مرحوم مجلسي به نقل بعضي از مورّخان نوشته است: در آن شب أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ براي افطار به خانة اُمّکلثوم ـ عليه السّلام ـ رفت، اُمّکلثوم مي گويد: پدرم با يک قرص نان و مقداري نمک افطار کرد، حمد و ثناي خدا را به جا آورد و به نماز ايستاد و پيوسته در حال نماز بود، گاهي از اتاق بيرون ميرفت و به آسمان نگاه ميکرد، سورة «يس» را تا آخر تلاوت کرد، از حرکات أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ در آن شب بوي شهادت و لقاي پروردگار استشمام ميشد، شب از نيمه گذشت بعد از تجديد وضو و پوشيدن لباس از اتاق بيرون رفت و از منزل خارج شد. اُمّکلثوم اضافه ميکند: با مشاهدة اين حالات به حضور برادرم امام حسن ـ عليه السّلام ـ رفتم و جريان را تعريف کردم، امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ حرکت کرد و قبل از رسيدن أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ به مسجد جامع کوفه به آن حضرت رسيد و گفت: هنوز ثلثي از شب باقي مانده است، چرا زود از خانه بيرون آمدهايد ؟
حضرت در جواب فرمود: نور ديدگانم، خوابي ديدهام که تعبيرآن شهادت من است. امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ خواست که همراه پدر باشد، حضرت أمير ـ عليه السّلام ـ فرمود: پسرم تو را به حقّي که به گردنت دارم قَسَم ميدهم که به خانه برگرد، امام حسن ـ عليه السّلام ـ به خانه برگشت. أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ به مسجد رفت، چند رکعت نماز خواند، با رسيدن وقت اذان بالاي مأذنه رفت و با صداي بلند اذان گفت، آنگاه به داخل مسجد بازگشت، خفتگان را که از جملة آنان ابنملجم بود براي اقامة نماز بيدار کرد، سپس به سمت محراب رفت و به نماز ايستاد، همانند عادت هميشگي در نمازهاي فريضه و نافله رکوع و سجده را طول داد ؛ ابنملجم ملعون بلند شد و در مقابل ستوني که امام ـ عليه السّلام ـ در کنار آن مشغول نماز بود، ايستاد، صبر کرد قرائت و رکوع و سجدة اول نماز امام تمام شد، امام ـ عليه السّلام ـ سر از سجده برداشت، در اين هنگام ابنملجم شمشير را کشيد و بر سر آن حضرت زد.
راوي اضافه ميکند: مردمي که در مسجد بودند با شنيدن صداي آن حضرت از هر سو به طرف آن بزرگوار دويدند ؛ امام ـ عليه السّلام ـ را مشاهده کردند در حالي که دستمال خود را روي سر ميبست و خون بر صورت و محاسن او جاري بود و ميفرمود: اين همان وعدهاي است که خدا و رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ دادهاند.
جبرئيل أمين شهادت أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ را ميان آسمان و زمين ندا داد.
حسنين ـ عليهما السّلام ـ از منزل بيرون آمده و راه مسجد را در پيش گرفتند، وقتي وارد مسجد شدند جماعتي از مردم ميخواستند حضرت أمير ـ عليه السّلام ـ را سر پا نگه دارند تا نماز صبح را اقامه کند ولي امام ـ عليه السّلام ـ قادر بر ايستادن نبود، {به دستور پدر } امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ جلو ايستاد و فريضة صبح را به جاي آورد و أميرالمؤمنين ـ عليهالسّلام ـ نشسته و با اشاره نماز صبح را اقامه کرد.(1)
نکات زير از روايت فوق قابل استفاده است:
1 – امام مجتبي ـ عليهالسّلام ـ خواست همراه حضرت باشد ولي در جهت اطاعت از دستور پدر به خانه برگشت. و البته هنوز وقت نماز صبح همه فرا نرسيده بود.
2 – به دلايل زير نمازي که ضربة شمشير بر سر امام ـ عليه السّلام ـ اصابت کرد فريضة صبح نبوده است:
الف: امام فرادا (تنها) نماز ميخواند.
ب: در نزديکي محلّ نماز امام کسي نبود و مردم در گوشه و کنار مسجد مشغول نماز بودند و با شنيدن صداي امام ـ ـ عليه السّلام ـ به سوي آن حضرت دويدند.
ج: در عبارت فوقالذکر آمده بود: امام ـ عليه السّلام ـ از مأذنه پائين آمد، خفتگان را بيدار کرد و به جانب محراب رفت و به نماز ايستاد. همانگونه که مي دانيم 2 رکعت نافله نماز صبح قبل از نماز خوانده مي شود.
روشن است که امام ـ عليه السّلام ـ قبل از اقامة نافله به فريضه مشغول نميشود.
بنابراين نمازي که در آن نماز، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ضربت خورده، نافله بوده است نه فريضه ؛
مؤيّد اين کلام فرمايش محدّث قمي(ره) در پاورقي منتهيالآمال است، وي چنين گفته است: آنچه از روايات ميشود آن است که نمازي که حضرت أمير ـ عليه السّلام ـ در آن ضربت زده شده نافلة فجر بود ه است.(2)
بنابراين علّت عدم حضور امام حسن و امام حسين ـ عليهماالسّلام ـ در حين ضربت خوردن پدر در مسجد جامع کوفه، نرسيدن وقت فريضة صبح بوده است، نه اين که براي نماز اول وقت و جماعت اهميّت قائل نباشند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 – منتهي الامال، ج1، شيخ عباس قمي.
2 – علي در محراب شهادت، تقي بينش.
3 – شهادت امام علي(ع)، سيد احمد خاتمي.
4 – امام بانگ نماز بر لب شهيد مي شود.
5 – شهادت اميرالمومنين: علي زماني.
منبع:پرسمان
(1) . مجلسي، محمّدباقر، بحارالأنوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ سوم، 1403 هـ ، ج42 ، صص283 – 276 با تلخيص.
(2) . قمي، عباس، منتهيالآمال، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ سيزدهم، زمستان 1378، ج1، ص 329.