرند، با تمام عظمت و بزرگى آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بىنهايتِ الهى، بسيار كوچك و مايه سرافكندگى و شرمندگى مىبينند.

در ادبيات منظوم آمده است: شخص فقيرى در كويرى خشك و سوزان زندگى مىكرد. روزى ترتيبى داده شد كه وى براى عرض حاجت، نزد سلطان برود. او با خود انديشيد كه چه هديهاى به پيشگاه سلطان ببرد؛ اما هيچ در بساط نداشت. از قضا در مسير حركت به سوى شهر، اندكى باران باريد و قدرى آب گل آلود در گودالى جمع شد. او با خوشحالى تمام آبها را ـ كه مايه حيات بود و بزرگترين و مطلوبترين هديه به نظر مىآمد ـ در ظرفى  ريخت و با زحمت بسيار با خود حمل كرد تا نزد سلطان ببرد. اما وقتى به بارگاه شاهى رسيد و آن فرّ و شكوه را ديد و همه جا را پر از آب زلال و گوارا و نوشيدنىهاى رنگارنگ يافت، از آورده خود خجل شد و سخت شرمسار و سرافكنده گرديد!!

امام على (علیهالسلام) نيز همان عبادتى را كه افضل از عبادت ثقلين است، در برابر جمال و جلال الهى، برگ سبز درويش مىبيند و سر به زير مىافكند و اين خود، يكى از عالىترين مراتب عبوديت مطلقه و فناى فى اللّه است. او مقام معبود را مىنگرد كه در برابرش، همه چيز رنگ مىبازد و چيزى به حساب نمىآيد.

چهارم. در حديث نبوى آمده است: «انه ليغان على قلبى و انى أستغفراللّه فى كل يوم مائة مره»؛[5] «گاهى بر دلم غبار مىنشيند و من هر روز هفتاد بار از خدا آمرزش مىخواهم».

امام خمينى قدسسره در شرح اين حديث مىنويسد: «اولياى خدا همواره انقطاع به سوى خدا دارند؛ ولى به جهت مأموريت الهى خود، گاه به ناچار در مرآت عالم كثرات، توجه به حضرت حق مىكنند و همين، نزد آنان كدورت محسوب شده و براى زدودنش استغفار مىكنند. اين امام سجاد (علیهالسلام) است كه مناجاتهايش را شما مىبينيد و مىبينيد چطور از معاصى مىترسد … مسئله غير از اين مسائلى است كه در فكر ما يا در عقل عقلا يا در عرفان عرفا بيايد. … از گناه خودشان گريه مىكردند تا صبح. از پيغمبر گرفته تا امام عصر (علیهمالسلام) همه  از گناه مىترسيدند. گناه آنها غير از اين است كه من و شما داريم. آنكه يك عظمتى را ادراك مىكردند كه توجه به كثرت، نزد آنها از گناهان كبيره است … آنان در مقابل عظمت خدا، وقتى كه خودشان را حساب مىكنند، مىبينند كه هيچ نيستند و هيچ ندارند. واقع مطلب همين است؛ جز او كسى نيست و چيزى نيست … و از اينكه حضور در مقابل حق تعالى دارند و مع ذلك دارند، مردم را دعوت مىكنند؛ از همين كدورت حاصل مىشده [است]…».[6]

پنجم. استغفار براى اولياى الهى، جنبه دفع و براى ما جنبه رفع دارد؛ يعنى، ما استغفار مىكنيم تا لغزشهايمان بخشيده شود و آنان استغفار مىكنند تا نلغزند و اصلاً گناه سراغشان نيايد. آن بزرگان با توبه و عبادت و اطاعت، درجات عصمت خويش را شدّت مىبخشند؛ از اين رو استغفار و توبه، در بالا رفتن درجات و پايندگى عصمت آنان دخالت دارد.

ششم. توبه و استغفار و استغاثه دائمى پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) و امامان (علیهمالسلام) در پيشگاه خدا، بالاترين نقش عملى را در تربيت امت دارد و به ديگران مىآموزد كه چگونه در پيشگاه خدا به توبه، تضرّع و انابه بپردازند و به جهت پارهاى از اعمال نيك، مغرور نگردند. آيا كسى كه نالهها و گريههاى اطاعت و بندگى (اميرمؤمنان (علیهالسلام)) را ببيند و بشنود، با خود نمىگويد: او كه يك لحظه عمرش برتر از عبادت ثقلين است، اين چنين توبه مىكند؛ پس من حقير چگونه به خود ببالم و از خدا عذرخواهى نكنم!؟

 


پی نوشت ها

[1]– آل عمران 3، آيه 17.

[2]– ذاريات 51، آيه 17 و 18.

[3]– نور 24، آيه 31.

[4]– بقره 2، آيه 222.

[5]– محدث نورى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، باب استحباب الاستغفار فى كل يوم، قم: آلالبيت، 1408 ه.ق، ج 5، ص 330.

[6]– سخنرانى مورخه 8/3/1366، صحيفه امام، ج 20، ص 268 ـ 269 ؛ نيز همان، ج 19، ص 120.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *