يكي از عقايد اهل تسنن در مورد صحابه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم ، سخني معروف و موهوم به نام : عدالت همه صحابه است .چون اهل سنت از احترام و اهميتي كه قرآن براي «مهاجرين اولين» در آيه 100 سوره توبه قايل شده، چنين استفاده ميكنند كه آنها تا پايان عمر مرتكب هيچ گونه خلافي نشده و بايد بدون چون و چرا همه آنها را عادل بشماريم.
سپس اين موضوع را به همه صحابه به خاطر تمجيدي كه قرآن از آنها در ماجراي بيعت رضوان و جاهاي ديگر كرده، تعميم دادهاند و در عمل، صحابه را بدون در نظر گرفتن اعمالشان، انسانهايي استثنايي شمرده و اجازه هرگونه نقد و بررسي در كارهايشان را از انديشمندان سلب نمودند. قايل شدن به اجتهاد جميع صحابه و توجيه عملكردها و خطاهاي آنان از طريق «خطاي در اجتهاد» چشم بستن بر واقعيتهاي تاريخي و ناديده گرفتن آنهاست
سبب پيدايش بحث:
ابن عرفه روايت كرده است كه بيشتر احاديث و رواياتي كه در فضايل صحابه وجود دارد، در روزگار بنياميه و به منظور نزديك شدن به آنها ساخته و پرداخته شده است. اين روايات به گونهاي مرتب گرديده كه از هر صحابي يك الگو و پيشواي شايسته براي تمام مردم روي زمين ارائه نموده است و رگبار لعن و نفرين را براي هر كسي كه يكي از صحابه را ناسزا گفته يا نسبت ناروايي به او بدهد، فرو ميبارد. (1) مهمترين انگيزهاي كه براي ايجاد اين بحث مطرح شده است، دو منشأ اصلي دارد:
1 – انگيزههاي عقيدتي : به دنبال جنگ صفين ـ كه حكميت به سود معاويه انجاميد ـ خوارج، علي عليه السلام و معاويه و عمروعاص را فاسق شمردند. اهلحديث و بعدها اشعريها بر اين باور شدند كه مرتكبان گناه كبيره، بويژه اصحاب، نه كافرند و نه فاسق و اگر در ميان اصحاب اموري رخ داده است، ربطي به ما ندارد. از اين رو، گفتهاند صحابه همگي عادلاند؛ چه كساني كه مبتلا به فتنه شدند و چه غير آن. معتزله نيز گفتهاند همه صحابه عادلاند، مگر كساني كه با علي عليه السلام جنگيدند. (2)
2 – انگيزه سياسي : در زمان حيات پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله چنين بحثي مطرح نبود كه آيا صحابه، همگي عادلاند يا نه؟ با حضور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اهميت حديث چندان مشهود نبود،؛ چرا كه اصحاب با آن حضرت بودند و آنچه را كه از وي ميشنيدند، عمل ميكردند امّا پس از ايشان مردم نياز بيشتري به احاديث پيامبر جهت تفسير و توضيح قرآن احساس ميكردند. (3) در عصر امام علي عليه السلام، معاويه و عمرو عاص به كمك برخي از عالمان درباري، براي اين كه حاكميت خود را شرعي و قانوني جلوه دهند، چاره كار را در اين ديدند كه در ميان مسلمانان اين انديشه را رواج دهند كه ميان آن صحابهاي كه از كودكي در دامان پيامبر صلي الله عليه و آله بزرگ شده و در همه صحنههاي خطير بوده، با آن صحابهاي كه تنها لحظهاي آن حضرت را درك كرده، هيچ فرقي نباشد. در اين صورت، فضيلت افرادي مانند معاويه ـ كه تنها پس از فتح مكه تا رحلت پيامبر در محضر ايشان بودند ـ بيشتر از صحابي است كه آن حضرت را فقط ديدهاند. اين نقشه آنان نيز مانند ساير مكر و حيلههايشان در قالب قانون جلوهگر شد. (4)
منبع:پرسمان
پي نوشت ها :
1. آراء علماء و المسلمين في التقيه و الصحابه و الصيانه القرآن الكريم، ص85.
2. تدريب الراوي، ج1، ص199.
3. صحابه در قرآن، ص82-277.
4. عدالت صحابه از ديدگاه تشيع و تسنن، ص6-32.