توجّه به چند اصل، ما را در فهم بهتر پاسخ يارى مى دهد:
يك. حكمت الهى يا غايت مندى افعال خداوند
براساس دلايل متقن و موجّه، ما اعتقاد داريم كه افعال الهى غايات و اغراض خاصى دارد. مقصود از غايتمندى فعل خداوند، اين است كه فعل او، مشتمل بر مصالح و منافعى است كه به مخلوقات او بازمى گردد و چنين نيست كه انجام و ترك آن، به لحاظ منافع آفريدگان او على السويه باشد. ازاين رو غايت در افعال الهى، غايت فعل است، نه غايت فاعل؛ زيرا ذات خداوند، كامل، مطلق و غنى است و هيچ غايتى براى آن قابل تصور نيست.[1]
با توّجه به اين تحليل، غايتمند بودن افعال الهى؛ يعنى، خداوند از ارتكاب افعال لغو و بيهوده، منزّه و افعال او حكيمانه است. به عبارت ديگر داراى غايات معقول و موجهى است.
دو. عدل الهى
از آنجا كه بهترين معناى «عدل»، رعايت تناسب هر چيزى در موقعيت و جايگاه مناسب خويش است؛ عدل الهى آن است كه خداوند، با هر موجودى، آن چنان كه شايسته او است، رفتار كند و او را در موضعى كه در خور آن است، بنشاند و چيزى را كه مستحق آن است، به او عطا كند.[2]
سه. رابطه حكمت و عدل
«حكمت» عبارت است از: اجتناب فاعل از انجام كارهاى زشت و قبيح. اين معنا، شامل عدل نيز مى گردد؛ زيرا عدالت ورزى كارى شايسته و ظلم عملى قبيح است. براين اساس مى توان، صفت عدل را يكى از شاخه هاى صفت حكمت به شمار آورد.[3]
چهار. منشأ آلام و مصايب آدمى
ما در دنيا شاهد وجود درد و رنج انسان ها هستيم و نمى توانيم آن را پنهان كنيم. اين درد و رنج، از دو حالت خارج نيست:
1 – بخشى از آلام و مصايب آدمى، برخاسته از اعمال ناشايست او و نتيجه گناهان و خطاهاى او است. انسان با توجّه به غايت حكيمانه اى كه براى خلقت او وجود دارد، موجودى مختار آفريده شده است. گروهى از انسان ها با سوء اختيار خويش، مرتكب خطا مى گردند و در نتيجه، به عواقب مرارت بار و تلخ آن گرفتار مى شوند.
2 – بخشى از تلخ كامى هاى انسان، ارتباطى به اعمال وى ندارد و كيفر گناهان او نيست؛ مانند مثالى كه شما مطرح ساخته ايد كه درد و رنج فرزندان پدر و مادر يا خانوده اى كه مثلاً مال حرام تهيه كرده اند، معلول اعمال خود آنان نيست؛ بلكه مرتبط با اعمال ديگران است.
پنج. عدل الهى و آلام بشرى
به نظر مى رسد با توجّه به آموزه هاى دينى در باب حكمت و عدل الهى، آلام بشرى با دو نوع مختص به خود، هيچ منافاتى با عدل الهى و حكمت او ندارد. اين عدم تنافى را با دو تقرير مى توان ارائه كرد:
1 – روشن است آلامى كه معلول كردار خود آدمى است، هيچ ارتباطى به خداوند ندارد و برعكس بر اساس عدل او ـ كه هركس نتيجه اعمال خويش را خواهد گرفت ـ اين آلام ثمره اعمال خود انسان است. تلخ كامى هايى كه ارتباط با اعمال خود شخص ندارد و در اثر عملكرد كس ديگرى به وى رسيده است، خداوند بر اساس رحمت و عدل خود، به گونه اى اين آلام را جبران مى كند؛ يعنى، او در دنيا يا در آخرت، نعمتى را به انسان درد كشيده مى بخشد كه از درد و رنج او بزرگ تر است و از اين طريق، درد و رنجى را كه او متحمل شده است، جبران مى كند. از اين رو هر چند فرزند يك شخص حرام خوار، بر اثر فعل زشت پدر خويش دچار مصايبى مى شود؛ ولى خداوند متعال، بر اساس «عدالت» خود اين درد و رنج را به گونه اى جبران خواهد كرد. البته اين جبران هنگامى خواهد بود كه فرد يا فرزند مزبور، نتواند به دلايل و عللى، اراده خويش را به كار گرفته و مسير زندگى خويش را تغيير دهد. اما اگر توانا بر استفاده درست از اراده خود بوده و برايش مقدور است كه برنامه زندگى خود را از مسير پدرش، جدا ساخته، راه هدايت را طى كند. از آنجا كه در اين صورت تداوم آلام و فرورفتن در آن، معلول اراده خود شخص است؛ عدل الهى اقتضا مى كند كه فرزند نيز به دليل سوء اختيار، مجازات شود؛ چه در دنيا و چه در آخرت.
2 – تقرير دوم با توجّه به اصول ذيل روشن مى شود:
2ـ1 – جهان طبيعت؛ بلكه كل عالم هستى، داراى نظام خاصى است و قوانين و سنن ثابت و تغيير ناپذيرى، بر آن حاكم است. يكى از عمده ترين اين قوانين، اصل «عليت» است كه بر اساس آن، هر موجود ممكنى، داراى علتى است و بين علت و معلول نيز نوعى سنخيت وجود دارد؛ به گونه اى كه هر معلولى، از هر علتى به وجود نمى آيد.
2ـ2 – قوانين حاكم بر جهان، ذاتى آن است؛ به اين معنا كه نمى توان فرض كرد جهان باشد، اما قوانين و نظام هاى آن تغيير كند. همان گونه كه نمى توان شكر يا آبى را فرض كرد كه شيرينى يا رطوبت نداشته باشد.
2ـ3 – لازمه قوانين ثابت و تفكيك ناپذير جهان، آن است كه ميان موجودات هستى، تفاوت هايى باشد؛ مثلاً سنخيت و هماهنگى «علت و معلول» ايجاب مى كند كه اگر علت تولّد نوزاد كور يا كودن، محقق گرديد، معلول متناسب با آن (تولد انسانى كور يا كودن) نيز موجود گردد، يا مثلاً خوردن مال حرام و خوراندن آن به ديگران، موجب مى شود كه آدمى در دنيا، دچار آلام، دردها و رنج هايى شود و برعكس خوردن مال حلال و خوراندن آن به ديگران، باعث مى گردد كه بركات دنيوى براى وى پديد آيد. بنابراين وجود تفاوت ها در ميان مخلوقات خداوند، از لوازم جدايى ناپذير قوانينى است كه تغيير و جدايى آنها از جهان، ممكن نيست و اصلاً عدل و حكمت الهى، چنين اقتضايى را بر اساس ايجاد نظام احسن، شكل داده است.
با توجّه به اين مطالب، مى گوييم: نرسيدن فرزند حرام خوار به بعضى از كمالات و بلكه دچار بلا و مصيبت شدن وى، از آن رو است كه به دليل قوانين حاكم بر هستى، اساسا قابليت دريافت چنين كمالاتى را ندارد. بنابراين فرو غلتيدن فرزند حرام خوار در درد و رنج، به هيچ وجه با عدل الهى منافات ندارد؛ زيرا از ظلم يا تبعيض خداوند سرچشمه نمى گيرد. از اين رو نمى توان آن را نشانه اى بر انجام دادن فعل قبيح از سوى خدا دانست. علاوه بر آن به اقتضاى حكمت و عدل الهى، اين فرزند از اراده و اختيارى آزاد برخوردار است و مى تواند با حسن استفاده از آن، خود را از نتايج سوء خوردن مال حرام ـ كه به وسيله پدرش صورت پذيرفته ـ رها سازد. به هر روى بايد به اين نكته توجّه كرد كه انسان ـ به عنوان يك موجود مسئول و تلاشگر ـ هم مى تواند براى بهتر كردن زندگى خود و مبارزه با عوامل طبيعت، نقش داشته باشد و هم مقدور او است كه با مبارزه با عوامل سوء اجتماعى و بد كردارى ها و ستمگرى هاى افراد انسان ـ ولو پدر خويش ـ آينده درخشانى را براى خويش رقم بزند.
البته براساس عدالت خدا؛ انتظارى كه خداوند از فرزند حلال زاده و با استعداد دارد، بيش از فرزند حرام زاده و كم استعداد است و بازخواست اين دو متفاوت خواهد بود؛ چنان كه انتظار از عالم نسبت به جاهل متفاوت است. حتى درباره ميزان مجازات و اجراى حدود دنيايى نيز تفاوت شرايط ملاحظه مى شود؛ چنان كه متأهلان سخت تر از مجردها مجازات مى شوند.
پرسش و پاسخ های دانشجویی پیرامون خداشناسی/ مؤلف:محمدرضا کاشفی
دفتر نشر معارف
پی نوشت ها
[1] – نگا: محمد سعيدى مهر، آموزش كلام اسلامى، ج 1، ص 314 و 310 ؛ مجموعه آثار شهيد مرتضى مطهرى، ج 2، ص 145 و 143.
[2] – آموزش كلام اسلامى، ج 1، ص 326 و 327.
[3] – همان، ص 325.