در اینجا توجه به سه نکته ضروری است:
1 – به نظر می رسد که این کار این دو نیز از قبل طراحی شده بوده است مانند دیگر اعمال این دو نفر و دیگر غاصبان خلافت که شواهد بسیاری نیز آن را تایید می کند.


2  – علمای شیعه و برخی از علماي اهل سنت انگيزه عمر از این کار را اینگونه ذکر کرده اند كه نكند بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مردم بريزند و با آقا امير المومنين، علي بن ابيطالب (عليه السلام) بيعت كنند. چراکه ابوبكر در زمان رحلت پیامبر در مدينه نبود ولذا تمام نقشه های آنان داشت نقشه بر آب می شد.لذا وقتی عمر ديد ابوبكر نيست گفت بهترين راهي كه بتوانيم جمعيت را در برزخ نگه داريم این است که یک اختلافی را بین مردم بیندازیم لذا گفت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا نرفته و بر این مطلب به شدت تاکید کند تا ابوبكر از منطقه سنح برگردد. إبن أثير مي‌گويد:

فذهب سالم إبن عبيد وراء سنح، فاعلمه بموت رسول الله.
سالم بن عبيد را سريعا فرستاد دنبال ابوبكر كه در منطقه سنح خارج مدينه بود، تا رحلت پيامبر را به او خبر دادند.(البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص265)


3 – جالب آنکه برخی از اصحاب بلافاصله این آیه را برای عمر گوشزد کردند اما با واکنش شدید وی مواجه شدند اما وقتی ابوبکر رسید و این آیه را تلاوت کرد عمر گفت گویا چنین آیه ای را هرگز نشنیده بودم!!!

إبن أم مكتوم، عمر بن قيس (از صحابه بزرگ پيامبر كه حدود 14 مرتبه، وقتي پيامبر از مدينه بيرون مي‌رفت، به جاي پيامبر نماز خواند و جانشين پيامبر در مدينه بود) همين آيه‌اي را كه ابي بكر خواندند، ايشان قرائت كرد:
وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ
سوره آل عمران/آيه144
(دلائل النبوة للبيهقي، ج7، ص217 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج4، ص481 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص263)

همچنين عباس، عموي پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) صراحت دارد كه وقتي آمد ديد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفته، به زنانش تسليت گفت و با صراحت گفت:
إن رسول الله قد مات.
با كلمه قد كه نشانه حقيقت است، گفت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) به حقيقت از دنيا رفته است.
(تمهيد الأوائل للباقلاني، ص489)

إبن كثير دمشقي سلفي در البداية و النهاية، جلد 5، صفحه 263 مي‌گويد:
وقتي عباس گفت: پيامبر مرده، عمر شمشير به دست گفت: هركس بگويد پيامبر مرده، دست و پايش را قطع مي‌كنم.
فخرج العباس علي الناس فقال: هل عندكم عهد من رسول الله في وفاته فليحدثنا؟
آي مردم! آيا پيامبر چيزي درباره وفات خودش گفته بوده كه من نخواهم مرد؟ يا مثلا آيه‌اي در قرآن هست.
گفتند: نه. آمد نزد عمر و گفت:
هل عندك يا عمر من علم؟
آيا شما يك علم و آگاهي داريد و پيامبر به تو گفته كه نخواهم مرد؟
قال: لا.
گفت: نه.
عباس گفت:
اشهدوا ايها الناس.
گواه باشيد اي مردم كه پيامبر اكرم از دنيا رفته است.
تعبير أبو الفداء:
والله الذي لا اله الا هو! لقد لاق رسول الله الموت.
قسم به خداي لا شريك له! پيامبر از دنيا رفت.
و بعد گفتند برخيزيد تا پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) را دفن كنيم.
(دلائل النبوة للبيهقي، ج7، ص217 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص263 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج، ص244 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ج2، ص243)

جالب آنکه عمر بعد از حضور ابوبکر در مدینه در چرخشی 180 درجه ای در جمع مردم می گوید:
ايها الناس! إني قد كنت قلت لكم بالأمس مقالة ما كانت إلا عن رأيي.
عمر گفت:آن حرفي را كه ديروز زدم و گفتم: «پيامبر نمرده و هركس بگويد پيامبر مرده، گردنش را مي‌زنم»، اين نظريه از پيش خود من بود.
ما وجدتها في كتاب الله
عبارتي كه گفتم: «پيامبر نخواهد مرد»، چيزي در كتاب خدا من نيافته و این آیه را ندیده بودم!!!.
و ما كانت عهد عهده إلي رسول الله.
و پيامبر چنين چيزي در اين زمينه به من نفرموده بود.
و لكني قد كنت أري أن رسول الله سيدبر أمرنا حتي يكون آخرنا.
من تصور مي‌كردم كه پيامبر تمام كار امت را شسته و رفته مي‌كند و آخرين نفري است كه از صحابه از دنيا مي‌رود.(تاريخ الطبري، ج2، ص449 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص268)

 

 

منبع:پرسمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *