ابتدا بايد دانست كه خلفاي قبل از اميرالمومنين(عليه السلام) به افراد بر اساس معيارهايي مانند خويشاوندي با پيامبر(ص)، سابقه در اسلام، شركت در جنگ ها و… حقوق پرداخت مي شد. مثلا افرادي كه زودتر ايمان آورده بودند نسبت به ديگران از حقوق بيشتري برخوردار بودند.

در حالي كه نزد خداوند ملاك و معيار تقوا مي باشد« إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»؛گرامى ‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است). سوره حجرات،آيه13.)

قرآن همه مسلمانان را برادر يكديگر معرفي مي كند« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» ؛ مؤمنان برادر يكديگرند(سوره حجرات،آيه10.)

بر اين اساس امير المومنين(عليه السلام) ميان افراد مختلف در تقسيم بيت المال تفاوتي قائل نمي شدند و اگر فردي به دليلي مانند فقر به كمك بيشتري نياز داشت، از ساير منابع مانند خمس و زكات نيازش را برطرف مي كردند و اينگونه نبوده كه نيازمندان را به همان اندازه اي كه مقرر فرموده رها كرده و ديگر كمكشان نكنند.

به هر حال در فرهنگ امام علي عليه السلام بهره گيري از بيت المال و حفظ و حراست از آن بر اساس قانون، از اهميّت ويژه اي برخوردار بود. يكي از اموري كه حضرت بر آن اصرار و پافشاري مي ورزيد، جلوگيري از بخشش هاي نارواي بيت المال و تقسيم مساوي آن بين مسلمانان، اعم از عرب، عجم، مولي و عبد بود؛ چيزي كه بسياري از اصحاب از آن رويگردان بوده، تاب و تحمل پذيرش آن را نداشتند. اين عده به همين جهت، يكي بعد از ديگري به آن حضرت اعتراض نموده و پس از مدّتي كناره گيري، عَلَم مخالفت و دشمني برافراشتند.

پس از وفات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و غصب خلافت، سه خليفه اول كه خود اولين نقض كنندگان عدالت بودند در زمينه بيت المال هم نتوانستند عدالت را به كار گرفته و در زمان آنها ناعدالتي هاي بسياري رخ داد. كه اصل آنها از خليفه اول و بذل و بخششهاي بي حساب و كتاب وي آغاز شد.

در زمان خليفه دوم، نيز بيت المال با بي عدالتي و بر اساس سوابق و درجات و اصل و نسب افراد و نيز قرابت و فاميلي يا نزديكي اصحاب و نه بر اساس عدالت واقعي تقسيم مي شد. در زمان عثمان نيز همين سياست، با تساهل افزون تري ادامه يافت؛ يعني نه تنها طبق ديوان عمر، اموال بيت المال به طور نامساوي تقسيم مي شد؛ بلكه حاتم بخشي هاي بي حساب و كتابي از سوي خليفه سوم صورت مي گرفت. از اين رو ذائقه بسياري از اصحاب به اخّاذيِ ناروا از بيت المال عادت كرده، مسئله تساهل در استفاده غير عادلانه از بيت المال رواج يافت. امام علي عليه السلام پس از رسيدن به خلافت، در همان روزهاي نخست، فرمود:

«اَلا و اِنَّ كلّ قطعة اقطعها عثمان من مالِ اللّه مردودٌ علي بَيتِ المال المسلمين…( نهج السّعادة في مستدرك نهج البلاغه، محمّدباقر محمودي، دارالتعاريف، بيروت، 1396ق، ج 1، ص 198.) و اللّه لو وجدتُهُ قد تزوّج به النّساء و ملك به الاماءُ، لرددتُه فانّ في العدل سعة و من ضاق عليه العدل فالجور عليه أضيق؛(نهج البلاغه، خطبه 15.) آگاه باشيد هر قطعه زميني را كه عثمان از مال خدا به كسي هديه داده، به بيت المال مسلمانان عودت داده خواهد شد… قسم به خدا! اگر با آن اموال، زناني كابين بسته و يا كنيزاني خريده باشند، آن را بازپس خواهم گرفت؛ زيرا «عدالت» مايه گشايش و رفاه است و آن كس كه عدالت بر او گران آيد، تحمّل ظلم و ستم برايش گران تر خواهد بود

علي عليه السلام سپس براي تمام كارگزارانش اين بخشنامه را صادر فرمود:

«لايسخروا المسلمين، من سألكُم غير الفريضة فقد اعتدي فلاتعطوه(نهج السّعادة في مستدرك نهج البلاغه، ج 4، ص 31.)؛ هر كس بيش از سهم تعيين شده اش را طلبيد، زياده طلبي كرده است. از پرداخت زياده، خودداري كنيد

تقسيم مساوي بيت المال، موجب نارضايتي و اعتراض بسياري از بيعت كنندگان و دوستان دور و نزديك آن حضرت شد؛ به طوري كه افرادي چون: طلحه، زبير و حتي نزديكان آن حضرت چون: برادرش عقيل و خواهرش امّ هاني بدان اعتراض كردند.

يحيي بن عروة بن زبير مي گويد: وقتي نزد پدرم سخن از علي عليه السلام به ميان مي آمد، او از حضرت بد مي گفت، ولي يك بار به من گفت: «پسرم! قسم به خدا! مردم از علي جدا نشدند مگر به خاطر دنيا».

اسامة بن زيد، پيكي نزد حضرت فرستاد و گفت: «عطاي مرا بفرست، شما مي داني كه اگر در دهان شير بروي، با شما مي آيم».اميرمؤمنان عليه السلام در پاسخ نوشت: «انّ هذا المال لمن جاهد عليه، و لكن لي مالاً بالمدينة فأصب منه ما شئت؛(شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 4، ص 102.)اين مال براي كسي است كه در جهاد شركت كرده باشد؛ اما من در مدينه مالي دارم، هرچه مي خواهي از آن بگير

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: يكي از دوستان اميرمؤمنان عليه السلام از ايشان مالي درخواست نمود، حضرت فرمود: «يخرج عطائي فأُقاسِمُك هُو؛ آنگاه كه حقوق من رسيد، از آن به تو مي دهم»؛ ولي آن شخص به آن مقدار قانع نشد و گفت: برايم كافي نيست. و به معاويه پيوست.( نهج السّعادة في مستدرك نهج البلاغه، ج 4، ص 146 و 147.)

از مطالبي كه گذشت، درمي يابيم كه «سيره حكومت علوي عليه السلام » روشن ترين تجلّي حكومت انساني و مُعَرِّف حقيقي روح عدالت و مساوات اسلامي است.

بخشش هاي نارواي بيت المال و تقسيم غير عادلانه آن در «حكومت علوي» مردود و مطرود است. سياست علي عليه السلام در مورد بهره گيري از بيت المال و حفظ و حراست از اموال عمومي، فقط تئوري نيست كه آن را بنويسيم و در كناري بگذاريم؛ بلكه دستورالعملي است براي همه ما تا با استفاده از آن ، به يك زندگي ايده آل برسيم.

 

منبع: پرسمان 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *