از مصائب بزرگ روز عاشورا و از حوادث مسلّم اين روز، شهادت طفل شيرخوار امام حسين است كه سپاه عمرسعد با كمال بيرحمي او را به شهادت رساند و جنايت نابخشودني ديگري بر جناياتشان افزودند.
دربارة چگونگي شهادت طفل شيرخوار، از جمع‌بندي آنچه در منابع كهن آمده است مي‌توان دو قول را به دست آورد: يكي بيانگر آن است كه طفل شيرخوار در هنگامي كه بر در خيمه‌ها در دامن امام بود، به شهادت رسيد، اكثر مقتل‌نويسان و مورّخان ـ با تفاوتهايي ـ اين قول را مطرح كرده‌اند.[1] قول دوّم آن است كه آن طفل در ميدان جنگ بر روي دست امام توسط دشمن مورد هدف تير قرار گرفت و به شهادت رسيد. اينك به ترتيب، هر دو قول را توضيح مي‌دهيم كه در ضمن سوال شما نيز پاسخ داده مي‌شود:
شهادت او بر در خيمه، به گزارش يعقوبي و فُضَيْل بن‌زَبير بدين‌گونه بوده كه، آن طفل، همان روز به دنيا آمده بود و امام مي‌خواست كام او را بردارد كه هدف تير قرار گرفت:
حسين بر اسبش سوار بود كه نوزادي كه در همان لحظه به دنيا آمده بود، نزد وي آورده شد، پس در گوش وي اذان گفت و او را در دامان خود قرار داد و با آب دهان خود، كام او را برداشت و او را عبدالله ناميد. ناگاه حرملة بن‌كاهل تيري* به او زد و او را كشت، حسين تير را از گلويش خارج كرد و او را به خونش آغشته كرده وفرمود: به خدا سوگند، تو گراميتر از ناقه [صالح†] نزد خدا هستي. و محمّدˆ نزد خدا از صالح گراميتر و عزيزتر است. سپس حسين آمد و او را كنار [جنازه‌هاي] فرزندان و برادرزادگانش گذاشت.[2] پس حسين خون او را گرفت و جمع كرد و به آسمان پرتاب كرد و قطرهاي از آن بر زمين نريخت. امام باقر† فرمود: اگر قطرهاي از آن خون بر زمين ميريخت، عذاب نازل ميشد.[3]

 


مورّخان ديگر نيز شهادت او را بر در خيمه گزارش كرده‌اند:
طبري مينويسد:
چون حسين [جلوي خيمهگاه] نشست، كودكي كه او را عبدالله بن‌حسين†دانستهاند، نزدش آورده شد، پس او را در دامانش نشاند. ابومخنف از قول عُقْبة بن‌بَشير (بشر) اسدي گويد: ابوجعفر محمد بن‌علي (امام باقر) به من گفت: اي بنياسد، خوني از ما پيش شما هست. گفتم: اي ابوجعفر، رحمت خدا بر تو باد، گناه من در آن چيست و آن [خون] چيست؟ فرمود: كودكي نزد حسين آورده شد و او در دامانش بود كه يكي از شما بنياسد، تيري به سوي او انداخت و گردن او را بريد [و او را كشت]. پس حسين خون او را گرفت و چون دستش پر شد، بر زمين ريخت و گفت: پروردگارا، اگر ياري شدن از آسمان را از ما بازداشته‌اي، آن را در چيزي كه براي ما بهتر است، قرار ده و انتقام ما را از اين ستمگران بگير.[4]
در خبري كه عمّار دُهْني از امام باقر نقل كرده، آمده است كه چون پسر حسين† در دامانش هدف تير قرار گرفت، گفت: خدايا خود، بين ما و قومي كه ما را دعوت كردند، تا ياريمان كنند، اما ما را كشتند، حكم كن.[5]
شيخ مفيد و به پيروي او طبرسي، مينويسند: سپس امام حسين جلوي خيمه نشست و پسرش عبدالله بن‌حسين ـ كه طفلي بيش نبود ـ نزدش آورده شد، پس او را در دامانش نشانيد. آن گاه مردي از بنياسد تيري به سوي عبدالله انداخت و او را كشت، پس حسين† خون اين طفل را گرفت و چون دستش پر شد، بر زمين ريخت و گفت: پروردگارا، اگر ياري رساني از آسمان را از ما بازداشته‌اي، آن را در چيزي كه براي ما بهتر است، قرار ده و انتقام ما را از اين قوم ستمگر بگير، سپس او را برداشت و كنار شهداي ديگر اهل بيت‰ قرار داد. [6]

 


امام حسين† خونهاي گلوي اين كودك را‌ گرفته و به سوي آسمان (نه به زمين) پرتاب مي‌كرد و چيزي از آن بازنگشت وگفت: خدايا [كشتن] اين طفل نزد تو آسان‌تر از [كشتن] ناقة صالح [پيامبر] نيست.[7]
و بنا بر گزارشي ديگر: حسين† به در خيمه آمد و به زينب فرمود: فرزند كوچكم را به من بده تا با او وداع كنم. پس او را گرفت و خواست او را ببوسد كه حرملة بن‌كاهل تيري به سوي اين كودك زد. تير در گلوي كودك نشست و گلوي او را بريد. حسين† به زينب فرمود: اين كودك را بگير. سپس خون اين كودك را با دو دستش گرفت تا پر شد و به سوي آسمان پاشيد و فرمود: آنچه براي من پيش آمده است، آسان است، چون خدا آن را ميبيند. امام باقر† فرمود: حتي يك قطره از آن بر زمين نيفتاد.[8]

 

 

منبع:پرسمان


[1]. يعقوبي، تاريخ‌اليعقوبي، ج2، ص 245؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 108؛ طبرسي، اِعلام الوري بأعلام الهدي، ص243.
*.
از مورّخان متقدّم، ابوحنيفه دِيْنَوَري، تنها كسي است كه ضمن گزارش شهادت اين طفل، ويژگي تيري كه به او اصابت كرده را نوشته است. او مي‌نويسد: «در حالي كه آن طفل در آغوش حسين بود، شخصي از بني‌اسد تيري باريك و بلند، پرتاب كرد و آن طفل را كشت». (الاخبار الطوال، ص381). امّا تعبير «تير سه شعبه» كه اكنون در منابر و مجالس روضه‌خواني مرسوم است، تنها در برخي از مقاتل معاصر (ملاحبيب شريف كاشاني، تذكرة الشهداء، ص 218؛ محمّدباقر خراساني قائني بيرجندي، كبريت احمر في شرائط المنبر، ص 126) و اشعار شعراي معاصر آمده است، چنان كه شاعري در اين باره سروده است:
حلق ورا خَست و جَست بر شه مظلوم وز شه مظلوم، آن سه شعبة مسموم
احتمالاً تعبير سه شعبه، از گزارش دِيْنَوَري گرفته شده است. (ديوان افصح المتكلمين ميرزا جيحون، ص 382).
[2].
يعقوبي، تاريخ‌اليعقوبي، ج2، ص 245.
[3].
فُضَيْل بن‌زَبير، تسمية من قتل مع الحسين، فصلنامه تراثنا، ش 2، 1406ق، تحقيق: سيد محمّدرضا حسيني جلالي، ص150.
[4].
طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص 448.
[5].
طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص389؛ ابوالفرج عبدالرّحمن بن‌جوزي، المنتظم في تاريخ الملوك و الامم، ج5، ص 340.
[6].
الارشاد، ج2، ص108؛ اِعلام الوري بأعلام الهدي، ص243. در گزارش ابن‌نما آمده است كه امام خون عبدالله را به آسمان پاشيد. (ابن‌نما، مثيرالاحزان، ص70)؛ امّا چنان كه در گزارش فُضَيْل بن‌زَبير آمده بود، آنچه درست به نظر ميرسد آن است كه امام† خون را به طرف آسمان پاشيد، تا خدا را به عنوان بهترين شاهد و حاكم بين خود و دشمن كه در حق طفل شيرخوار او چنين ستمي را روا داشتند، بگيرد، بنابراين اگر حضرت ميخواست خون بر زمين ريخته شود، خواناخواه بر زمين ريخته ميشد و ديگر نيازي نبود كه حضرت دستش را پر از خون كند و بر زمين بريزد ابن‌سعد به اختصار، اين جريان را گزارش كرده است. (ترجمة الحسين و مقتله، فصلنامه تراثنا، سال سوم، شماره 10، ص 182).
[7].
ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص90؛ ابن‌شهراشوب، مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 118.
[8].
سيد ابن‌طاووس، الملهوف علي قتلي الطفوف، ص 169 ـ 168.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *