متاسفانه گاها ديده مي شود كه برخي مداحان مطالبي خرافي و بدون مدرك و سند را در مداحي ها و عزاداريها مطرح مي كنند كه طبعات بسيار بدي را به همراه دارد مطالبي از اين دست مانند نوع اولي كه شما هم در سوالتان مطرح كرديد بيشتر عزاداري براي امام حسين(ع) را به بازي گرفته و نه تنها مفيد نيستند بلكه نابودكننده شعاعر حسيني نيز مي باشند. معلوم نيست با وجود اين همه مطلب صحيح براي عزاداري چرا اين افراد به اين مطالب روي مي آورند. جا داشت شما خودتان وقتي به اين نوع مطالب روبرو شديد از همان مداح مي پرسيديد اين مطلب را به سند و مدركي و از كجا نقل كرده است.
اما قسمت دوم سوالتان در برخي كتب تاريخي اينگونه ذكر شده است:
عصر روز عاشورا، به دستور عمرسعد، خَوْلي و حُمَيْدبنمسلم اَزْدي مأمور بردن سر مبارك حضرت، به كوفه شدند، آنان خود را به كوفه رساندند و خواستند سر را نزد عُبَيْدالله ببرند، امّا چون به درِ قصر رسيدند، آن را بسته يافتند، از اينرو خَوْلي سر را به منزلش برده و زير ديگي مخفي كرد. او دو همسر داشت كه يكي از بنياسد بود و ديگري زني حَضْرمي (يمني) بود به نام «نَوّار»، دختر مالِكبننَهاربنعَقرب حَضْرَمي و خَوْلي هر شب به خانة يكي از آنها ميرفت، آن شب نوبت نوّار بود.
نوّار ميگويد: چون خَوْلي سر را زير ديگ گذاشت و وارد خانه شد تا بخوابد، به او گفتم: چه خبري نزد توست؟ گفت: براي تو چيزي آوردهام كه بينيازي روزگار در آن است، در اين خانه سر حسين است! گفتم: واي بر تو، مردم با طلا و نقره [از سفر] ميآيند و تو سر پسر رسولخدا ـ ص ـ را برايم آوردهاي؟! به خدا سوگند، از اين پس هيچگاه با تو در يك بستر نميآسايم. نوّار ميگويد: من از بستر برخاستم و به سوي خانة زن اسديّه رفتم و او را نزد سر بردم و آنگاه به نظاره نشستم. به خدا سوگند، نظرم به نوري افتاد كه همانند عمودي، از ديگ به سوي آسمان ميتابيد و پرندگان سفيدي را ديدم كه در اطراف آن ميچرخيدند. چون صبح شد، خَوْلي سر را نزد عُبَيْدالله برد(طبري، تاريخ الامم والملوك، ج5، ص455؛ خوارزمي، مقتلالحسين، ج2، ص101. و نيز ر.ك: بَلاذُري، انساب الاشراف، ج3، ص411؛ ابنشهرآشوب، مناقب آلابيطالب، ج4، ص68)
منبع:پرسمان