سلام عليكم؛ مطلبي كه ذكر كرده ايد صحيح نمي باشد بلكه برعكس نظر شما، امام اميرالمومنين علي عليه السلام حكميت را پذيرفت و بدان پايبند ماند تا آنجا كه برخي از همان تندروهايي كه تا ديروز دم از حكميت مي زدند و براي رسيدن به هدفشان حتي امام را تهديد به مرگ كردند، و از جنگ با معاويه سربازدند حال كه ديدند منافعشان از دست رفته اينبار با اصرار و تهديد مي خواستند كه امام را مجبور به عهد شكني كنند اما امام اين بار ديگر زير بار حرف آنان نرفت. (توجه به اين نكته ضروري است كه امام عليه السلام به دنبال فرصتي براي رد حكميت بود اما اين فرصت در آن زمان و با درخواست خوارج كه انسانهاي هوا و هوس بودند قابل انجام نبود)
حال اين سوال پيش مي آيد كه چرا امام عليه السلام به حرف آنان گوش نداد و خود را از زير بار اين حكميت دروغين و نيرنگبازانانه رها نكرد؟
پاسخ اين است كه پذيرفتن پيشنهاد آنان، مستلزم سه خطاي بزرگ سياسي و ديني بود كه امامعليه السلام نميتوانست به آن تن در دهد:
1 – پذيرفتن خطا در رهبري
2 – نقض عهد
3 – سلطه جاهلان ناسك
پذيرفتن خطا در رهبري
نخستين درخواست خوارج اين بود كه امامعليه السلام بپذيرد كه در رهبري و فرماندهي سپاه در ارتباط با پذيرش حكميّت خطا كرده است. امّا امامعليه السلام نميتوانست خود را خطا كار اعلام كند؛ زيرا:حَكَم قرار دادن براي حل اختلافات، نه تنها خطا نيست، بلكه موردتأييد قرآن است. تنها ايراد اين است كه حكميّت در اين ماجرا برخلاف حكمت و سياست بود و امامعليه السلام نيز اين نكته را صريحاً اعلام كرده بود؛ ولي آنان خود نپذيرفتند و حكميت را بر امامعليه السلام و سپاه كوفه تحميل كردند.
علاوه بر اين، امامعليه السلام ميخواست بهگونهاي كه خوارج قانع شوند، استغفار نمايد؛ اما اشعث نگذاشت و ميخواست امامعليه السلام بهگونهاي به خطا اعتراف نمايد كه حيثيت و اعتبار رهبري او خدشهدار گردد.
وفاداري به پيمان ازديدگاه امام علي(ع)
برفرض كه امامعليه السلام به خطاي خود اعتراف ميكرد، خوارج درخواست ديگري داشتند كه پيماننامه سپاهيان كوفه و شام نقض شود؛ امّا از ديدگاه امامعليه السلام وفاداري به پيمان يكي از اصول بين المللي اسلام است كه بههيچ بهانهاي نبايد نقض شود و لذا در عهدنامه معروف خود به مالك اشتر نوشت:
و إن عَقَدتَ بَينَكَ و بَينَ عَدُوِّكَ عُقدَةً أو ألبَستَهُ مِنكَ ذِمَّةً فَحُط عَهدَكَ بِالوَفاءِ، وَ ارعَ ذِمَّتَكَ بِالأَمانَةِ، وَ اجعَل نَفسَكَ جُنَّةً دونَ ما أعطَيتَ؛ فَإِنَّهُ لَيسَ مِن فَرائِضِ اللَّهِ شَيءٌ النّاسُ أشَدُّ عَلَيهِ اجتِماعاً – مَعَ تَفَرُّقِ أهوائِهِم و تَشَتُّتِ آرائِهِم – مِن تَعظيمِ الوَفاءِ بِالعُهودِ، و قَد لَزِمَ ذلِكَ المُشرِكونَ فيما بَينَهُم دونَ المُسلِمينَ؛ لِمَا استَوبَلوا مِن عَواقِبِ الغَدرِ. فَلا تَغدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ، و لا تَخيسَنَّ (تَحبِسَنَّ) بِعَهدِكَ، و لا تَختِلَنَّ عَدُوَّكَ؛ فَإِنَّهُ لا يَجتَرِئُ عَلَي اللَّهِ إلّا جاهِلٌ شَقِيٌّ، و قَد جَعَلَ اللَّهُ عَهدَهُ و ذِمَّتَهُ أمناً أفضاهُ بَينَ العِبادِ بِرَحمَتِهِ، و حَريماً يَسكُنونَ إلي مَنَعَتِهِ و يَستَفيضونَ إلي جِوارِهِ؛ فَلا إدغالَ و لا مُدالَسَةَ و لا خِداعَ فيهِ. (نهج البلاغة:نامه 53)
و اگر با دشمنت پيماني نهادي و در ذمّه (بر گردن) خود، او را امان دادي، به عهد خود وفا كن و آنچه بر ذمّه گرفتهاي، ادا كن و خود را چون سپري در برابر پيمانت قرار بده؛ زيرا مردم بر هيچ چيز از واجبهاي خدا، به شدّتِ بزرگ شمردن وفاي به عهد، متّفق نيستند، با همه خواستههاي گوناگوني كه دارند و رأيهايي مخالف همديگر كه دارند. و افزون بر مسلمانان، مشركان نيز وفاي به عهد را در بين خود لازم ميشمارند؛ چون زيان ناگوار پيمان شكني را چشيدهاند. پس در آنچه به عهده گرفتهاي، خيانت مكن و پيماني را كه بستهاي، مشكن و دشمني را كه در پيمان تو است، فريب مده؛ زيرا جز نادانِ بدبخت، بر خدا دليري نميكند و خداوند، پيمان و ذمّه خود را امان قرار داده و از روي رحمت به بندگان، آن را بر عهده همه نهاده است و چون حريمي استوار ساخته تا در آن بيارامند و به آن، پناه ببرند. پس در پيمان، نه خيانت و نه فريب و نه مكري در كار است.
اگر امام عليعليه السلام اين اصل اساسي اسلام را نقض كند، چه انتظاري از ديگران ميتوان داشت؟
سلطه جاهلان ناسك
از ديدگاه امام عليعليه السلام خطر سلطه جاهلان ناسك (عمل كننده به احكام شرع) كمتر از خطر عالمان فاسق نيست. اعتراف به خطا و نقض عهد در جريان حكميّت بدين معناست كه عليعليه السلام سلطه جاهلان ناسكِ مبتلا به بيماري عُجب و دنياطلبي و تعمّق (تندروي ديني) را كه بهعنوان «قاري» شهرت پيدا كرده بودند، بر خود و امّت اسلامي پذيرفته و تصميمگيريهاي اساسي در جنگ و صلح و پس از آن در همه امور كليدي را به آنان سپرده است، و اين چيزي نيست كه رهبر جامعه اسلامي بتواند آن را بپذيرد و لذا امامعليه السلام با همه توان در برابر خواستههاي آنان مقاومت كرد، و به فرموده او:چشم فتنه «سلطه جاهلان ناسك» را در امّت اسلامي از حدقه بيرون آورد . (من چشم فتنه را درآوردم» (ر. ك:مصنف، ابن ابي شيبه:81/698/8(.
منبع:پرسمان