ترديدى نيست كه پیامبر(ص) از لحظهاى كه چشم به جهان گشود تا آن لحظه كه چشم از جهان فرو بست جز خداوند يكتا را نپرستيد. پدران و اجداد او نيز همه موحد و خداپرست بودند. اما درباره اينكه آيين آن حضرت پيش از بعثت چه بوده، آراء مختلفى ارائه شده است. برخى گويند متعبد به دينى نبوده است، گروهى گويند پيرو آيينى بوده ولى در اينكه آن آيين دين حضرت نوح، ابراهيم، موسى يا عيسى عليهم السلام بوده اختلاف دارند. برخى نيز در اين مطلب توقف كرده و گفتهاند هر دو امر ممكن است و ترجيحى نيز در بين نيست.
بزرگان اهل سنت و به ويژه دانشمندان شيعه در اين باره به تفصيل سخن گفتهاند. از مجموع مباحثى كه در اين زمينه مطرح شده است اين نكته به دست مىآيد كه رسول خدا قبل از بعثت نيز زمينه و درجاتى از مقام نبوت را دارا بوده و با تعبّد به دين خود كليات احكام آن را انجام مىداده ولى مأمور به تبليغ نبوده است، به اصطلاح به نوعى نبى بوده است نه رسول، دلايل و شواهد زيادى بر اين مدعا موجود است.
ابن سعد در طبقات 1/ 148 نقل مىكند شخصى از رسول خدا پرسيد: «متى كنت نبيّا؟» چه زمانى پيامبر بودى؟ اصحاب گفتند: ساكت! ساكت! پيامبر فرمود: «دعوه» رهايش كنيد. آنگاه خطاب به آن شخص فرمود: «كنت نبيّا و آدم بين الرّوح و الجسد» من پيامبر بودم در حالى كه آدم بين روح و جسد به سر مىبرد. كنايه از اينكه هنوز خلقت آدم كامل نشده بود. همچنين به روايت دلائل النبوه ابو نعيم اصفهانى/ 42 فرمود: «كنت أوّل النّبيّين في الخلق و آخرهم في البعث» من نخستين پيامبران در خلقت و آخرين آنان در بعثت بودم.
امير المؤمنين در نهج البلاغه/ 200 مىفرمايد: «و لقد قرن اللّه به صلى اللّه عليه و آله من لدن أن كان فطيما أعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم و محاسن أخلاق العالم ليله و نهاره» هنگامى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله از شير گرفته شد خداوند بزرگترين فرشته از فرشتگانش را همنشين او گردانيد تا شبانهروز وى را به راههاى بزرگوارى و اخلاق نيك جهان رهنمون سازد. اين مضمون در منابع اهل سنت نيز از جمله در بهجة المحافل 1/ 58 آمده است.
به روايت احتجاج طبرسى 1/ 133 حضرت فاطمه نيز در خطبه تاريخى و مشهور خود در اين باره فرموده است: «أشهد أنّ أبي محمدا عبده و رسوله، اختاره قبل أن أرسله و سمّاه قبل أن اجتباه و اصطفاه قبل أن ابتعثه» گواهى مىدهم كه پدرم محمد بنده و فرستاده خداست. پيش از آنكه او را بفرستد انتخاب كرد و پيش از آنكه برگزيند ناميد و پيش از آنكه مبعوث گرداند برگزيد.
فتّال نيشابورى در روضة الواعظين/ 52 گويد: «طايفه شيعه اجماع دارند بر اينكه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در نهان رسول و نبى بود و از زمانى كه خداوند تعالى او را مكلف كرد، بر خلاف آنچه قريش انجام مىدادند روزه مىگرفت و نماز مىخواند. چون چهل ساله شد خداوند عزوجل به جبرئيل فرمان داد نزد او برود و فرمان آشكار كردن رسالت را به او ابلاغ كند». علامه مجلسى در بحار الانوار 18/ 248 پس از نقل اقوال مىگويد: «آنچه از اخبار معتبر و آثار مستفيض براى من روشن شده اين است كه آن حضرت قبل از بعثتش از زمانى كه خداوند در ابتداى سنش عقلش را كامل كرد نبى و مؤيّد به روح القدس بود، فرشته با وى سخن مىگفت، سخن فرشته را مىشنيد و در خواب او را مىديد. سپس بعد از چهل سالگى رسول گرديد، با فرشته روبهرو سخن مىگفت و قرآن بر وى نازل شد و مأمور به تبليغ گرديد». اجماع شيعه بر عصمت پيامبر قبل از بعثت نيز مؤيد همين نظريه است.
اينكه در برخى منابع درباره دين پيامبر آمده است: «كان على دين قومه» بر دين طايفه خويش بوده، مقصود بتپرستى نيست بلكه مراد دين حضرت ابراهيم است كه در صدر اسلام هنوز پيروانى در بين قريش و به ويژه در طايفه بنى هاشم داشته و به فرموده امام صادق عليه السلام برخى از سنن و آداب رايج نزد عربها بقاياى دين حنيف ابراهيم بوده است. بيهقى در دلائل النبوه 2/ 37 و ابن اثير در نهايه 2/ 148 تصريح كردهاند كه مراد از «دين قومه» دين حضرت ابراهيم بوده است.
درباره اينكه خداوند در آيه پنجاه و دو سوره شورى خطاب به پيامبر مىفرمايد: «ما كنت تدري ما الكتاب و لا الإيمان» تو نمىدانستى كتاب و ايمان چيست، علامه طباطبايى در الميزان 8/ 77 مىفرمايد: مقصود اين است كه دين اسلام را به تفصيل نمىدانستى. پس منافات ندارد كه حضرت به طور اجمال از دين اسلام آگاه بوده است و اينكه در آيه صد و بيست و سه نحل اشاره دارد به اينكه رسول خدا بايد از برخى پيامبران پيشين پيروى كند مقصود پيروى در اصل توحيد و يكتاپرستى و تداوم آن است نه پيروى از شريعت آنان.
منبع:پرسمان