در پاسخ بيان چند نكته ضروري است :
1 – عطش و بي آبي در جريان واقعه عاشورا يك امر مسلم تاريخي است و اين مساله ازسوي ابن زياد به ابن سعد تكليف شد كه « بين حسين و آب حائل شو؛ نگذار قطره اي از آن بچشند» (الأخبار الطوال، ص :255)
بلعمي مي نويسد: «نيمه شب رسول عبيد الله فرا رسيد سوى عمر بن سعد و گفت: اگر تو حرب مى كنى, شط فرات بر ايشان بگير و دست باز مدار كه آب خورند تا از تشنگى بميرند»( تاريخنامهطبرى ، ج4 ، ص 705 )
از اين رو؛ ابن سعد از روز هفتم محرم با استقرار پانصد اسب سوار در كنار فرات مانع دست يابي خاندان پيامبر (ص) به آب شدند (الكامل،ج4،ص:53؛ أنسابالأشراف،ج3،ص:180) .
2 – امام تلاش هاي زيادي براي دست يابي به آب انجام داد . ابن اعثم كوفي ميگويد:
« لشكر عمر بر كنار آب فرات فرود آمد و حسين (ع) و أصحاب او را از آب بازداشته نمىگذاشتند كه به نزديك آب روند. از اين رهگذر تشنگى برامير امام حسين (ع) و اصحاب او اثر كرده، عطش بر ايشان غالب گشت . امام حسين (ع) تبرى برگرفت و از آن جانب كه خيمه زنان بود از سوى قبله نوزده گام برفت. پس، زمين را بكند. چشمه آب ظاهر شد. اصحاب را فرمود تا آب بخوردند و مشكها پر آب كردند و بازگشتند. بعد از آن آب را زمين فرو خورد و غايب شد و ديگر آن چشمه را نديدند.چون اين خبر به عبيد الله زياد رسيد، نامهاى بنوشت به عمر سعد بدين منوال:امّا بعد، به من رسانيدهاند كه حسين (ع) و ياران او چاهها كندهاند و آب برمىدارند , ايشان را هيچ فروماندگى نيست. چون بر مضمون نامه وقوف يابى، بايد كه حسين بن على (ع) و ياران او را از كندن چاه منع كنى و نگذارى كه پيرامون آب گردند. چون آنان عثمان را آب ندادند، تو نيز ايشان را آب مده و مگذار كه يك قطره آب از فرات بچشند.چون اين نامه به عمر رسيد، كار بر حسين بن على (ع) تنگ گرفت و نگذاشت كه چشم ايشان بر آب فرات افتد و مردى را بخواند از خيل خويش كه او را عمرو بن حجّاج زبيدىّ گفتندى و فوجى از سوار و پياده بدو داده، او را گفت كه كنار آب را نگاه دارد و نگذارد كه هيچ كس از اصحاب حسين (ع) بر كنار آب فرات آيد».( الفتوح، ص893 )
3 – بي آبي و تشنگي تا روز عاشورا؛ يك معضل اساسي بشمار مي رفت و امام نيز براي برون رفت از اين مشكل ؛ بارها به ياران خود دستور شكست محاصره دشمن و آوردن آب را داد، كه با دلاوري هاي ياران و بخصوص حضرت ابوالفضل(ع) بصورت مكرر ، مقداري آب براي اهل بيت آورده شد (وقعه الطف، ابي مخنف، ص 190 – 192) به عنوان نمونه ، ابوالفرج اصفهاني چنين گزارش مي كند: «هنگامى كه عطش بر حسين بن على(ع) شدت داد برادرش عباس بن على را با سى نفر پياده و سى نفر سواره بسوى شريعهى فرات فرستاد تا براى وى آب بياورند.به آب نزديك شدند. نافع بن هلال پيشاپيش اين شصت تن مىتاخت.عمرو بن حجاج با ستونهاى مسلح خود از سپاه عمر بن سعد آب را تحت اختيار گرفته بود. فرياد كشيد:- كيست كه بسوى شريعه پيش مىآيد؟نافع بن هلال گفت:- من هستم.عمرو بن حجاج گفت: خوش آمدى اى برادرزاده، آمدهاى چكنى؟نافع گفت: آمدهايم از اين آب كه در اختيار شماست بنوشيم. عمرو بن حجاج گفت : بنوش.نافع گفت : نه. من هرگز لب به آب نمىآلايم زيرا حسين بن على تشنه است.عمرو گفت: نمىگذارم. ما را در اينجا قرار دادهاند تا آب را بروى شما بهبنديم و بدنبال اين سخن با گروهى از سپاه خود جنبيد كه ياران حسين را از پهلوى او براند.نافع به پيادهها اشاره كرد جلو برويد. آب برداريد.پيادهها كوشش كردند و خود را به شريعه رسانيدند و مشكهاى خويش را از آب سرشار ساختند و از شريعه بالا آمدند.عمرو بن حجاج با سواران خود جلوى پيادههاى اردوى حسين بن على را گرفتند.عباس بن على «عليه الصلوه و السلام» با كمك نافع بن هلال بر قواى عمرو بن حجاج حملهور شدند و راه را بروى مشكداران باز كردند و بدين ترتيب آن چند مشك آب را به خيام اردوى خود رسانيدند». (مقاتل الطالبيين، ص 117)
4 – شكستن صف دشمن و آوردن آب براي مصارف غيرآشاميدني نيز گزارش شده است ، از جمله اين گزارشي كه صدوق نقل مي كند:«امام در شب عاشورا فرزندش علي اكبر (ع) را همراه سي سوار و بيست پياده به فرات فرستاد تا آبي تهيه كنند و فرمود: برخيزيد و آب بنوشيد كه توشه آخرين شماست وضو بسازيد و غسل كنيد و جامه هاي خود را شستشو دهيد تا كفن شما باشد» ( الامالي ؛ صدوق، ص 156 و 157)
5 – عطش و تشنگي در عاشورا و نيم روز آن ؛ برهمه چيره شد به گونه اي كه امام و ياران با عطشناكي به مبارزه پرداختند و در نهايت شهيد گشتند:
الف.اعثم مي نويسد:«تشنگي بر حسين (ع) و اصحاب او اثر كرد و عطش بر ايشان غلبه گشت».( الفتوح ، ص 893)
ب. مولف قرن پنجمي تاريخسيستان مي نويسد:«راه آب بر حسين بگرفتند تا تشنگى او را غمى كرد، پس او را آنجا تشنه بكشتند»،( تاريخسيستان، ص 98)
ج. طبري مي نويسد: «عبيد الله بن ابى حصين ازدى كه نسب از بجيله داشت بانگ زد و گفت: اى حسين آب را مىبينى كه به رنگ آسمان است به خدا يك قطره از آن نمىچشى تا از تشنگى بميرى. حسين گفت: خدايا او را از تشنگى بكش و هرگز او را نبخش. حميد بن مسلم گويد: به خدا بعدها هنگامى كه بيمار بود عيادتش كردم به خدايى كه جز او خدايى نيست ديدمش آب مىخورد تا شكمش پر مىشد و قى مىكرد، آنگاه باز آب مىخورد تا شكمش پر مىشد و قى مىكرد، اما سيراب نمىشد و چنين بود تا جان داد. ( تاريخالطبري/ترجمه،ج7،ص:3006)
د. بلعمي در باره علي اكبر(ع) مي نويسد: « تشنگى غلبه كرد و زبانش خشك شد و سوى پدر آمد و گفت: اى پدر، مرا تشنه است. »( تاريخنامهطبرى ج4 709 )
ه. مستوفي قزويني مي نويسد: «سپس شيعه حسين, سپس اهل بيت او، يكان يكان حرب مىكردند و در حالت تشنگى شهيد مىشدند» (تاريخ گزيده، ص 265).
و. ابن اعثم مي نويسد : «طفل شيرخوار خود را كه على اصغر نام داشت و از تشنگى اضطراب مىنمود در پيش زين گرفته ميان هر دو صف برد و آواز برآورد: اى قوم، اگر من به زعم شما گناهكارم، اين طفل گناهى نكرده او را جرعهاى آب دهيد. » (الفتوح،ص 908 )
6 – تلاش دشمن براي نرسيدن آب به فرزندان و كودكان امام ، اوج سنگدلي و قساوت طرفداران خليفه است ، لكه سياهي از شقاوت كه از همان آغاز سرفصل محاكمه ديوسيرتان گرديد ، به اين قضيه صورت گرفته در عاشورا دقت كنيد:«برير روى به لشكرگاه عمر سعد نهاد. چون بدانجا رسيد، عمر را خبر فرستاد و رخصت طلبيد. چون داخل خيمه شد، عمر سعد را در خيمه نشسته ديد. برير رفت و سلام نكرد و بنشست.عمربن سعد در خشم شد و گفت: من مسلمانم و خدا و رسول را مىشناسم, چرا سلام نكردى؟برير گفت: اگر تو مسلمان بودى و به خدا و رسول او ايمان داشتى، با فرزندان و اهل بيت او جنگ نمي كردى و آب از ايشان بازنداشتى. اى عمر، تو ادعاى مسلمانى مىكنى و به محمّد مصطفى (ص) دشمنى مىنمايى، اين چه دين و آيين است كه تو دارى؟ آب فرات در مقابل حسين بن على (ع) و فرزندان و اهل بيت او مىدرخشد و ايشان صفاى اين آب مىبينند لكن اطفال كوچك او از تشنگى هلاك مىشوند و لشكر تو و سگان تو و سگان و وحش و طير از آن آب سيراب مىگردند. خود انصاف ده تو را چگونه بگويم مسلمانى؟ زهى ناخداترس و سنگين دل و جفاكار مردى كه تويى!» (الفتوح، ص 898)
7 – با اين چند نكته پاسخ پرسش شما روشن مي شود زيرا:
الف. به دستور امام بارها آب آورده شد.
ب. تنظيف بدن با حداقل آب امكان داشته و دارد و طبيعي است كه در آن وقت ؛ اين مقدار آب وجود داشته است همچنانكه در شب عاشوا ، ياران غسل كرده و لباس خود را شستشو دادند
ج. اوج تشنگي در نيم روز عاشورا صورت پذيرفت و همگان را به رنج عطش كشانيد.
د. ذخيره آب نيز مي توانست بصورت مقطعي مشكل را حل كند و چاره ساز نبود آنگونه كه آوردن آب نيز به صورت موردي تشنگي ها را التيام بخشيد.
در پايان به اين نكته توجه داشته باشيد : معناي تشنگي اين نيست كه حتما از روز سوم ماه محرم امام و يارانش در اين سه روز اصلا يك قطره آب نخوردند بلكه در اين سه روز دشمن مانع دسترسي به آب بود و اگر شما روز عاشورا در گرماگرم جنگ تشنه شويد و دشمن مانع رسيدن شما به آب شود در اين صورت شما تشنه كشته شده ايد . انسان در هنگام جنگ به اب نياز دارد و اگر آب نخورد نمي تواند زياد دوام بياورد و امام و يارانش تشنه شهيد شدند . اگر فرض كنيم كه در خيمه ها ابي هم باشد رزمندگان از آن استفاده نمي كنند تا اهل خيام از آن استفاده كنند و خودشان تشنه مي مانند .
منبع:پرسمان