در سورۀ مائده می فرماید: «قَالَ فَإِنَّهَا محُرَّمَةٌ عَلَيهْمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فىِ الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِين». معنای یتیهون فی الارض چیست؟ آیا حضرت موسی نیز با آنان بود؟
پاسخ اجمالی
«یتیهون» از مادۀ «تیه» به معنای تحیّر و سرگردانی است به گونه ای كه انسان به سبب آن نتواند راهى پيدا كند و به مقصد خود برسد. در این که حضرت موسی و هارون در تیه با قوم بنی اسرائیل بوده اند یا نه دو دیدگاه وجود دارد:
1 – اکثر علما می گویند این دو با بنی اسرائیل در آن بیابان بودند، ولی دچار توهم و سرگردانی و عذاب قوم نبودند، بلکه برای آن دو آسایش و آرامش بود همان گونه که آتش نمرود برای حضرت ابراهیم گلستان و سرد بود.
2 – برخی می گویند چون حضرت موسی دعا کرد خدایا بین ما و این قوم جدایی بیفکن و دعای انبیا هم مستجاب است، پس این دو با آن گروه در آن بیابان نبودند.
پاسخ تفصیلی
قبل از پاسخ به سؤال خلاصه ای از داستان قوم بنی اسرائیل پس از نجات از دست فرعون و مأمور شدن آنها به جنگ با عمالقه[1] که جمعيّتى تنومند از نژاد سامى بودند و در شمال شبه جزيره عربستان نزديك صحراى سينا زندگى مىكردند،[2]را بیان می کنیم تا مقدمه ای راه گشا برای رسیدن به جواب باشد.
مفسران می گويند:[3] هنگامى كه حضرت موسى و بنى اسرائيل از درياى احمر گذشتند و فرعون هلاك شد، خداوند آنها را مأمور كرد كه داخل سرزمين مقدس[4] شوند.[5] همين كه به رود اردن رسيدند، دچار ترس شدند و از ورود به آن جا خود داری کردند.[6]
موسى(ع) از هر قبيلهاى يكى را مأمور كرد به آن سرزمين روند و موقعيت و وضع مردم آن جا را شرح دهند، آنها رفتند و با مردمى نيرومند روبرو شدند. پس از بازگشت، آنچه را ديده بودند براى موسى(ع) شرح دادند، موسى(ع) به آنها دستور داد كه مطلب را كتمان كنند. دو تن از ايشان- «يوشع بن نون» و «كالب بن يوفنا»- اطاعت كردند و ده نفر ديگر عاصى شدند و مردم را از آنچه ديده بودند، مطلع ساختند و خبر دهن به دهن شد و به گوش همه رسید.
كالب و يوشع به پيروان خود گفتند: «عمالقه» مردمان تنومندى هستند، ولی دل و جرأت ندارند، شما ترسی به دل راه ندهيد و به طرف آنان پيشروى كنيد، البته شما بر آنها پيروز خواهيد شد.[7] مردم گفتند: اگر داخل شويم، زنان و فرزندان ما اسير دست آنها خواهند شد و خواستند به مصر باز گردند. ضمناً تصميم گرفتند «يوشع» و «كالب» را سنگسار كنند.[8] به حضرت موسی گفتند: «ما تا زمانی که این گروه در بیت المقدس هستند داخل این سرزمین نخواهیم شد، بلکه همین جا می نشینیم تو و پروردگارت که به تو وعدۀ پیروزی داده بروید با آنان جنگ کنید».[9]
موسى(ع) خشمگين شد و گفت: «پروردگارا من فقط مالك خودم و برادرم هستم، بین ما و این قوم نافرمان و فاسق بنی اسرائیل جدایی افکن».[10] خداوند به موسى(ع) وحى كرد: «قَالَ فَإِنَّهَا محُرَّمَةٌ عَلَيهْمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فىِ الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِين».[11] آنها به كيفر كردارشان به مدت چهل سال در بيابان سرگردان خواهند شد.[12]
گفته اند آن بيابان دوازده فرسخ طول داشت و شش فرسخ عرض و موضع آن تيه ميان فلسطين و ايله مصر بود و آن جماعتى كه مخالفت كردند از صبح راه مى افتادند تا شبانگاه و شبانگاه در همان منزل اول بودند، و به قولى در روز محبوس بودند و شبها راه ميرفتند.[13]
سرانجام همه نقبا- جز «يوشع» و «كالب»- و اكثر افراد آنها مردند و اطفال آنها بزرگ شدند و به جنگ «اريحا» رفتند و آن جا را فتح كردند.
فتح سرزمین مقدّس(اریحا)
در باره اين كه چه كسى آن جا را فتح كرد، اختلاف است.[14]
گروهی گفتهاند: چون چهل سال بسر آمد موسى(ع) با آن بقيّه بنى اسرائيل كه مانده بودند به جنگ جبّاران رفتند، و اهل سير خلاف كردند در آن كه فتح أريحا كه كرد؟ بعضى گفتند: موسى- عليه السّلام- كرد، و يوشع بر مقدّمه او بود، يوشع شهر بگشاد و موسى و بنى اسرائيل در شهر شدند و مدّتى مقام كرد «4» آن جا و خداى تعالى قبض روح او كرد موسى(ع) با بقيه لشگر باقی مانده از نسل بنی اسرائیل به جنگ با جباران روان شد و اريحا را فتح كردند و مقدمۀ لشگر، «يوشع بن نون» بود که شهر را گشود و داخل شهر شد و پشت سرش حضرت موسی و بقیّۀ لشکر وارد شهر شدند. آن حضرت مدّتى در آن جا زندگی کردند و سپس خداى تعالى او را قبض روح كرد.[15]
به دلیل این که اجماع اهل نقل و علما بر آن است که عوج بن عناق، حاکم ارض مقدس به دست حضرت موسى كشته شد.[16] برخى دیگر می گویند: پس از مرگ هارون و حضرت موسى در بیابان تیه، وصیّ موسی(ع) «يوشع بن نون» اریحا را فتح كرد.[17]
لازم به یادآوری است این گروه نیز قبول دارند عوج بن عناق به دست حضرت موسی کشته شد، اما اریحا به دست یوشع بن نون بعد از فوت آن حضرت فتح شد و در مقام توضیح می گویند: پس از این که بنی اسرائیل دچار عذاب شدند از کار خویش پشیمان گشته و بدون حضرت موسی به جنگ با بنی عناق رفتند و شکست خوردند برگشتند حضرت موسی(ع) فرمود «چون با امر خدا مخالفت كردهايد شكست خوردید» اينك بمانيد تا من خودم با بنى عناق مصادف شده و آنها را از بين ببرم.
حضرت موسى و هارون و يوشع و كالب روانه شده با عوج بن عناق روبرو گشتند، حضرت موسی(ع) عصايش را بر ساق پاى عوج زده عوج بر زمین افتاد و در دم جان سپرد. اما سرزمین مقدس فتح نشد، بلکه پس از فوت آن حضرت، وصی او یوشع بن نون به امر پروردگار، آنجا را فتح کرد.[18]
معنای یتیهون
«يتيهون» از ماده «تيه» به معناى تحیّر و سرگردانی است،[19] به گونه ای كه انسان به سبب آن نتواند راهى پيدا كند و به مقصد خود برسد.[20] «تيه» بيابان بى آب و علفى است كه انسان در آن سرگردان مىشود.[21]
اکنون، «تیه» اسم شده برای همان بیابانی که قوم حضرت موسی(ع) در آن جا سرگردان شده بودند، این بیابان بخشی از بیابان سینا بوده است.[22]
آیا موسی(ع) و هارون نیز در آن بیابان با قوم بنی اسرائیل بوده اند یا نه؟
درباره اين كه آيا موسى و هارون با بنى اسرائيل در آن بيابان بودهاند يا نه اختلاف نظر وجود دارد:
مشهور میان مفسّران و مورّخان، آن است که حضرت موسى و هارون همراه بنى اسرائيل در بیابان تیه بودند، ولى بيابان براى آن دو جاى راحت و سالمى بود نه جاى مجازات شدن – چنان كه آتش نمرود، براى حضرت ابراهيم سرد و سالم بود-[23] امّا برای بنی اسرائیل عذاب و زندان بود.[24]
در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است كه حضرت موسى قصد کرد از قومش كناره گیری نمايد، آنها تضرع و التماس نمودند كه كنارهگيرى نفرمايد مبادا به عذاب الاهى گرفتار شوند، درخواست نمودند آن حضرت از خدا بخواهد توبه آنها را قبول فرمايد. حضرت موسی از خداوند درخواست کرد توبه آنها را بپذیرد و خداوند نیز توبه آنها را پذیرفت، اما فرمود به سبب این که به پیامبرشان گفتند تو و پروردگارت به جنگ عمالقه بروید باید چهل سال در تیه سرگردان باشند.[25]
برخى گفتهاند: موسی(ع) و هارون با آنان در بیابان نبودند؛ زیرا اولاً: موسی(ع) از خدا درخواست کرد: «فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ»؛[26] خدایا بین ما و این گروه فاسق جدایی بینداز. و دعای انبیا نیز مستجاب است.[27] ثانیاً: تیه عذاب و عقاب برای قوم بنی اسرائیل بود به خاطر گوساله پرستی که کرده بودند به ازاء هر یک روز گوساله پرستی، یک سال در آن بیابان سرگردان شدند، در حالی که انبیا عذاب نمی شوند.[28] ثالثاً: قوم بنی اسرائیل عذاب شدند؛ چون سرپیچی از اطاعت امر پروردگار نموده اند، در حالی که موسی و هارون سرپیچی نکردند، پس چگونه می شود این دو نیز با آن گروه فاسق در آن عذاب گرفتار باشند؟[29]
منبع:اسلام کوئست
[1]. حسينى همدانى، سيد محمد حسين، انوار درخشان، تحقيق، بهبودی، محمد باقر، ج 4، ص 402، كتابفروشى لطفى، تهران، چاپ اوّل، 1404 ق.
[2]. مترجمان، ترجمه تفسير جوامع الجامع، تحقيق، با مقدمه آية الله واعظ زاده خراسانى، ج 2، ص 58، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چاپ دوّم، 1377 ش، (نقل از دايرة المعارف فريد وجدى، ج 6، ص 232، چاپ سوم)؛ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 4، ص 339، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش.
[3]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 3، ص 276 – 277، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش؛ تفسير نمونه، ج 4، ص 342- 343.
[4]. مراد، بيت المقدس، فلسطين، شامات و طور سينا می باشد؛ طيب، سيد عبد الحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 336، چاپ دوم، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش؛ تفسير نمونه، ج 4، ص 337.
[5]. مائده، 21.
[6]. مائده، 22.
[7]. طبرسى، فضل بن حسن، تفسير جوامع الجامع، ج 1، ص 322، انتشارات دانشگاه تهران و مديريت حوزه علميه قم، تهران، چاپ اول، 1377 ش؛ مائده، 23.
[8]. اطيب البيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 340؛ مجمع البيان، ج 3، ص 277.
[9]. مائده، 24.
[10]. مائده، 25.
[11]. خداوند (به موسى) فرمود: «اين سرزمين (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسيد) پيوسته در زمين (در اين بيابان)، سرگردان خواهند بود و در باره (سرنوشت) اين جمعيّت گنهكار، غمگين مباش!»، مائده، 26.
[12]. مائده، 26.
[13]. بانوى اصفهانى، سيده نصرت امين، مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج 4، ص 295، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361 ش.
[14]. اطیب البیان، ج 4، ص 341؛ مجمع البیان، ج 3، ص 277.
[15]. حسينى، شاه عبدالعظيمى، حسين بن احمد، تفسير اثنا عشرى، ج 3، ص 61، انتشارات ميقات، تهران، چاپ اول، 1363 ش؛ كاشانى، ملا فتح الله، تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج 3، ص 214 – 215، كتابفروشى محمد حسن علمى، تهران، 1336 ش؛ جرجانى ابو المحاسن حسين بن حسن، جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، ج 2، ص 347، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اوّل، 1377 ش؛ ابوالفتوح رازى، حسين بن على، روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، تحقيق، یاحقی، محمد جعفر – ناصح، محمد مهدى، ج 6، ص 321، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1408 ق؛ حائرى تهرانى، مير سيد على، مقتنيات الدرر و ملتقطات الثمر، ج 3، ص 287 ، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1377 ش؛ مظهرى محمد ثناءالله، التفسير المظهرى،محقق، غلام نبى تونسى، ج 3، ص 75، مكتبة رشديه، پاكستان، 1412 ق.
[16]. روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج 6، ص 321؛ جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، ج 2، ص 347؛ نقل از مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج 4، ص 295 – 296؛ ، مقتنيات الدرر و ملتقطات الثمر، ج 3، ص 287؛ التفسير المظهرى، ج 3، ص 75.
[17]. انوار درخشان، ج 4، ص 402 – 403؛ بروجردى سيد محمد ابراهيم، تفسير جامع، ج 2، ص 194 – 197، انتشارات صدر، تهران، چاپ ششم، 1366 ش؛ نجفى خمينى، محمد جواد، تفسير آسان، ج 4، ص 142، انتشارات اسلاميه، تهران، چاپ اول، 1398 ق.
[18]. تفسیر جامع، ج 2، ص 194 – 197.
[19]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن،ج 5، ص 294، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417 ق؛ مجمع البیان، ج 3، ص 280؛ راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، تحقيق، داودی، صفوان عدنان، ص 169، دارالعلم الدار الشامية، دمشق، بيروت، چاپ اول، 1412 ق؛ ابن منظور محمد بن مكرم، لسان العرب، ج 13، ص 482، دار صادر، بيروت، 1414 ق.
[20]. مجمع البیان، ج 3، ص 280.
[21]. تفسير جوامع الجامع، ج1، ص 323.
[22]. تفسیر نمونه، ج 4، ص 343.
[23]. «قُلْنَا يَا ناَرُ كُونىِ بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلىَ إِبْرَاهِيم»؛ (سرانجام او را به آتش افكندند ولى ما) گفتيم: «اى آتش! بر ابراهيم سرد و سالم باش!؛ انبیاء، 69.
[24]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبيب الله، الجديد فى تفسير القرآن المجيد، ج 2، ص 448، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، چاپ اوّل، 1406 ق؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 281؛ حقى بروسوى، اسماعيل، تفسير روح البيان، ج 2، ص 377، دارالفكر، بيروت، بى تا؛ مغنيه، محمد جواد، التفسير المبين، ص 141، بنياد بعثت، قم؛ کاشانى ملا فتح الله، زبدة التفاسير، تحقيق، بنياد معارف اسلامى، ج 2، ص 245، بنياد معارف اسلامى، قم، چاپ اوّل، 1423 ق؛ التفسير المظهري، ج 3، ص 76.
[25]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار(ط- بیروت)، محقق، مصحح، جمعى از محققان، ج 13، ص 175، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق؛ ثقفى تهرانى، محمد، تفسير روان جاويد، ج 2، ص 196، انتشارات برهان، تهران، چاپ سوم، 1398 ق؛ بحرانى سيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن، تحقيق، قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة- قم، ج 2، ص 270، بنياد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق.
[26] . مائده، 25.
[27]. تفسير جوامع الجامع، ج 1، ص323 – 324 .
[28]. مجمع البیان، ج 3، ص 281.
[29]. فخرالدين رازى، ابو عبدالله محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، ج 11، ص 335، دار احياء التراث العربى، بيروت، چاپ سوّم، 1420 ق؛ زبدة التفاسير، ج 2، ص 245.